در من خون ها مجبور به بازگشت هستند. اگر اجبار قلب نبود در دور ترین نقاط از آن مخفی میشدند و جسم را در سرمایی فرو میبردند.
از گاه و بیگاه باز شدن جایبهجای رگ هایم کلافه اند! گویند جایی که نمیخواهنت، نباش و گویی آنها اکنون این قاعده را از بر شده اند.
با تعللی که در تعادل ایجاد میکنند این را میفهمانند و تا زمانی که قلب تسلیم شود، همان آزاری که به آنها رسیده است را برمیگردانند.
نبض بی نظم سر، امانی نمیدهد و این بار آنها تو را با شیوه های مختلف مجبور میکنند.
قاعده جدید؟
مرگ بهتر از زجرکش شدن است.
از گاه و بیگاه باز شدن جایبهجای رگ هایم کلافه اند! گویند جایی که نمیخواهنت، نباش و گویی آنها اکنون این قاعده را از بر شده اند.
با تعللی که در تعادل ایجاد میکنند این را میفهمانند و تا زمانی که قلب تسلیم شود، همان آزاری که به آنها رسیده است را برمیگردانند.
نبض بی نظم سر، امانی نمیدهد و این بار آنها تو را با شیوه های مختلف مجبور میکنند.
قاعده جدید؟
مرگ بهتر از زجرکش شدن است.