مجنونِ من، باری دگر،
بی من نرو، گم می شوم!
از درد آشوبم ولی
با یادت آرام می شوم!
جانان من، رفتی کجا؟
من چشم دوختم ولی..
این چشم ها خشک می شوند!
از درد بی جان می شوم..
در ذهن، طرح رویِ تو..
در دل هوای کوی تو..
در دیده ام ردی از اشک..
هر دم که بی تاب می شوم!
بغضی شبیه خاطره،
چشمی شبیه کهکشان،
نبضی شبیه معجزه،
هر آن که بیدار می شوم!
غوغای ابر در دیده ات..
دستانِ سرد و لمسِ تو!
آن گام های استوار..
آرام، آب می شوم!..
در دست من، دستانِ تو..
بر صورتت نقشی نژند..
از چشمِ تو افتاده ام!
دارم فراموش می شوم!
#شعرهایدوستنداشتنی
بی من نرو، گم می شوم!
از درد آشوبم ولی
با یادت آرام می شوم!
جانان من، رفتی کجا؟
من چشم دوختم ولی..
این چشم ها خشک می شوند!
از درد بی جان می شوم..
در ذهن، طرح رویِ تو..
در دل هوای کوی تو..
در دیده ام ردی از اشک..
هر دم که بی تاب می شوم!
بغضی شبیه خاطره،
چشمی شبیه کهکشان،
نبضی شبیه معجزه،
هر آن که بیدار می شوم!
غوغای ابر در دیده ات..
دستانِ سرد و لمسِ تو!
آن گام های استوار..
آرام، آب می شوم!..
در دست من، دستانِ تو..
بر صورتت نقشی نژند..
از چشمِ تو افتاده ام!
دارم فراموش می شوم!
#شعرهایدوستنداشتنی