`𝑙𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑚𝑜𝑜𝑛؛ dan repost
امروز وقتی اهنگ گذاشته بودیم وقتی دست همو گرفته بودیم همه و اهنگ میخوندیم به این فکر میکردم که دیگه قرار نیست با شماها سر ی کلاس بشینم یا زنگ تفریحا چرت و پرت بگیم باهم یا غذای های سارینا رو بخورم یا وقتی بهم خیلی فشار میاد برم پیش اریانا یا با یسری هاتون دعوا کنم یا با نوژا و ارینا فوتبال دستی بازی کنم فقط با نگاه کردن بهتون کلی از خاطراتی که داشتیم از جلوی چشمام رد میشد و باعث میشد بیشتر گریه کنم واقعا نمیدونم دیگه چی بگم این ی سال بعضیاتون حتی از چیزی که فکر میکنید هم برام مهم تر شدین واقعا اینکه دارین میرین خیلی سخته جاتون واقعا امسال خالی میشه توی مدرسه کلی دلم براتون تنگ میشه همتونو دوست دارم 😭😭❤️