🔴 با چالش چهارماهه، خونه و ماشین و طلا خریدم، درآمد دلاری کسب کردم، صادراتم استارت خورد و پیشرفت مالی زیادی داشتم.. با کسی که خیلی منو دوست داره عقد کردم.. وقتی روی دوره فراوانی مطلق کار کردم همسرم یک معامله ۲۵ میلیاردی انجام داد و سود بالایی دریافت کرد و کل اون پول رو به من داد و گفت تو دلیل این خیری هستی که به زندگیم اومده..
🔺وقتی جذابیت درونی رو تهیه کردم تازه از کارم خارج شده بودم توی یک رابطه سمی بودم طرف متاهل بود و بچه داشت.. شروع کردم به کار کردن روی خودم افتادم روی روند.. به صورت فریلنسر کار کردم درآمدم افزایش پیدا کرد، به درآمد دلاری رسیدم، صادراتم استارت خورد.. ماشین و خونه و طلا خریدم، پس انداز کردم سفرهای خارجی رفتم..
🔺من توی خانوادهای بزرگ شدم که پر از سختی بود، پدرم اعتیاد داشت مادرم کار میکرد و هیچ وقت نبود، خیلی بیمهری دیدم.. انگار طردش ده بودم، حس دوست نداشتنی بودن داشتم..
با دورهها، از لحاظ شخصیتی خودمو ارتقا دادم.. از اون رابطه خارج شدم.. هر رابطهای وارد میشدم کات میشد..
🔺بعد مدتها وارد رابطهای شدم ولی از ازدواج میترسیدم.. ایشون از ابتدا قصدش ازدواج بود و خیلی منو دوست داشتن، وقتی گفت میخوام بیام خواستگاری تا صبح کابوس میدیدم هی مینداختم عقب..
به کشوری که دوست داشتم سفر کردم.. بعد برگشتنم پروسه خواستگاری و نامزدی پیش رفت و مدام میخواستم عقد رو به تعویق بندازم.. ۴ماه افسردگی گرفتم من بودم و ترسهام.. عمده مشکلات خانواده ما مالی بود و فکر میکردم اگر منم ازدواج کنم فقر رو تجربه میکنم! و همینم شد انگار همه سیاهیام داشت میزد بیرون.. نفرت نسبت به پدرم بالا اومده بود خونه پدرم نمیرفتم.. هیچی حالمو خوب نمیکرد..
یک ماه قبل عقدم رفتم یک هتلی توی شمال به همسرم زنگ زدم و گفتم تمومش کنیم و عقد نکنیم..اینا به دلیل طلسم روانی و ترسم بود.. نمیخواستم برم تو دل ترسم..
🔺چالش ۲۱ روزه رو شروع کردم و از فرداش حالم شروع کرد بهتر شدن.. هر روز تمرین میکردم و تاریخ عقدمون رو گذاشتیم.. به دلیل افسردگیم کارمو استاپ کرده بودم، مبلغ ناچیزی برام مونده بود ولی انقدر حمایت شدم و بیشتر از سمت همسرم حمایت شدم و جشن عقد ما برگزار شد دقیقا روز ۲۷ اسفند..
🔺علاوه بر کار خودم کار همسرمم استاپ شده بود انقدر که ارتعاشات من غالب بود ولی دقیقا توی همون ۲۱ روز ۳ تا معامله انجام داد..
یک شب قبل عقد فراوانی مطلق رو تهیه کردم..
🔺عید شروع کردم به کار کردن روی دوره فراوانی مطلق.. همچنان کارم استاپ بود ولی شکرگزاری رو پیش میرفتم و نشانهها رو میدیدم.. در عرض ۴ یا ۵ ساعت همسرم یک معامله ۲۵ میلیاردی انجام دادن و یک سود بالایی دریافت کردن.. ایشون کل اون پول رو به من داد چون میگفت تویی دلیل این خیری که داره توی زندگیم میاد به خاطر صبر و خوبی توئه.. خیلی هدیه میگرفتم از جاهای مختلف.. پدر و مادر همسرم بهم هدیه میدادن..
کار حقیقیمو پیدا کردم.. زمانی که توی اون افسردگی بودم خیلی چیزها رو دیدم و حالا دارم با تکتک دورهها زندگیمو میسازم..
🔺وقتی جذابیت درونی رو تهیه کردم تازه از کارم خارج شده بودم توی یک رابطه سمی بودم طرف متاهل بود و بچه داشت.. شروع کردم به کار کردن روی خودم افتادم روی روند.. به صورت فریلنسر کار کردم درآمدم افزایش پیدا کرد، به درآمد دلاری رسیدم، صادراتم استارت خورد.. ماشین و خونه و طلا خریدم، پس انداز کردم سفرهای خارجی رفتم..
🔺من توی خانوادهای بزرگ شدم که پر از سختی بود، پدرم اعتیاد داشت مادرم کار میکرد و هیچ وقت نبود، خیلی بیمهری دیدم.. انگار طردش ده بودم، حس دوست نداشتنی بودن داشتم..
با دورهها، از لحاظ شخصیتی خودمو ارتقا دادم.. از اون رابطه خارج شدم.. هر رابطهای وارد میشدم کات میشد..
🔺بعد مدتها وارد رابطهای شدم ولی از ازدواج میترسیدم.. ایشون از ابتدا قصدش ازدواج بود و خیلی منو دوست داشتن، وقتی گفت میخوام بیام خواستگاری تا صبح کابوس میدیدم هی مینداختم عقب..
به کشوری که دوست داشتم سفر کردم.. بعد برگشتنم پروسه خواستگاری و نامزدی پیش رفت و مدام میخواستم عقد رو به تعویق بندازم.. ۴ماه افسردگی گرفتم من بودم و ترسهام.. عمده مشکلات خانواده ما مالی بود و فکر میکردم اگر منم ازدواج کنم فقر رو تجربه میکنم! و همینم شد انگار همه سیاهیام داشت میزد بیرون.. نفرت نسبت به پدرم بالا اومده بود خونه پدرم نمیرفتم.. هیچی حالمو خوب نمیکرد..
یک ماه قبل عقدم رفتم یک هتلی توی شمال به همسرم زنگ زدم و گفتم تمومش کنیم و عقد نکنیم..اینا به دلیل طلسم روانی و ترسم بود.. نمیخواستم برم تو دل ترسم..
🔺چالش ۲۱ روزه رو شروع کردم و از فرداش حالم شروع کرد بهتر شدن.. هر روز تمرین میکردم و تاریخ عقدمون رو گذاشتیم.. به دلیل افسردگیم کارمو استاپ کرده بودم، مبلغ ناچیزی برام مونده بود ولی انقدر حمایت شدم و بیشتر از سمت همسرم حمایت شدم و جشن عقد ما برگزار شد دقیقا روز ۲۷ اسفند..
🔺علاوه بر کار خودم کار همسرمم استاپ شده بود انقدر که ارتعاشات من غالب بود ولی دقیقا توی همون ۲۱ روز ۳ تا معامله انجام داد..
یک شب قبل عقد فراوانی مطلق رو تهیه کردم..
🔺عید شروع کردم به کار کردن روی دوره فراوانی مطلق.. همچنان کارم استاپ بود ولی شکرگزاری رو پیش میرفتم و نشانهها رو میدیدم.. در عرض ۴ یا ۵ ساعت همسرم یک معامله ۲۵ میلیاردی انجام دادن و یک سود بالایی دریافت کردن.. ایشون کل اون پول رو به من داد چون میگفت تویی دلیل این خیری که داره توی زندگیم میاد به خاطر صبر و خوبی توئه.. خیلی هدیه میگرفتم از جاهای مختلف.. پدر و مادر همسرم بهم هدیه میدادن..
کار حقیقیمو پیدا کردم.. زمانی که توی اون افسردگی بودم خیلی چیزها رو دیدم و حالا دارم با تکتک دورهها زندگیمو میسازم..