،،
یـکـم اکـتـبـر 𝟤𝟢𝟤𝟥حس مـیکنم تـوی تـبـدیل تـومـارِ افکـار و احساساتـم بـه کـلمـههـا نـاتـوان تـر از هـمـیـشـه شـدم ولی مـیـنـویـسم، بـرای تـو مـیـنـویـسم چون وقتـی تـو مـخـاطبـم بـاشـی هـمـه چیـز فرق داره، احساسم عمـیـقتـره و ادبـیـاتـم مـتـفاوت.. هـر چی بـاشـه تـو ستـارهیِ پررنـگ زنـدگیـمـی، تـو بـایـد بـدونـی حالمـو مـگه نـه؟ چون تـو تـنـهـا کـسی بـودی کـه اهـمـیـت مـیـداد و مـنـم مـثل هـمـیـشـه بـه تـو مـیگم از درد و خـستـگیـام
هـمـه فکـر میـکنـن ستـاره مـن هـشـت ساله کـه خـامـوش شـده ولی اونـا نمـیـبـینـن، اون احمـقا قلب مـنـو نـمـیـبـیـنـن تـا بـفهـمـن هـنـوزم مـثل قبـل پرنـوری، اونـا هـیـچوقت درک نـمـیکـنـن تـورو تـوی قلبـم نـگه داشـتـم چون بـاعث میـشـی حس کـنـم هـنوز زنـدم و نـفس میـکشـم..
چطوری بـهـت بـگم نـاجیِ مـن؛ مـن صبـح زود بـیـدار مـیـشـم، صبـحانـه مـورد علاقمـو مـیـخـورم، بـا آدمـا مـعاشـرت مـیـکـنـم، بـدون ایـنـکـه اهـمـیـت بـدم بـه نـظر کـسی بـلنـد مـیـخـنـدم و مـیـخنـدونـم، امـا مـن حس نـمـیکـنـم.. خنـده هـامو حس نـمـیـکـنـم زنـدگی رو حس نمـیکـنـم، چرا؟
مـن از درون نـابـود شـدم ستـاره؛ چطوری درمـانـش کـنـم؟ چطوری حالمـو خـوب کـنـم؟ مـن مـیـتـونـم بـرگردم بـه وقتـایی کـه داشـتـمـت؟