⭕️امروز یکشنبه 20 بهمن در روزنامه آرمان ملی (گروه ادبیات و کتاب) میخوانید:
📘گفتوگوی سمیرا سهرابی با علیاصغر شیرزادی:
نویسندهها باید ادبیات کهن ایرانی را بارها بخوانند
📖بیوگرافی: علیاصغر شیرزادی (1323-شیراز) با مجموعهداستان «غریبه و اقاقیا» که در سال 1366 منتشر شد توانست نام خود را در ادبیات داستانی فارسی تثبیت کند. داستان «غریبه و اقاقیا» بعدها توسط محمدعلی سپانلو در کتاب «در جستوجوی واقعیت» قرار گرفت و سپانلو دربارهاش نوشت: «علیاصغر شیرزادی در میان رده تازه قصهنویسان ما، بیش از همه بهرام صادقی را به یاد میآورد...» همین امر را حسن میرعابدینی هم در کتاب «صدسال داستان نویسی ایران» اشاره میکند. داستان کوتاه «غریبه و اقاقیا» سپس به مجموعه سهجلدی «داستان کوتاه در ایران» راه یافت و دکتر حسین پاینده آن را داستانی پستمدرن معرفی کرد. این کتاب برای شیرزادی جایزه بیست سال ادبیات داستانی را به ارمغان آورد. پیش از این مجموعهداستان، شیرزادی مجموعهداستان «نشسته در غبار» را منتشر کرده بود و پس از آن چهار اثر دیگر: مجموعهداستانهای «غریبه و اقاقیا» و «یک سکه در دو جیب»، و رمانهای «طبل و آتش» و «هلال پنهان»...
📇برشی از گفتوگو: اوایل دهه هفتاد زندهیاد هوشنگ گلشیری یک کارگاه فعال و پویای داستاننویسی راه انداخته بود و همواره با احساس همدلی و مسئولیت و با پشتوانه دانش و شوق کمنظیرش داستانهای نویسندگان نوقلم را به سنجیدگی نقد و بررسی خلاق میکرد. گلشیری به بعضی نویسندگان جوان و حتی میانسال که با نوعی شیفتگی از آثار او تقلید میکردند، به شدت واکنش منفی و راهگشا نشان میداد. در آن دوره به نویسندگان خوشقریحه جوان با تاکید سفارش میکرد که «خود»شان باشند و پس از تاثیرپذیری طبیعی و ناگزیر از برخی نویسندگان شاخص و قدر اول و تثبیتشده، هرچه زودتر «خود» را پیدا کنند و به شخصیت خلاق و یگانه خود برسند. از این گذشته، همواره میگفت که هر نویسندهای که بخواهد کارش را جدی و پیگیر دنبال کند، بنا به ضرورتی مبرم و بدون هیچ غفلتی باید آثار گران¬سنگ ادبیات کهن ایرانی را بارها بخواند و از این طریق ریشههای خود را پیدا کند. تا آنجا که در خاطرم مانده از آن جمع پانزده، شانزده نفره، دو سه نفر به گونه¬ای خودبنیاد بسیاری از ریزهکاریهای تکنیکی و کاربرد ماهرانه عنصرهای داستان را فراگرفتند و در سالهای بعد، چند مجموعهداستان و رمان ارزشمند به قلم آنها منتشر شد... بگذریم، چند سال است که نمیدانم کجا و چه کسانی کارگاه داستان راه انداختهاند. البته جستهگریخته، شنیدهام که چندین خانم و آقا «کلاس داستاننویسی» دایر کردهاند. تا آنجا که من می¬شناسمشان و میدانم، هیچ یک از این «استاد»ها به شخصه نمیتواند یک داستان کوتاه متوسط -حتی در سطح قصههای یکبار مصرف مجلههای عوامپسند- بنویسد...
📕نگاه: نیلوفر اجری: خشونت درعین لطافت (نگاهی به جهان داستانی علیاصغر شیرزادی)
📖علیاصغر شیرزادی از داستاننویسهای خوب معاصر است که بهتازگی دو کتابش تجدید چاپ شده: «هلال پنهان» و «یک سکه در دو جیب». درباره این دو کتاب آنچه پرواضح است، اینکه نه برای مخاطب عام بلکه صرفا برای مخاطب خاص نگاشته شده است. گویا که نویسنده در کتابت داستانهای خود بهجای دغدغه همهفهمی به دغدغههای خود چه در ساختار و چه در محتوا بیشتر پایبند بوده و همین ویژگی است که به آثار او تشخص داده است. در هردو کتاب میتوان عناصر داستان مدرن و پستمدرن را دید. منتها این سبک آنچنان با زبان خاص و جفرافیای بومی نویسنده تلفیق و هماهنگ شده که به انحصار او درآمده. این منحصربودن را در زبان روایت هم میتوان بررسی کرد. آنچه بعضی به اشتباه از آن بهعنوان «زبان شاعرانه» یاد میکنند، درواقع واژگان خاص شیرزادی است که با هنرمندی تمام در ساخت توصیف و صحنهها از آن بهره میگیرد. و با همین ترکیب واژگان است که جهان داستانی خود را با وجود خشونت بیرونی عوامل آن، در عین لطافت میسازد...
http://s7.picofile.com/file/8387598426/11_1.jpg
📚متن کامل گفتوگو و یادداشت را در لینکهای زیر بخوانید:
پیدیاف:
http://www.armanmeli.ir/fa/pdf/main/3235/11
تکست:
http://www.armanmeli.ir/fa
@afarineshdastan
📘گفتوگوی سمیرا سهرابی با علیاصغر شیرزادی:
نویسندهها باید ادبیات کهن ایرانی را بارها بخوانند
📖بیوگرافی: علیاصغر شیرزادی (1323-شیراز) با مجموعهداستان «غریبه و اقاقیا» که در سال 1366 منتشر شد توانست نام خود را در ادبیات داستانی فارسی تثبیت کند. داستان «غریبه و اقاقیا» بعدها توسط محمدعلی سپانلو در کتاب «در جستوجوی واقعیت» قرار گرفت و سپانلو دربارهاش نوشت: «علیاصغر شیرزادی در میان رده تازه قصهنویسان ما، بیش از همه بهرام صادقی را به یاد میآورد...» همین امر را حسن میرعابدینی هم در کتاب «صدسال داستان نویسی ایران» اشاره میکند. داستان کوتاه «غریبه و اقاقیا» سپس به مجموعه سهجلدی «داستان کوتاه در ایران» راه یافت و دکتر حسین پاینده آن را داستانی پستمدرن معرفی کرد. این کتاب برای شیرزادی جایزه بیست سال ادبیات داستانی را به ارمغان آورد. پیش از این مجموعهداستان، شیرزادی مجموعهداستان «نشسته در غبار» را منتشر کرده بود و پس از آن چهار اثر دیگر: مجموعهداستانهای «غریبه و اقاقیا» و «یک سکه در دو جیب»، و رمانهای «طبل و آتش» و «هلال پنهان»...
📇برشی از گفتوگو: اوایل دهه هفتاد زندهیاد هوشنگ گلشیری یک کارگاه فعال و پویای داستاننویسی راه انداخته بود و همواره با احساس همدلی و مسئولیت و با پشتوانه دانش و شوق کمنظیرش داستانهای نویسندگان نوقلم را به سنجیدگی نقد و بررسی خلاق میکرد. گلشیری به بعضی نویسندگان جوان و حتی میانسال که با نوعی شیفتگی از آثار او تقلید میکردند، به شدت واکنش منفی و راهگشا نشان میداد. در آن دوره به نویسندگان خوشقریحه جوان با تاکید سفارش میکرد که «خود»شان باشند و پس از تاثیرپذیری طبیعی و ناگزیر از برخی نویسندگان شاخص و قدر اول و تثبیتشده، هرچه زودتر «خود» را پیدا کنند و به شخصیت خلاق و یگانه خود برسند. از این گذشته، همواره میگفت که هر نویسندهای که بخواهد کارش را جدی و پیگیر دنبال کند، بنا به ضرورتی مبرم و بدون هیچ غفلتی باید آثار گران¬سنگ ادبیات کهن ایرانی را بارها بخواند و از این طریق ریشههای خود را پیدا کند. تا آنجا که در خاطرم مانده از آن جمع پانزده، شانزده نفره، دو سه نفر به گونه¬ای خودبنیاد بسیاری از ریزهکاریهای تکنیکی و کاربرد ماهرانه عنصرهای داستان را فراگرفتند و در سالهای بعد، چند مجموعهداستان و رمان ارزشمند به قلم آنها منتشر شد... بگذریم، چند سال است که نمیدانم کجا و چه کسانی کارگاه داستان راه انداختهاند. البته جستهگریخته، شنیدهام که چندین خانم و آقا «کلاس داستاننویسی» دایر کردهاند. تا آنجا که من می¬شناسمشان و میدانم، هیچ یک از این «استاد»ها به شخصه نمیتواند یک داستان کوتاه متوسط -حتی در سطح قصههای یکبار مصرف مجلههای عوامپسند- بنویسد...
📕نگاه: نیلوفر اجری: خشونت درعین لطافت (نگاهی به جهان داستانی علیاصغر شیرزادی)
📖علیاصغر شیرزادی از داستاننویسهای خوب معاصر است که بهتازگی دو کتابش تجدید چاپ شده: «هلال پنهان» و «یک سکه در دو جیب». درباره این دو کتاب آنچه پرواضح است، اینکه نه برای مخاطب عام بلکه صرفا برای مخاطب خاص نگاشته شده است. گویا که نویسنده در کتابت داستانهای خود بهجای دغدغه همهفهمی به دغدغههای خود چه در ساختار و چه در محتوا بیشتر پایبند بوده و همین ویژگی است که به آثار او تشخص داده است. در هردو کتاب میتوان عناصر داستان مدرن و پستمدرن را دید. منتها این سبک آنچنان با زبان خاص و جفرافیای بومی نویسنده تلفیق و هماهنگ شده که به انحصار او درآمده. این منحصربودن را در زبان روایت هم میتوان بررسی کرد. آنچه بعضی به اشتباه از آن بهعنوان «زبان شاعرانه» یاد میکنند، درواقع واژگان خاص شیرزادی است که با هنرمندی تمام در ساخت توصیف و صحنهها از آن بهره میگیرد. و با همین ترکیب واژگان است که جهان داستانی خود را با وجود خشونت بیرونی عوامل آن، در عین لطافت میسازد...
http://s7.picofile.com/file/8387598426/11_1.jpg
📚متن کامل گفتوگو و یادداشت را در لینکهای زیر بخوانید:
پیدیاف:
http://www.armanmeli.ir/fa/pdf/main/3235/11
تکست:
http://www.armanmeli.ir/fa
@afarineshdastan