"𝘣𝘰𝘬𝘦𝘵𝘵𝘰"


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


و آن دختر با تکه ای نور در تاریکی وجودِ تو رقصید.
-𝟬𝟮:𝟬𝟮

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


❪❨ مآ ھ ❩❫ dan repost
فور کنید ازتون فور کنم چنلاتون دیده بشه.


𝐞𝐧𝐭𝐡𝐮𝐬𝐢𝐚𝐬𝐦 dan repost
https://t.me/Weknnow
تکست هایت را روی دیوارها مینویسم و در میانشان قدم میزنم




"مرور خاطرات"
اون برای تولدم قطعه ی مورد علاقم رو با رقصوندن انگشت های زیباش روی کلاویه های پیانو به صدا دراورد و گوش هام رو با صدای دلنشینش نوازش کرد.
ومن هنوز هم یقین دارم اون بهترین کادویی بود که توی زندگیم گرفتم.




حال اگر او خود را به سرفصل این جملات نرساند ، یک روز یا این قلم خشک میشود یا ان ستاره از او چشم برمیدارد

- Unfinished


حال این نویسنده که خود را غرق در وصفِ لحظه به لحظه آن ستاره حتی در صبح های روشن کرده بود ، راز پیدا کردن آن ستاره جدید را پیدا کرده است..

ولی دیگر دیر است ؛
این جملات متعلق به او نیستند..
ان ستاره هم متعلق به او نیست..
و به اشتباه بر جمله های نویسنده ای دیگر که توان پایان دادن به ان جمله هارا نداشت نقطه‌ی پایان میگذاشت.


ستاره ای که با بقیه فرق دارد...
   ستاره ای که گرمایش پرتویی متفاوت دارد...
       پرتویی که سرشت از مهربانی دارد...
          مهربانی ای که جمله ای با سه نقطه دارد...
               جمله ای که انتهایش به زمین ختم میشود...

و نویسنده ای که بر انتهای این جمله نقطه‌ی پایان میگذارد.


از میان اسمانی که به واسطه‌ی ابر ها گریه میکرد.
ستاره ای قرمز نبض آن آسمانِ جان‌داده را تامین میکرد.

آن چشمه‌ی درخشان میان مردمان سرد آسمان به ذهن‌ش گرما و دریای صاف قلب‌ش را مَوّاج میکرد.


بوسه‌ی هوای سرد بر دستان‌ش عشقی درام و دردناک را برای‌ش پدید می اوردند ؛

امواج بدن‌ش بیشتر و بیشتر میشد ؛

برای اخرین بار پیش از پرواز روح خود از این قفس سرد ، افسار چشمان بی جان خود را به بالا کشاند.


شب های مکرر نگاه چشمانِ مجنون خود را به نگین های دریایِ آسمان بالای سرش میدوخت ؛

ذهن منزوی خود را در اجتماع ستارگان سرد پنهان میکرد.

قلب‌ش از غزل های گوناگونِ وصفِ تنهایی دیگر قدم های خود را اهسته برمیداشت و بدن او به واسطه این قدم ها سرد تر میشد ؛


اون خاموش شد؟
شاید هم محو شد؟
شاید گم شد؟
شاید نابود شد؟
شاید ابرها جلوی اون ستاره ی کوچولو رو گرفته بودن؟ اگه ابرها جلوش رو گرفته بودن پس چرا بارون نمیومد؟
هر چی که بود اون حالا دیگه دیده نمیشد.

_Maybe end of the glow?


تو،همانی که کلمات دربرابرت مثل حروفی بهم ریخته در ذهن آدمی گم میشوند.


وقتی که ترکش کردی من مرگ رو توی چشماش دیدم و حالا نمیزارم تکرار بشه.




Unknown:
دختری که ماه رو رنگ کرد تا توی تاریکی فضاگم نشه؟

she:
غریبه ای که همراه شب های تاریک این دختر شده؟


دیدی چیشد؟ماه هم از نبودت انقد غمگینه که پشت ابراست حتی اونم نیست، پس من سراغت رو از کی بگیرم هیونگ، میخوای بدون خداحافظی تنهام بزاری؟ بدون اینکه بتونم بغلت کنم؟


با من چی کار کردی که حتی خودمم فراموش کردم و ذهنم پر شده از تو اره فقط تو، باهام چیکار کردی هوم؟


I hope can take my eyes off you at least for a few moments.


[لبخنـدت دلیلـی قـانع کننـده، بـرای باخـت بود.]

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

154

obunachilar
Kanal statistikasi