کاوش‌های فلسفی


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


در این صفحه علاوه بر پرداختن به شاخه‌های گوناگون فلسفه‌ی محض اعم از مابعدالطبیعه، معرفت‌شناسی، زیبایی‌شناسی و... به فلسفه‌های مضاف هم‌چون فلسفه‌ی دین، فلسفه‌ی سیاست، فلسفه‌ی علم و... نیز خواهیم پرداخت.
کاوش‌های فلسفی با امیرعباس سولی‌خانی؛ دکترای فلسفه

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


🟣 رویدادهای تاریخی (۱)- مردم‌دوستی امیرکبیر

🔴 در بحث از اینکه چه کسی باید حکومت کند، به طرح دیدگاه‌های مختلفی پرداختیم که بنابر شماری از آن‌ها؛ تنها داناترین، کارآمدترین و نیک‌اندیش‌ترین اشخاص باید حکومت کنند. میرزا تقی‌خان امیرکبیر یکی از مصادیق راستین چنان آرمان‌هایی بود. میرزا تقی‌خان را می‌توان یکی از پاک‌دست‌ترین و ایران‌سازترین رجال دو سده‌ی اخیر میهن ما دانست. شادروان دکتر فریدون آدمیت در کتاب خواندنی امیرکبیر و ایران، درباب کوشش‌های امیرکبیر برای مبارزه با بیماری آبله از طریق رواج مایه‌کوبی (صورت قدیمی واکسیناسیون) چنین آورده است:

🔵 « قانون آبله‌کوبی کودکان همگانی و اجباری بود. کوشش رفت که خود مردم به آن روی آورند، و به سودمندی آن پی ببرند. از قراری که آبله‌کوب گیلان نوشته: «در اوایل اهل آنجا احتراز از این معنی داشته‌اند و بعد از آنکه به‌وضوح پیوست که این آبله‌کوبی بسیار مفید است، تمامی اهل شهر در کمال رغبت و میل اطفال خود را ‌آوردند و آبله می‌کوبیدند». ضمانت اجرای قانون این بود که اولیای اطفالی که در آن قصور می‌ورزیدند، مورد مواخذه و جریمه قرار می‌گرفتند. در روزنامه می‌خوانیم که: منظور دولت این است که بلای آبله «به‌سبب مواظبت صاحبان و اطبای آبله‌کوب به‌طور آسان و خوب بالمره رفع شود. و قرار گذاشته‌اند که اگر کسی بچه‌ی خود را آبله نکوبد، مورد مواخذه‌ی دیوانیان بشود». چنان‌که در محله‌ی دروازه نو اصفهان بچه‌ای از آبله مرد و «پنج تومان از پدر او جریمه گرفته‌اند». این قضیه در سفر امیر به اصفهان روی داد و در حقیقت چون پدر کودک تنگدست بود، امیر خود پنج تومان جریمه را پرداخت که دستور دولت اجرا شده باشد. شرح داستان را اعتضادالسلطنه گفته و شنیدنی است: در سفر اصفهان روزی در چهل ستون، امیر را برافروخته دیدم. گمان بردم که از سرحد خبر بدی رسیده، اما معلوم شد که فرزندان صادقِ رنگ‌آمیز و محمدِ کله‌پز از بیماری آبله مرده‌اند. امیر از آنان مواخذه کرد چرا با وجود آنکه دولت مایه‌ی آبله‌کوبی را فرستاده و در معابر هم جار زده‌اند که اطفال را آبله بکوبید قصور کرده‌اند؟ پس گفت: «از هر یک پنج تومان گرفته، مرخص کنید و پول را در صندوق خاص خرج مریضان بگذارید». چون توانایی پرداخت آن را نداشتند «دستور داد که از کیسه‌ی خودش این پول را به صندوق بدهند تا قانون اجرا شده باشد». بعد من به امیر گفتم: «این مطلبی نبود که انقدر شما را مشتعل کرده باشد». فرمود: «شاهزاده تعجب دارم که شما شنیدید دو نفر... بی‌‌جهت تلف شده‌اند و به شما تاثیر نکرد». از این سخن امیر «من بسیار شرمنده شدم» » (آدمیت، ۱۳۶۲، ص ۳۳۳).

از توجه‌تان سپاس‌گزارم 🌹

⚫️ آدمیت، فریدون. (۱۳۶۲). امیرکبیر و ایران.

https://t.me/Philosophical_Researches/


میرزا تقی‌خان امیرکبیر؛ صدراعظم ایران‌دوست

https://t.me/Philosophical_Researches/


🟣 معماهای فلسفی و منطقی (۲)- کشتی تسئوس

🔴 تسئوس یکی از قهرمانان اسطوره‌ای اهل آتن بود که ماجراجویی‌های بسیار کرد و سرانجام به مقام پادشاهی آن شهر نیز نائل آمد. او در سفر به جزیره‌ی کِرِت با هیولایی که سری به‌شکل گاو و بدنی به‌سان آدمی داشت مبارزه کرد و آن را مغلوب ساخت. پیشتر وقتی از امپدوکلس صحبت می‌کردیم، با چنین هیولاهایی آشنا شدیم. تسئوس با کشتی مشهور خویش به آتن بازگشت.

🔵 پلوتارخوس، فیلسوف و مورخِ یونان باستان، درباب کشتی تسئوس چنین می‌گوید: « کشتی‌ای که تسئوس و جوانان آتن با آن بازگشتند، سی پارو داشت و توسط آتنی‌ها تا زمان دمتریوس فالریوس [خطیب، سیاستمدار و فیلسوف ِ یونان باستان] حفظ شد. آن‌ها تخته‌های قدیمی را که فرسوده می‌شدند، برداشته و با چوب‌های جدید و محکم‌تری جایگزین می‌کردند، چنان‌که این کشتی به یک مثال معروف در میان فلاسفه برای مسئله‌ی منطقیِ رشد و تغییر اشیاء تبدیل شد. یک طرف برآن بود که کشتی همان کشتی باقی مانده است، حال‌آنکه طرف دیگر ادعا می‌کرد که این کشتی دیگر همان کشتی نیست » (quoted from: Havstad, 2011, p.5).

🟢 فرض کنید تمام قطعات کشتی تسئوس عبارت‌اند از: A1,A2,...,An؛ نیز فرض کنید تمام این قطعات از جنس چوب هستند. حال بیایید به‌جای تک تک این قطعات چوبی از قطعاتی مانند A'1,A'2,...,A'n استفاده کنیم که از جنس آلومینیوم هستند؛ به‌دیگرسخن قطعات چوبی تشکیل‌دهنده‌ی کشتی را یکی یکی برمی‌داریم و با قطعات آلومینیومی جایگزین می‌کنیم. آیا حاصل همان کشتی تسئوس خواهد بود؟! بنابر یک دیدگاه، کشتی آلومینیومی جدید دیگر کشتی تسئوس نیست زیرا قانون لایبنیتس را نقض می‌کند. اگر به‌خاطر داشته باشید، گفته بودیم که بنابر قانون این‌همانی لایبنیتس ؛ دو چیز که از هر حیث همانند یکدیگر باشند درواقع یک چیز هستند اما در این مورد پیداست کشتی جدید از جنس آلومینیوم است لذا از هر حیث مانند کشتی چوبی نیست پس کشتی تسئوس دیگر وجود ندارد. هرچند برخی صاحب‌نظران عقیده دارند که استفاده از قانون لایبنیتس در اینجا ثمربخش نیست (آونی، ۱۳۸۱، صص ۲۵۴ و ۲۵۵).

🟤 اما بیایید کار را دشوارتر کنیم. تامس هابز، فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم، حالت پیچیده‌تری از این مسئله را صورت‌بندی کرد و آن را به یک معمای کامل بدل ساخت. هابز می‌گوید: « مثال معروف کشتی تسئوس را در نظر بگیرید، مثالی که سوفسطاییان آتن مدت‌ها پیش درباره‌ی آن بحث می‌کردند. سخن بر سر تفاوت بین کشتی اصلی و کشتی‌ای بود که به تدریج با جایگزینی تخته‌های قدیمی با تخته‌های جدید، بازسازی شده بود. پس از اینکه تمام تخته‌ها جایگزین شدند، آیا این کشتی از نظر عددی با کشتی اصلی یکسان بود؟ اما اگر کسی تخته‌های قدیمی را به محض برداشته شدن حفظ می‌کرد و بعداً با قرار دادن دوباره آن تخته‌ها به همان ترتیب قبلی، کشتی جدیدی می‌ساخت، بدون شک این کشتی از نظر عددی با کشتی اصلی یکسان می‌بود. در این صورت ما دو کشتی داریم که از نظر عددی یکسان هستند، که کاملاً غیرمنطقی به نظر می‌رسد » (quoted from: Havstad, 2011, p.6).

🟠 بگذارید بر سخن هابز متمرکز شویم. در حالت فرضی هابز، ما تمام قطعات چوبی A1,A2,...,An را تدریجاً با قطعات چوبی همانندی جایگزین می‌کنیم پس کشتی تسئوس ظاهراً حفظ می‌شود اما قطعات برداشته شده از کشتی را در جای دیگری جمع کرده، از نو سرهم می‌کنیم و کشتی مشابهی می‌سازیم. حال به‌نظر می‌رسد ما صاحب دو کشتی شده‌ایم که هردو کشتی تسئوس هستند؛ به‌عبارت دقیق‌تر یک چیز، دو چیز است ولی چنین امری منطقاً ممکن نیست. برای حل این معما، کوشش‌های فراوانی انجام گرفته است که در آینده به شماری از آن‌ها خواهیم پرداخت. توجه به معمای کشتی تسئوس ما را به تأمل درباب هویت و ملاک ثبات آن می‌کشاند که نه تنها از حیث نظری مهم است بلکه واجد آثار عملی پراهمیتی‌ست:

(الف) فرض کنید شرکتی با نشان تجاری X دارای هیئت رئیسه، سهام‌داران و فعالیت‌های مشخصی‌ست اما در طول سالیان دراز هم رؤسای شرکت تغییر می‌کنند، هم سهام‌داران عوض می‌شوند و هم حوزه‌ی کاری شرکت دگرگون می‌شود. آیا شرکت امروزی به‌راستی همان شرکت با نشان تجاری X است؟

(ب) گیریم شخص Y‌ در ۲۰ سالگی مرتکب جرمی می‌شود و از مجازات می‌گریزد لیک در ۷۰ سالگی به چنگ قانون می‌افتد. آیا به‌راستی شخص Y، همان آدم ۲۰ ساله است یا از رهگذر تغییر تمام سلول‌های بدن، خُلق و خو، باورها و عقاید، احساسات و عواطف و... یکسره تغییر کرده است؟

از توجه‌تان سپاس‌گزارم🌹

⚫️ آونی، بروس. (۱۳۸۱). مبانی مابعدالطبیعه. ترجمه‌ی محسن ساطع.

⚫️ Havstad, Joyce. C. (2011). "Who is Master Chief?". Published in Halo & Philosophy: Intellect Evolved. Edited by Luke Cuddy.

https://t.me/Philosophical_Researches




🟣 فلسفه و نقاشی (۱)- سفر زیارتی به سن ایزیدرو

🔴 فریدریش دانیل ارنست شلایرماخر، فیلسوف و یزدان‌شناس آلمانی، را پدر هرمنوتیک جدید دانسته‌اند. شلایرماخر کوشید تا هرمنوتیک را که دیرزمانی چونان دانش تفسیر متون مقدس شناخته می‌شد، به‌مثابه‌ی دانشی منسجم و روش‌مند برای تفسیر تمام متون به‌کار گیرد. یکی از اساسی‌ترین یافته‌های وی « دور هرمنوتیکی » است. ما گمان می‌کنیم که برای فهم یک متن باید نخست به فهم اجزاء آن متن نائل شویم؛ به‌دیگرسخن برای فهم یک بند باید معنی تک تک جملات آن را دریابیم. اما شلایرماخر نشان داد که فهم متن خصلتی دیالکتیکی و دوسویه دارد که میان جزء و کل در رفت و آمدی مداوم است.

🔵 شلایرماخر در کتاب هرمنوتیک و نقد در توصیف خصلت پیش‌گفته چنین آورده است: « حتی درون یک متن واحد نیز جزء تنها از طریق کل، قابل فهم است و بنابراین یک خواندن اجمالی برای به دست آوردن دید عمومی از کل، باید پیش از تفسیر دقیق‌تر انجام شود » (Schleiermacher, 1998, p.27). به‌عبارت روشن‌تر، شلایرماخر بر وجه دیگر فهم انگشت گذاشت تا بدانیم گرچه برای فهم کلیت یک متن باید معنای اجزاء آن را درک کنیم اما فهم اجزاء نیز مگر از رهگذر فهم کلیت متن و جز در بافتار آن میسر نخواهد شد.

🟢 حال بیایید این بصیرت تفسیری را برای تحلیل یکی از شاهکارهای تاریخ نقاشی به‌کار ببندیم. سفر زیارتی به سن ایزیدرو (A Pilgrimage to San Isidro) یکی از آثار مشهور فرانسیسکو گویا، نقاش بزرگ اسپانیایی سده‌ی نوزدهم، است. این نقاشی به مجموعه‌ای از نقاشی‌های گویا تعلق دارد که به نقاشی‌های سیاه معروف‌اند و فضایی تیره و تاریک دارند. نقاشی‌های سیاه بر وجوه منفی حیات آدمی چون مرگ، نومیدی، جنون، جنگ، فساد، درماندگی و... تکیه می‌کنند. در قسمتی از نقاشی سفر زیارتی به سن ایزیدرو که هم‌چون سایر آثار سیاه روی دیوارهای خانه‌ی گویا کشیده شده‌اند، به شماری از زائران برمی‌خوریم که به‌جای داشتن چهره‌هایی شاد و پرنشاط که از نور ایمان، درخشان گشته‌اند؛ دارای صورت‌هایی درهم‌ریخته و دیوانه‌وار هستند. رنگ‌های استفاده شده عموماً تیره‌اند؛ زائران، گیج و حیران و پریشان‌اند؛ مردی که گیتار به دست دارد چنان است که گویی دیوانه‌ای مشغول نواختن قطعه‌ای احمقانه و خواندن ترانه‌ای ابلهانه است!

🟤 اما فهم معنای دقیق این نقاشی ممکن نخواهد شد مگر آنکه میان کلیت فضا و یکی از اجزاء اساسی آن، رفت و آمد کنیم. در میان تمام آن چهره‌های پریشان به یک چهره‌ی مرموز و مصمم برمی‌خوریم که زیر آن نقطه‌ای سرخ گذاشته‌ام تا آشکار باشد. این شخص کسی نیست مگر، ناپلئون اول، امپراتور جهان‌گشای فرانسه که سرتاسر اروپا را زیر فرمان خود آورد و از جمله، اسپانیا را به امپراتوری خویش ضمیمه ساخت. فرانسیسکو گویا با گذاشتن ناپلئون درون نقاشی، کوشیده تا کلیت آن فضای جنون‌آسا، دیوانه‌وار و هراس‌آور را به جنگ‌های ناپلئون اول مرتبط سازد. فهم مضمون نقاشی تنها با آمدوشد میان جزء و کل ممکن می‌شود؛ اگر تنها بر روی چهره‌ی ناپلئون متمرکز شویم به نتیجه‌ی خاصی نمی‌رسیم و اگر تنها فضای تیره و تار را مدنظر قرار دهیم جز پریشانی و حیرانی نمی‌بینیم اما اگر ناپلئون را در متن آن دنیای تیره و تار و آن دنیای ویران را با حضور ناپلئون در نظر بگیریم متوجه منظور گویا خواهیم شد.

🟠 بدین ترتیب امپراتور ناپلئون بناپارت در نقاشی گویا چونان دجّال مسبب تمام آن تیرگی آخرالزمانی است. در پایان خاطرنشان می‌سازم که خوانش گویا از تاریخ، یگانه خوانش موجود نیست و شماری از مورخان برآن‌اند که فتوحات ناپلئون هرچند ویرانی‌هایی به بار آورد اما بسیاری از قوانین پوسیده و مقررات ضدانسانی موجود در اروپا را ریشه‌کن ساخت و به تحولات جدید، مدد رساند؛ داوری درباب نقاشی گویا و اقدامات ناپلئون اول را به شما می‌سپارم.

از توجه‌تان سپاسگزارم 🌹

⚫️ Schleiermacher, Friedrich. (1998). Hermeneutics & Criticism & Other Writings. Translated & Edited by Andrew Bowie.

https://t.me/Philosophical_Researches


سفر زیارتی به سن ایزیدرو

https://t.me/Philosophical_Researches


🟣 معماهای فلسفی و منطقی (۱)- منطق‌دانان و کلاه‌های رنگی

🔴 یکی از رایج‌ترین پرسش‌هایی که مقابل فیلسوفان، منطق‌دانان و ریاضی‌دانان گذاشته می‌شود این است که پرداختن به این موضوعات انتزاعی چه سودی دارد؟! در یادداشت حاضر تلاش می‌کنیم با حل کردن یک معما، پاسخ مختصری بدان پرسش دشوار بدهیم. در این معما خواهیم دید که منطق‌دانان بدون داشتن معلومات تجربی مستقیم از وضعیت خویش و با توسل جستن به استدلال صرف قادر خواهند بود تا گره از کار فروبسته‌ی خود بگشایند.

🔵 تصور کنید که سه منطق‌دان در اتاقی روی سه پله‌ی متوالی نشسته‌اند؛ به‌طوری‌که منطق‌دان X روی بالاترین پله، منطق‌دان Y روی پله‌ی وسطی و منطق‌دان Z روی پایین‌ترین پله نشسته است. به آنان گفته شده که در اتاق، پنج کلاه به رنگ‌های سرخ و سپید وجود دارند؛ چنان‌که سه کلاه سپید و دو کلاه دیگر سرخ‌اند اما جای کلاه‌ها بر منطق‌دانان پوشیده است.
حال ابتدا چشم‌های سه منطق‌دان را می‌بندند و روی سر هرکدام، یک کلاه قرار می‌دهند و سپس چشم‌های‌شان را می‌گشایند. هیچ کدام اجازه‌ی نگاه کردن به پشت سر خویش را نداشته؛ نیز حق برداشتن کلاه خود را ندارند. حال از ایشان می‌پرسیم: کلاهی که بر سر دارید، چه رنگی است؟!

🟢 منطق‌دان X می‌گوید: نمی‌دانم!
منطق‌دان Y می‌گوید: کلاه من سپید است.
منطق‌دان Z می‌گوید: کلاه من سرخ است.
اما معما این‌جاست که چگونه سه منطق‌دان توانستند بدون آنکه به کلاه خود نگاه کنند، درباب آن داوری نمایند؟! (مطهری، ۱۳۸۹، صص ۹۴ و ۹۵).

🟡 بیایید با X شروع کنیم:
۱. او چشم باز می‌کند و می‌بیند که کلاه Y، سپید است و کلاه Z هم سرخ است زیرا که بر بالاترین پله نشسته است و دو نفر دیگر را از بالا می‌بیند.
۲. از طرف دیگر او می‌داند که جمعاً سه کلاه در اتاق وجود دارند که سه‌تای‌شان سپید و دوتای دیگر سرخ‌اند.
۳. از آنجا که Y کلاه سپید و Z کلاه سرخ بر سر دارد لذا دو کلاه سپید و یک کلاه سرخ باقی می‌ماند.
۴. پس کلاه روی سر X می‌تواند یکی از آن دو سپید یا آن یک عدد سرخ باشد.
۵. لذا X به‌درستی پاسخ می‌گوید: نمی‌دانم!

🟤 حال به سراغ Y می‌رویم:
۱. او می‌داند که جمعاً سه کلاه سپید و دو کلاه سرخ وجود دارند.
۲. نیز می‌داند که X رنگ کلاه‌اش را نمی‌داند.
۳. هم‌چنین می‌داند که کلاه Z، سرخ است (چون بالاتر از او نشسته است).
۴. از آنجا که X گفته است رنگ کلاه‌اش را نمی‌داند،Y درمی‌یابد که کلاه خودش سرخ نیست زیرا می‌بیند که کلاه Z سرخ است و اگر کلاه خودش هم سرخ می‌بود آنگاه X می‌توانست با دیدن دو کلاه سرخ بگوید که کلاه خودش سپید است لیک نتوانسته است.
۵. پس Y استدلال می‌کند که یا کلاه خودش و Z هردو سپید هستند یا یکی سرخ و دیگری سپید.
۶. لیک او کلاه Z را می‌بیند و به سرخ بودن آن واقف می‌شود پس نتیجه می‌گیرد که کلاه خودش سپید است.

🟥 حال به سراغ Z برویم:
۱. او می‌داند که جمعاً سه کلاه سپید و دو کلاه سرخ وجود دارند.
۲. نیز می‌داند که X رنگ کلاه‌اش را نمی‌داند.
۳. هم‌چنین از Y شنیده که کلاه وی سپید است.
۴. از اینکه X رنگ کلاه‌اش را نمی‌داند، Z نیز مانند Y استدلال می‌کند که کلاه خودش و کلاه Y هردو سرخ نیستند.
۵. پس یا باید کلاه خودش و کلاه Y هردو سپید باشند یا یکی سرخ و دیگری سپید.
۶. لیک اگر کلاه خودش سپید بود آنگاه Y نمی‌توانست رنگ کلاه خویش را کشف کند زیرا آنگاه ممکن بود کلاه Y سرخ یا سپید باشد. به‌دیگرسخن اگر کلاه Z سپید بود آنگاه Y آن را می‌دید و با خود می‌گفت: ممکن است هم من و هم Z کلاه سپید بر سر داشته باشیم یا کلاه من سرخ باشد.
۷. اما از آنجا که Y گفته رنگ کلاه‌اش سپید است لذا Z به این نتیجه می‌رسد که کلاه خودش سرخ است.

🔷 این معمای سرگرم‌کننده نشان می‌دهد که تنها با توسل به بررسی منطقی حالات مختلف و حذف آن‌ها می‌توان به نتیجه‌ی درست رسید.

از توجه‌تان سپاسگزارم 🌹

⚫️ مطهری، مرتضی. (۱۳۸۹). کلیات علوم اسلامی: جلد اول - منطق و فلسفه.

https://t.me/Philosophical_Researches/


منطق‌دانان و کلاه‌های رنگی

https://t.me/Philosophical_Researches/


🟩 هم‌چنین اگر تصمیم بگیرید که برای باقی عمر خویش به دستگاه متصل بمانید، تمهیداتی اندیشیده شده است تا خودِ این تصمیم را فراموش کنید. به‌عبارت دقیق‌تر اگر چنین تصمیمی اتخاذ کردید، دیگر هرگز آن را به یاد هم نخواهید آورد؛ بدین ترتیب نمی‌دانید که صرفاً به یک دستگاه وصل شده‌اید؛ پس خوشی حاصل از لذاتی که تجربه می‌کنید ابداً منغص نخواهد شد. با این اوصاف آیا حاضرید برای باقی عمرتان به ماشین تجربه متصل شوید؟ (Nozick, 1989, pp. 104 & 105).
حال بیایید به صورت‌بندی منطقی استدلال نوزیک علیه لذت‌گرایی بپردازیم که در قالب بُرهان خلف عرضه می‌شود:

🟪 ۱. گیریم مطابق نظر لذت‌گرا، لذت بردن غایت اصلی ما در زندگی باشد (فرض خُلف).
۲. اگر غایت اصلی‌مان در زندگی لذت بردن باشد آنگاه باید خواهان اتصال به ماشین تجربه باشیم.
۳. از سوی دیگر قاطبه‌ی آدمیان می‌خواهند تجاربی واقعی داشته باشند (فرض الف).
۴. نیز قاطبه‌ی آدمیان می‌خواهند شخصیتی منحصر به‌فرد پیدا کنند نه آنکه صرفاً چیزهایی را تجربه کنند (فرض ب).
۵. نیز قاطبه‌ی آدمیان دوست ندارند در یک توهم مجازی غوطه‌ور باشند و حتی به غوطه‌ور بودن خود هم آگاه نباشند (فرض ج).
۶. بدین ترتیب قاطبه‌ی آدمیان خواهان چنین اتصال مادام‌العمری نیستند (بنابر فروض الف، ب و ج).
۷. نتیجتاً غایت قاطبه‌ی آدمیان، لذت بردن نیست (از ۲، ۶ و بنابر قاعده‌ی رفع تالی *).
۸. پس هم غایت آدمیان لذت بردن است و هم لذت بردن نیست (از ترکیب ۱ و ۷).
۹. گزاره‌ی ۸ متناقض است پس یا ۱ باطل است یا ۷.
۱۰. لیک ۷ باطل نیست چون متکی به ۲ و ۶ است لذا ۱ باطل خواهد بود.
۱۱. بنابراین فرض خُلف باطل و لذت‌گرایی مردود است (از ۱۰).

🟦 از دید نوزیک شمار اندکی از ما با شنیدن خبر مربوط به ساخته شدن ماشین تجربه بانگ شادی خواهیم زد و حسرت چنان زندگی شیرینی را خواهیم خورد زیرا آن زندگی درواقع شناور شدن در دنیایی خیالی است حال‌آنکه ما می‌خواهیم احساسات، افکار، امیال و باورهای‌مان در پیوندی استوار با واقعیت قرار داشته باشند نه آنکه در توهم روزگار بگذرانیم (ibid, p.106). زندگی خیالین فاقد اصالت است و معنادار نخواهد بود پس خوشبختی حاصل از اتصال به ماشین تجربه نیز، نه خوشبختی بلکه توهم خوشبختی است. درنتیجه آدمیان هم در درازنای تاریخ و در پهنای جغرافیا تنها ظاهراً در جستجوی لذت بوده‌اند و همواره ارزش‌های بنیادی‌تری را از احساس لذت نیز به رسمیت می‌شناخته‌اند.
البته استدلال نوزیک هم قابل نقد است و بحث می‌تواند ادامه داشته باشد، نظر شما دوستان گرامی چیست؟ حاضرید به ماشین تجربه متصل شوید؟


*
قاعده‌ی رفع تالی چنین است:

۱. اگر الف، ب باشد آنگاه ج، د است.
۲. لیک ج، د نیست.
۳. پس الف، ب نیست (تیدمن و کَهِین، ۱۳۹۰، ص ۱۵۵).

از توجه‌تان سپاسگزارم 🌹

⚫️ تیدمن، پُل و کَهِین، هوارد. (۱۳۹۰). درآمدی نو به منطق نمادین: منطق جمله‌ها. ترجمه‌ی رضا اکبری.

منوچهری دامغانی .(۱۳۳۸). دیوان منوچهری دامغانی. به کوشش محمد دبیرسیاقی.

⚫️ Diogenes Laërtius. (2020). Lives of Eminent Philosophers. Translated & Edited by Stephan White.

Locke, John. (1999). An Essay Concerning Human Understanding.

Nozick, Robert. (1989). The Examined Life: Philosophical Meditations.

https://t.me/Philosophical_Researches/


🟡 آریستیپوس کورِنایی یکی از شاگردان سقراط بود که از آموزه‌های استاد روی گرداند و به لذت‌گرایی (Hedonism) گروید. آثار خود وی به دست ما نرسیده است اما دیوگِنس لائرتیوس در کتاب حیات فیلسوفان بزرگ، دیدگاه‌های وی را برای‌مان شرح داده است. به‌زعم آریستیپوس، جملگی جانوران به دنبال لذت بردن هستند و آدمی نیز از این قاعده‌ی کلی مستثنا نیست، اساساً غایت زندگی ما را باید در لذت بردن جست و خوشبختی چیزی جز انباشت همین لذات نیست (Diogenes Laërtius, 2021, p.111). نیز از دید وی، لذات جسمانی برتر از لذات روانی هستند و از همین‌روست که مجرمان توسط دردهای جسمانی، مجازات می‌شوند (ibid, p.112).

🟠 شاید بتوانیم در توصیف موقف آریستیپوس از منوچهری دامغانی کمک بگیریم:  « اسبی که صفیرش نزنی می‌نخورد آب / نی مرد کم از اسب و نه مِی کمتر از آبست / در مجلس احرار سه چیزست و فزون بِه / وان هر سه شرابست و رُبابست و کبابست / نه نَقل بود ما را، نی دفتر و نی نرد / وان هر سه بدین مجلس ما در، نه صوابست / دفتر به دبستان بود و نقل به بازار / وین نرد به جایی که خرابات خرابست / ما مرد شرابیم و کبابیم و رُبابیم / خوشا که شرابست و کبابست و رُبابست » (منوچهری دامغانی، ۱۳۳۸، ص ۷).

البته لذت‌گرایان می‌توانند به جرح و تعدیل موضع خویش بپردازند و با افزودن دو اصلاحیه آن را تقویت کنند:

۱. مراد ما از لذت، تنها لذات جسمانی نیست بلکه لذات روانی را نیز شامل می‌شود؛ ریاضی‌دان نیز از اثبات یک قضیه‌ی هندسی لذت می‌برد.

۲. ما لذت را تنها برای خود نمی‌خواهیم بلکه خواهان بیشینه کردن لذت برای بیشترین آدمیان هستیم.

با افزودن این دو تبصره، لذت‌گرا موفق می‌شود دو نقد مهم علیه خویش را خنثی کند یعنی نشان دهد که نه درک او از لذت سطحی‌ست و نه او دچار آفت خودخواهی است. پس از دید وی ما با تجربه کردن انواع لذات و با یاری رساندن به دیگران برای تجربه‌ی آن لذات رنگارنگ موفق خواهیم شد تا یک زندگی اخلاقی و معنادار را سپری کنیم و آرمان خوشبختی را در حیات خویش محقق سازیم.

🟤 اما نقدهای مهم دیگری باقی می‌مانند که یکی از نیرومندترین‌شان متعلق به رابرت نوزیک، فیلسوف معاصر آمریکایی، است. نوزیک با طرح یک آزمایش فکری تلاش می‌کند مشکل بنیادی لذت‌گرایی را آشکار سازد. حتماً بحث هیلاری پاتنم درباب « مغز درون خمره » را به یاد دارید. در آن‌جا با دانشمند دیوانه‌ای مواجه بودیم که مغزمان را درون ظرفی حاوی محلولی سرشار از مواد مغذی نهاده بود و با توسل جستن به یک اَبَررایانه تلاش می‌کرد تا ما را چنان در جهانی از اوهام و هذیانات غوطه‌ور سازد که فکر کنیم جهان حقیقی چیزی جز همان اوهام و اباطیل نیست. دغدغه‌ی پاتنم در اصل دغدغه‌ای معرفت‌شناختی بود حال‌آنکه نوزیک با طرح آزمایش فکری مشابهی، پروای اخلاق و معنای زندگی را دارد.

🟥 نوزیک در کتاب زندگی آزموده: تأملات فلسفی به طرح آزمایش فکری ماشینِ تجربه می‌پردازد. فرض کنید دستگاه خارق‌العاده‌ای به نام ماشین تجربه اختراع شده است که اگر به آن متصل شوید، قادر خواهید بود تا هر امر مطلوب و خوش‌آیندی را که بخواهید تجربه کنید؛ خوش‌مزه‌ترین غذاها را بچشید، گواراترین نوشیدنی‌ها را بیاشامید، رُمانی پُرکشش و پُرتعلیق را به دست خویش قلمی کنید، شعری بلند و زیبا بسرایید، دل‌باخته‌ی کسی شوید که از صمیم قلب عاشق شماست یا حتی بتوانید برای تمام جهان، صلحی پایدار را به ارمغان بیاورید. دستگاه به شما امکان می‌دهد که تمامی این لذاتِ بی‌مانند را از درون تجربه کنید؛ تو گویی که همه و همه واقعی و طبیعی هستند. نیز دستگاه این امکان را فراهم می‌سازد که بتوانید اتصال خود بدان را برای هفته، ماه، سال یا تمام سال‌های آینده‌ی عمرتان برنامه‌ریزی کنید. اگر هم یک در هزار از تکراری بودن لذات دچار ملال شدید، داستان‌نویسان و روان‌شناسان از پیش کتابخانه‌ای غنی از سرگذشت‌های مختلف را به حافظه‌ی دستگاه داده‌اند که هماره قابلیت ایجاد تجربه‌های لذت‌بخش تازه را داشته باشد.

https://t.me/Philosophical_Researches/


🟣 معنای زندگی (۱)- آیا می‌توان لذت بردن را هدف زندگی دانست؟

🔴 از دیرباز بسیاری از آدمیان لذت بردن را اصلی‌ترین مطلوب زندگی خویش می‌دانسته‌اند. به‌ویژه امروزه اگر به اطراف خود نگاهی بیندازید، به سخنان اقوام، خویشان و دوستان گوش دهید یا در شبکه‌های اجتماعی و حتی در بازار نشر کتاب به گردش بپردازید یا حتی به تماشای اخبار سیاسی و اقتصادی بنشینید آنگاه خواهید دید که همه‌جا و نزد همه‌کس صحبت از زندگی لذت‌بخش است: لذت بردن از خوراک، لذت بردن از نوشاک، لذت بردن از به خرید رفتن، لذت بردن از عشق‌بازی، لذت بردن از پول خرج کردن، لذت بردن از ورزش، لذت بردن از فیلم دیدن، لذت بردن از رُمان خواندن، لذت بردن از هم‌نشینی با دوستان، لذت بردن از دیدار آشنایان و... .

🔵 گاهی نیز صحبت نه از لذت بردن بلکه از شیوه‌های بیشتر کردن لذت است؛ کافی‌ست چند باری بر صفحه کلید خویش ضربه بزنید و به جستجو بپردازید تا با انبوهی از توصیه‌ها و اندرزها برای افزودن بر لذت خواب، خوش‌طعم‌تر ساختن غذا، شیرین‌تر کردن مناسبات جنسی، خوشایندتر نمودن سفرهای تفریحی، مطبوع‌تر کردن درس خواندن و... مواجه شوید. شاید بگویید این توصیف مطابق با واقع نیست و کثیری از آدمیان، خواه در جهان و خواه در ایران دغدغه‌ی قوت لایموت خویش را دارند؛ آری بی‌تردید چنین است اما فقیر و غنی، دارا و ندار کم‌وبیش در تصوری که از زندگی معنادار در ذهن دارند، مشترک‌اند! به‌عبارت بهتر در دنیای امروز، شمار اندکی از رهگذر بهره‌مندی از ثروت، در لذت و رفاه غوطه‌ور هستند و کثیری نیز آرزوی تجربه کردن چنان زندگی‌ای را در سر می‌پرورانند گرچه احتمالاً هرگز بدان دست نخواهند یافت.

🟢 شاید در نگاه نخست گمان کنید که چنین طرز فکری به اشخاص عامی و عادی اختصاص داشته است اما چنین نیست؛ به‌دیگرسخن شماری از بلندآوازه‌ترین فیلسوفان و اندیشمندان نیز تاحدودی چنین فکر می‌کرده‌اند. برای نمونه جان لاک که پیشتر با وی در یادداشت «چه کسی شایسته‌ی حکومت کردن است؟»، آشنا شدیم در پیوند با این موضوع در کتاب جستاری در خصوص فاهمه‌ی بشری درباب تعریف نیک و بد چنین می‌گوید:

« چیزها تنها در ارتباط با لذت یا درد، نیک یا بد هستند. ما چیزی را نیک می‌دانیم که موجب ایجاد لذت یا افزایش آن شود؛ یا از دردمان بکاهد؛ یا آنکه سبب‌ساز تملک ما بر چیز خوب دیگری گردد؛ یا چیز بدی را از ما دور سازد. به‌عکس، هرآنچه را که باعث ایجاد یا افزایش دردمان شود؛ یا چیز بد دیگری را ایجاد کند؛ یا ما را از لذت بی‌بهره گرداند، بد می‌نامیم » (Locke, 1999, p.214).

جان لاک به‌مثابه‌ی یکی از پُرنفوذترین فیلسوفان دوران جدید و نیز به‌عنوان پدر معنوی لیبرالیسم، شاخص خیر و شر امور را لذت و درد دانسته است. بدین ترتیب کار خوب، کاری‌ست که موجبات افزایش لذات را فراهم آورد و کار بد، کاری‌ست که باعث افزایش درد و رنج شود. البته این آموزه چندان هم تازه نیست و اگر به تبارشناسی‌اش همت بگماریم، خواهیم توانست آن را تا یونان باستان هم عقب ببریم.

https://t.me/Philosophical_Researches/


آیا تمایل دارید که برای باقی عمر به ماشینِ تجربه متصل شوید؟

https://t.me/Philosophical_Researches/


🟣 قطعه‌ی موسیقی (۳)- آداجیو در سُل مینور

🔴 پیشتر با زمستان ساخته‌ی ویوالدی یکی از آثار شاخص موسیقی باروک آشنا شدیم. امروز به یکی دیگر از شاهکارهای موسیقی باروک می‌پردازیم که منسوب به توماسو آلبینونی، موسیقی‌دان ایتالیایی قرن هجدهم است. آداجیو در گام سُل مینور ساخته شده که برای ایجاد احساس اندوه، سخت مناسب است و انصافاً یکی از غم‌انگیزترین قطعات تاریخ موسیقی هم از آب درآمده.

🔵 چنان‌که گفتیم این قطعه منسوب به آلبینونی‌ست اما درواقع نسخه‌ی کامل آن توسط رِمو جیاتسوتو، موسیقی‌دان ایتالیایی معاصر، ساخته شده است و ماجرایی عجیب دارد. در فاصله‌ی ۱۳ ام تا ۱۵ ام فوریه‌ی سال ۱۹۴۵، نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و نیروی هوایی ایالات متحده‌ی آمریکا، شهر دِرِسدن در آلمان را با خاک یکسان کردند. درسدن مشهور به فلورانس اِلبا یکی از زیباترین شهرهای آلمان بود که با بمب‌های آتش‌زا یکسره ویران گشت و چند صدهزار تن از ساکنان‌اش کشته یا آواره شدند. جیاتسوتو در ویرانه‌های کتابخانه‌ای در درسدن، به دست‌نویسی از آلبینونی برخورد و بر اساس آن و مطابق با ویژگی‌های سبک باروک تمام این قطعه‌ی گوش‌نواز و حزن‌آلود را آفرید.

https://t.me/Philosophical_Researches




🟣 منطق و روان‌شناسی (۱)

🔴 اگر به خاطر داشته باشید، پیشتر درباب استفاده‌ی اسپینوزا از روش هندسی اقلیدس سخن گفتیم؛ در این روش، کار با شماری از تعاریف و گزاره‌های پایه‌ای آغاز می‌شود و در یک روند منطقی منسجم به پیش می‌رود. بگذارید به شماری از گزاره‌های پایه‌ای اقلیدس نگاهی بیندازیم. اقلیدس در شاهکار خویش موسوم به اصول (Elements) دو دسته از گزاره‌های پایه‌ای را از هم تفکیک کرده است؛ اصول موضوعه (Axioms) و اصول متعارفی (Common Notions).

🔵 اصول موضوعه، گزاره‌هایی هندسی هستند که اقلیدس مفروض گرفته است و نیازی به اثبات ندارند؛ مثلاً «هر دو نقطه را می‌توان با یک خط راست به هم وصل کرد» یا «به هر مرکز و با هر شعاعی می‌توان دایره‌ای رسم کرد» (اقلیدس، ۱۳۸۸، ص ۵). لیک اصول متعارفی گزاره‌هایی مبنایی هستند که ما انتظار داریم برای همگان آشکار و بدیهی باشند زیرا برای خودمان چنین‌اند؛ مشهورترین این گزاره‌ها اصل مقابل است: «چیزهای مساوی با یک چیز، خود نیز با هم مساوی‌اند» (همان). ما از اصل پیش‌گفته در اثبات کثیری از قضایا استفاده می‌کنیم؛ برای نمونه اگر در مرحله‌ای از اثبات به این وضعیت رسیدیم که دو خط d و 'd با خط "d مساوی هستند، نتیجه می‌گیریم که d و 'd نیز با هم مساوی‌اند (همان، ص ۷) یا اگر در یکی از گام‌های برهان به این حالت رسیدیم که زوایای a و b با زاویه‌ی c مساوی‌اند، نتیجه می‌گیریم که زوایای a و b نیز با یکدیگر مساوی هستند.

🟢 جملگی ما اصل پیش‌گفته را بدیهی می‌انگاریم اما جالب است بدانید که احتمالاً در کودکی متوجه بداهت آن نبوده‌ایم! ژان پیاژه، روان‌شناس شهیر سوییسی، در آزمایش‌های جالبی بر روی کودکان نشان داد که آنان این اصل را درک نمی‌کنند. یکی از معروف‌ترین این آزمایش‌ها مربوط به حجم آب است:
کودک چهارساله‌ای را می‌آوریم و به او سه لیوان خالی را کنار یک پارچ پُر از آب نشان می‌دهیم. یکی از لیوان‌ها بلند و باریک است حال‌آنکه دو لیوان دیگر کوتاه و پهن هستند. ابتدا در مقابل کودک، لیوان‌های کوتاه و پهن را با پارچ آب پُر می‌کنیم و مطمئن می‌شویم که کودک متوجه یکی بودن حجم آب در آن دو لیوان شده است. سپس محتوای یکی از دو لیوان کوتاه را درون لیوان بلند، خالی می‌کنیم و از کودک می‌پرسیم که: «به‌نظر تو کدام لیوان، آب بیشتری دارد؟». جالب‌آنکه کودکان چهارساله عموماً پاسخ می‌دهند که لیوان بلند، حاوی مقدار آب بیشتری‌ست! به‌دیگرسخن کودک خردسال متوجه نمی‌شود که وقتی حجم آب دو لیوان با حجم آب لیوان سومی برابر است، حجم آب خود آن دو نیز برابر خواهد بود اما کودک هشت‌ساله به این پرسش، پاسخ درست خواهد داد (Brain, 2000, p.79).

🟤 یکی از نتایجی که می‌توان از این آزمایش گرفت آن است که درک بداهت تا حدودی به موقعیت اشخاص مختلف بستگی دارد؛ آنچه برای کودک هشت‌ساله بدیهی می‌نماید، برای کودک چهارساله بدیهی نیست. بدین ترتیب درک آشکارترین قواعد اندیشیدن نیز مستلزم رشد مهارت‌های منطقی و شناختی است که آموزش کودک در طول زمان را می‌طلبد.

از توجه‌تان سپاسگزارم 🌹

⚫️ اقلیدس .(۱۳۸۸). اصول اقلیدس: سیزده مقاله. ترجمه از یونانی به انگلیسی و شرح توسط تامس لیتل هیث. ترجمه به فارسی توسط محمدهادی شفیعیها.

⚫️ Brain, Christine. (2000). Advanced Subsidiary Psychology: Approaches & Methods.

https://t.me/Philosophical_Researches


آیا کودکان، اصول بدیهی را درک می‌کنند؟

https://t.me/Philosophical_Researches


پارادوکس dan repost
درسگفتار دوره متن‌خوانی و تحلیل کتاب «درآمدی بر فلسفه مدرن اروپایی»

نوشته #گراهام_وایت
ترجمه ناهید احمدیان
نشر پرسش ۱۳۸۶

✍ سارا قزلباش
دکتری فلسفه

✔️ محورهای بحث:
فلسفه هگل
فلسفه شوپنهاور
سورن کیرکگور
کارل مارکس
فلسفه نیچه
ادموند هوسرل
فلسفه هیدگر
ژان پل سارتر
سیمون دوبوار
یورگن هابرماس
میشل فوکو

📚 مدت زمان دوره: ۱۰ جلسه
به صورت آنلاین در گوگل‌میت

برای اطلاع بیشتر به آیدی @saragh2022 مراجعه فرمایید.

⚜️ t.me/Metahistorical 𓁈


از مشارکت دوستان ارجمند متشکرم 🌹

نتایج نظرسنجی هم درباب طول یادداشت‌ها و هم درباره‌ی محتوای‌شان تقریباً یکسان است. به‌دیگرسخن نیمی از رأی‌دهندگان، خواهان یادداشت‌های کوتاه روزانه و نیمی دیگر خواهان یادداشت‌های بلند هفتگی هستند؛ از سوی دیگر نیمی از ایشان خواهان پرداختن به موضوعاتی علاوه بر فلسفه هستند و نیمی دیگر نیستند. بدین ترتیب با توجه به اینکه هیچ گزینه‌ای واجد اکثریت مطلق نشده است، بنده کوشش می‌کنم تا به شیوه‌ی ذیل عمل کنم:

۱. یک یادداشت طولانی هفتگی + دو یادداشت کوتاه به‌صورت یک روز در میان = جمعاً سه یادداشت در هفته.

۲. در کنار موضوعات فلسفی که بخش اصلی کارمان را تشکیل می‌دهند، به مباحث تاریخی، هنری، روان‌شناختی و... نیز خواهیم پرداخت.

مجدداً از امعان نظر شما همراهان گرامی سپاسگزارم 🙏🏻

https://t.me/Philosophical_Researches


مشارکت دوستان موجب مزید امتنان است🌹🙏🏻


قابلیت انتخاب دو گزینه هم‌زمان وجود دارد. گزینه‌های ۱ و ۲ مربوط به کمیت و فواصل ارسال هستند؛ گزینه‌های ۳ و ۴ مربوط به محتوا هستند لذا لطف کنید به‌صورت ترکیبی انتخاب بفرمایید مثلاً ترکیب ۲ و ۳ یا حالات دیگر.
سپاسگزارم 🌹🙏🏻

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.