زهرا مرادپور


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


🌉 یادداشت‌ها
فقط اگر انتقادی دارید: @V6id66

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


درخشش سپید گلی

وزیدن

پتال‌های خاکستری، زیر کفش


زهرا مرادپور
#حتما_خبرم_کن_اگر_درگذشتی
@@Moradpour_frogism


پنجاه‌و۱ مجرمی که فکر می‌کنی منم یا ۵۰ویک منی که فکر می‌کنی مجرمم

من هم باید پروانه می‌شدم طبیعتا ولی خب زد و ما قورباغه شدیم. هر ساعت هم هی از اعماق آب می‌آمدیم خشکی و هی برعکس.
این جور قورباغه‌‌ها را باید سوزاند طبیعتا. به سیاق ج.دامر مثلا. اما این جا شلوغ‌تر از دیده شدن قورباغه‌های این چنینی‌ست. به همین خاطر ما همیشه سر خورده‌ایم و از زیر قوانین لیز رفته‌ایم و هیچ‌کس به جز آن لعنتی کوتوله بازوی‌مان را نگرفته تا بگوید خانوم/آقا کجا؟
آن احمق کی‌ست دیگر؟
نگهبان زندان. شاید هم یکی دیگر. چه‌میدانم. من نمی‌دانم. نمی‌دانم هم که چرا باید این زهرماری‌ها را بدانم. چرا باید هوشیار بود وقتی می‌شود بدون آن بهتر با مسائل سر و کله زد؟ خسته‌ام. زودتر لیز خوردم، بیدار که شدم.
از پنجرهٔ زندانی فرار کردم. از مدرسه. از دانشگاه. از زندان‌ها. از زندگی. لعنتی. کاش می‌شد این کانال را ببندم. کاش هیچ‌کس نخواندم. متن رنگ به رو ندارد.



مرادپور تو شبیه‌شی چون هر از گاهی غیب می‌شی.
#صد_خز
@@Moradpour_frogism


جالب این جاست که آن‌ها با تمام خاطرات‌شان، با تمام احساسات‌شان، امیال‌شان و هزاران چیز دیگر که ما نمی‌دانیم تصمیم می‌گیرند زندگی‌شان را تمام کنند.
بعد ما همه چیز را در دو سه خط خلاصه می‌کنیم:

فلانی به خاطر خیانت/فقر/عشق/... خودش را کشت؛ چه بد/چه احمق/چه بزدل/ چه...

لعنت به این حرف‌های موقت مهمل.

زهر
#آیین‌نامه‌ای_برای_تلخ_شدن
@Moradpour_frogism


پـ۵٠جاه

ماشین‌گرفتگی.

فکر کردم داخل ماشین بالا بیاورم.
نیاوردم. اما بعد که پیاده شدم، بعد که رسیدم خانه، بعد که کلید انداختم، بعد که رفتم داخل، بعد که روی مبل نشستم، بعد که خوابم برد، بعد که بیدار شدم، تقریبا همان وقت، نه درست همان وقت که زندگی‌ام را دیدم؛
رویش بالا آوردم.

زندگی‌گرفتگی.


زهرا صدام کن گفتم؛ حالا چرا؟
#صد_خز
@@Moradpour_frogism


معشوق/معشوقهٔ خوبی نبودم.

همسایهٔ خوبی نبودم.

همکلاسی خوبی نبودم.

معلم خوبی نبودم.

شاگرد خوبی نبودم.

دوست خوبی نبودم.

خواهر/برادر خوبی نبودم.

پدر/مادر خوبی نبودم.

فرزند خوبی نبودم.

انسان خوبی نبودم.

هیچ.


در آخر
شاید فقط برای گیاهان، قدری کودِ خوب بودم.


زهر
#آیین‌نامه‌ای_برای_تلخ_شدن
@Moradpour_frogism


۴۰و۹

شب بود. ما دو تا بالاترین جای تهران بودیم. فقط ما دو تا. چیزی نمی‌گفت. من هم نمی‌گفتم. دوردست. مدتی به دوردست خیره شد. پاکت را در آورد. یک نخ سیگار میان لب‌هایش گذاشت. سرش را خم کرد و فندک زد. لحظه‌ای چهره‌اش به زردی شعله درخشید. صدای نفسش را شنیدم. کامی عمیق. وقتی سیگار بین لب‌هایش نبود
دود از میان انگشتانش بالا می‌رفت. به آهستگی.
تهران از دوردست برق می‌زد. دلم خواست سیگار بکشم. هزاران نفر آن پایین سیگار می‌کشیدند. اما هیچ شرارهٔ نارنجی کوچکی مثل آتش سیگار او باعث نمی‌شد دلم بخواهد سیگار بکشم. شب بود. تاریک. شعلهٔ کوچک سیگارش می‌درخشید. فقط یک نخ. قرض گرفتم. فقط یکی.
مشغول میراندن سیگار شدیم. ما دو تا. در بالاترین نقطهٔ تهران.
سیگاری نبودم. حالا هم نه، نیستم. فقط آن لحظه دلم خواست چیزی که داخل ریه‌هایش می‌کشید را من هم احساس کنم.
تلخ بود. می‌نشست در اعماق سینه.


مرادپور به نظرم تو شبیه خرگوشی.
#صد_خز
@@Moradpour_frogism


۴۸_ انگار...

انگار روزهایم به نفت آغشته شده.
بعد انگار هر روز یکی از روانی‌های درونی تصمیم می‌گیرد با فندک بازی کند.
خودم هم سردرد دارم. بهتره بیش از این کشش ندهم.
لب مطلب این که
هر روز انگار یکم خاکسترم.


زهرا صدام کن؛ چی؟
#صد_خز
@@Moradpour_frogism


برف درخشان است
لیموشیرین، زرد
سوپ، بخارآلود و حیف
که گلو دردآگین

زهرا مرادپور
#حتما_خبرم_کن_اگر_درگذشتی
@@Moradpour_frogism


۴ُ٠هفت

به جادو اعتقاد نداشت ولی بدش نمی‌آمد گاهی در کلاه کسی غیب شود. لااقل برای یکی دو روز.

-----------------

از بنرهای اعلان ترحیم متنفر بود.
فیلی می‌میرد. دیگر فیل‌ها ساعاتی کنارش می‌ایستند.
کلاغی می‌میرد. دیگر کلاغ‌ها هیاهو می‌کنند.
انسانی می‌میرد.
همسایه‌ها
ئه این یارو هم مرد.

این یارو کی بود دیگه.

همم چقدر دلم پفک می‌خواد.




           ---------------------*

بدبختم. شاید باشم.
معتقد نیستم به بدبختی. این خودش نوعی دیگر از بدبختی‌ست. او این طور می‌گوید ولی به نظرم این خود خوشبختی‌ست.


--------------------

دو تا مرغ داشتم. زیبا بودند. هر دو از هم متنفر. چند وقت بعد مردند.
چند وقت بعد که سی سال از با هم بودن‌شان گذشته بود.

_؛____



* این خط‌های لعنتی شبیه هم در نیامدند. شاید هم می‌شد در بیایند ولی خب از این که زمان را برای همچین چیزی هدر بدهم متنفرم. وقت ندارم. باید بروم چون کار مهمی دارم.
باید بروم بخوابم. مجبورم. تا به حال رفیق تومخی‌تان به‌تان التماس کرده بروید کپهٔ مرگ‌تان را بگذارید؟
نه؟
خب چه بگویم.
بگویم خوش‌ به حال‌تان؟
خوبه؟


مرادپور یه چیزی بگم؟
#صد_خز
@@Moradpour_frogism


اینجا برف خاکستری‌ست
و همین تنها
چیزی‌ که برمی‌آید از سیگار


زهر
#حتما_خبرم_کن_اگر_درگذشتی
@@Moradpour_frogism


۴۶ـ

بچه‌ها خیلی بامزه‌اند ها
ولی گاهی مرا می‌ترسانند.
به خصوص وقتی با آن چشم‌های درشت‌ پایین کشوی پاستیل‌هایم کمین می‌کنند.
یا آن وقت که از پفک خودم یک دانه هم بهم تعارف نمی‌زنند. بعدش هم که دیگر اصلا رغبت نمی‌کنم ازشان پفک بگیرم. گاهی فکر می‌کنم از قصد دست‌های‌شان را تف‌مالی می‌کنند. باور کنید می‌دانند چندش‌مان می‌شود. چی بهش می‌گویند؟ آه بله تعیین قلمرو. مثل شیرها که روی سنگ منگ جیش می‌کنند.
وقتی این تئوری را پیش رفیقم مطرح کردم گفت:
خب بله متاسفانه هیچ انسانی در سن چهار-پنج سالگی تمدن ندارد.
مردم می‌گویند رفیقم واقعی نیست. ولی یک جورهایی هم هست وگرنه چطور داخل سرم صدایش را می‌شنوم؟ حالا هر چه. وقتی دارد حرف حق می‌زند مهم نیست واقعی باشد یا نه. الان هم دارد می‌گوید بچهٔ انسان کلا بی‌تمدن است.
بله بی‌تمدن. به نظرم به جای قربان‌صدقه رفتن از این کوتوله‌های بی‌تمدن باید به‌شان دستبند بزنیم. نه از این النگو صورتی‌های پلاستیکی. دستبند واقعی.
رفیقم می‌گوید باید از دستبندهای سایز کوچک استفاده کنیم وگرنه فرار می‌کنند. پس گمانم سایز Xs خوب باشد. راستی اصلا این سایزی می‌سازند؟ اگر نه، باید بسازند. مخصوص کوتوله‌های آب زیر کاه.
بله. باید یه جا بندشان کنیم تا پدر و مادری، کسی چیزی بیاید تکلیف‌شان را مشخص کند. هرچند این کار کمی خطر دارد. چه بسا به جای مشخص کردن تکلیف بیایند یقهٔ ما را مچاله کنند که «به چه جرمی بچهٔ ما را زندانی کرده‌اید؟ کثیف خوردن پفک؟ هیچ هم کثیف نیست. خیلی هم بامزه‌ست.»
بامزه؟ :/
ببینم اگر مردی ۸٠کیلویی با یک متر و ۸۸ سانت قد هم این جوری پفک بخورد بامزه‌ست؟
باور کنید نیست. این را می‌گویم چون پفک خوردن رفیقم را دیده‌ام. رفیق تومخی‌ام _همانی که می‌گفت کودکان بی‌تمدن‌اند_ قبل از انگشت کردن در دماغ، دست‌های خیس پفکی‌اش را به لباسش می‌کشد.

زهرا مرادپور
#صد_خز
@@Moradpour_frogism


صدای ممتد بوق‌ها
زیر پلی پرتردد
موش، بی‌اعتنا سوسکی می‌جود

زهرا مرادپور
#حتما_خبرم_کن_اگر_درگذشتی
@@Moradpour_frogism


خسته
به اندازهٔ
پرهای غرق‌شدهٔ قاصدک

زهرا مرادپور
#حتما_خبرم_کن_اگر_درگذشتی
@@Moradpour_frogism


۴۵ خرده‌شیشهٔ سرخ

لیوانی آب. آبی شفاف.
قلمویی با موهای خیس.
فرو رفتن قلمو در آب. پخش شدن رنگ از موهای خیس.
تیره شدن آب. قطره‌های سورمه‌ای. قطره‌های زیاد. قطره‌های زیادتری از مشکی.
پخش شدن کامل سیاهی.
حرکتی نابه‌جا. داغان شدن لیوان. جریانی تیره.
از بین رفتن سفیدی کاغذها. سیاه شدن دست‌ها. دفترچه. میز. فرش. لباس. آدم پشت میز.
مچالگی پیشانی. انقباض فک.
هل دادن لیوان خالی.
قل خوردنش.
سقوط قلمو و بلافاصله لیوان.
صدای خیس خرد شدن. خرده‌های تیره.
برداشتن شیشه‌ها. قرار گرفتن خرده‌ها در مشت. لمس شیشه‌ها با انگشتان. بریده شدن پوست. پس کشیدن دست. سقوط مجدد لیوان خردشده. خردتر شدن خرده‌های شیشه. تراوش سرخ خون. چکیدن خون. خرده‌شیشه‌های سرخ.

زهرا مرادپور
#صد_خز
@@Moradpour_frogism


.


_ چرا مدرسه‌ها رو ساختن؟

_ چون یکم غیرانسانی بود این توله‌موله‌های کوچیکو بفرستن زندان. بعدم دیدن حال میده بچه‌ها دوروبر نباشن پس گفتن ایول حالا راهنمایی هم می‌سازیم بعد دبیرستان و بعد برای کسایی که به زندان عادت کرده بودن دانشگاهو ساختن تا بچه‌ها بزنن تو سر و کلهٔ همو فکر کنن بردن یعنی نمرهٔ الف گرفتن.


زهرا مرادپور
🕸@Moradpour_frogism🕷


_ چرا هتل‌ها ساخته شدند؟

_ چون مردم از ناگهان میزبان شدن خوش‌شان نمی‌‌آمد.


زهرا مرادپور
🕸@Moradpour_frogism🕷


آدم دم مرگی را شناسایی کن. مدام به این لب‌ گوری سر بزن. با او صحبت کن. چای بنوش. وقت بگذران. برایش گل بخر. کادو. عواطفت را خرجش کن. بهش لبخند بزن. دوستش بدار.

درد کشیدنش را بنگر. کم‌کم تحلیل رفتنش را نظاره کن. از اخم‌هایش، اخم. مرگش را نگاه کن. نگاه. نگاه (احتمالا تنها کاری که از دستت بربیاید).
تمام شدنش را ببین. از دست بده. سرد شدن جسمش را حس کن. گریه. به مشتی خاک ببازش. بالای قبرش بایست. بگذار قلبت تیر بکشد. مچاله شو. درد بکش. تنها شو.
فرو بپاش.


زهر
#آیین‌نامه‌ای_برای_تلخ_شدن
@Moradpour_frogism


چهلُ‌🔧آچار

آخر مصاحبه ازم پرسید ده سال آینده خودتو کجا می‌بینی؟ می‌خواستم بگم هر جا باشم قطعا اینجا نیستم.

دخترخاله‌ حین گفتن این، چشم‌غره می‌رود. گمانم دربارهٔ استخدام شدنش است. در یکی از شرکت‌های...والا گوش ندادم. آخر برای فهمیدنش باید هزارتا حرف فرعی دیگر می‌شنیدم تا بالاخره برسد به اصل مطلب. نه این که بروم و حرفش را قطع کنم ها، نه، فقط این که غرق فکرهای خودم و صدای او هم طبیعتا برایم محو شد.

ده سال دیگر کجا هستی؟

سوال قابل تاملی‌ست. اگر بخواهم صادقانه جواب بدهم باید بگویم ده سال دیگر احتمالا در یکی از این سه جا باشم:
زندان
قبرستان
تیمارستان

اما رئیس‌ها خیلی دوست ندارند این چیزها را بشنوند پس جواب‌ ناصادق‌ام این است:

😊 خودم را این جا و در حال پیشرفت با شما می‌بینم. بعد می‌بینم که همه‌مان حسابی پیر و کسل‌کننده شده‌ایم. شاید در آخر هم از شدت کسالت مجبور شوم به مغزم شلیک کنم؛ بلکه به زندگی نکبتم کمی هیجان وارد کنم.

پ.ن: البته به جز بخش پررنگ شده بقیه را زمزمه خواهم کرد. با این همه، می‌دانم چه زمزمه‌وار بگویم چه بلند باز هم قبولم نخواهند کرد.


زهرا مرادپور
#صد_خز
@@Moradpour_frogism


چـ۴هلُ۴

«خدالعنت.»
این عبارت می‌خنداندم. او حین بیان ماجرایی که یادم نیست چه بود ازش استفاده می‌کند. او هم می‌خندد. گمان می‌کند به ماجرایش _که یادم نیس چه بود_ می‌خندم.
می‌گویم دوباره کلمه را تکرار کند. خنده‌اش بند می‌آید.
«خدا لعنت؟»
این از کجا آمده؟
دقیقا نمی‌داند ولی احتمال می‌دهد از زیرنویس فیلم‌ها باشد.
مترجم‌ فیلم‌ها آدم‌های جالبی هستند.
کار بعضی‌های‌شان خیلی درست است. به خصوص آن‌ها که فقط به گوگل ترنسلیت (گوگل ترجمه:/) اکتفا نمی‌کنند. یا آن‌ها که اسم موسیقی‌ها را می‌نویسند. این‌ نوع از مترجم‌ها را دوست دارم ولی بعضی دیگرشان را نه. مخصوصا آن‌ها که احساسات، افکار و عواطف‌شان را با زیرنویس بروز می‌دهند. مثلا قاطی زیرنویس اصلی می‌نویسند: ووشـش برد پیت قشنگم الان میاد.😍. یا مثلا وقتی شخصیتی منفی به مرگ نزدیک می‌شود می‌نویسند: این یارو دیوونه‌ست امیدوارم بمیره.
از این نوع مترجم‌ها بیزارم. دوست ندارم حین فیلم، کسی حسش را به من القا کند.
راستی بعضی‌ها‌ی‌شان هم گاهی داستانکی از خودشان می‌گویند. این کار هم بامزه‌ست. مثلا یک بار حین صحنهٔ تخت‌خوابی فیلمی مترجم زیرنویس کرده بود که:
مراقب باشید. مامان من تو همین سکانس، بدون در زدن اومد تو اتاقم و...😱

خدالعنت😂👌

زهرا مرادپور
#صد_خز
@@Moradpour_frogism

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

83

obunachilar
Kanal statistikasi