احادیث‌بخاری‌ومسلم


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan


احادیث صحیح
رسول ‌الله‌ صلی ‌الله ‌علیه‌ و آله وسلم🌺

احادیث بخاری و مسلم.
#کپی_حلال😊
در اینستاگرام مارا دنبال کنید:↓
http://Instagram.com/quranmajid.1
ربات برای گروه↓
@Santary_bot

کانال دوم ما↓
https://t.me/joinchat/AAAAAEbbtTSBLCKr3wnorA

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


كشته شدن ابو جهل

1583ـ عَنْ أَنَسٍ (رض) قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ (ص): «مَنْ يَنْظُرُ مَا صَنَعَ ‌أَبُو‌جَهْلٍ»؟ فَانْطَلَقَ ابْنُ مَسْعُودٍ، فَوَجَدَهُ قَدْ ضَرَبَهُ ابْنَا عَفْرَاءَ، حَتَّى بَرَدَ، قَالَ: أَأَنْتَ أَبُو جَهْلٍ؟ قَالَ: فَأَخَذَ بِلِحْيَتِهِ، قَالَ: وَهَلْ فَوْقَ رَجُلٍ قَتَلْتُمُوهُ، أَوْ رَجُلٍ قَتَلَهُ قَوْمُهُ. (بخارى: 3963)

ترجمه: انس (رض) مي گويد: نبي اكرم (ص) فرمود: «چه كسي از ابوجهل برايم خبري مي‌آورد»؟ ابن مسعود (رض) رفت و ديد كه فرزندان عفراء او را زده و از پاي در آورده اند. پس ريش اش را گرفت و به او گفت: تو ابوجهل هستي؟ ابوجهل گفت: آيا بيش از اين است كه شما يك مرد را كشته ايد يا مردي را قوم اش كشته است.


تعداد اصحاب بدر

1582ـ عَنِ الْبَرَاءِ (رض) قَالَ: حَدَّثَنِي أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ (ص) مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرًا، أَنَّهُمْ كَانُوا عِدَّةَ أَصْحَابِ طَالُوتَ الَّذِينَ جَازُوا مَعَهُ النَّهَرَ، بِضْعَةَ عَشَرَ وَثَلاثَ مِائَةٍ. (بخارى:3957)

ترجمه: براء (رض) مي گويد: جمعي از ياران محمد (ص) كه در غزوة بدر، شركت كرده بودند، مي‌گفتند: تعداد ما برابر با اصحاب طالوت بود كه با او از نهر، عبور‌كردند.‌يعني‌سيصد و اندي نفر.


اين گفتة خداوند متعال كه مي‌فرمايد: آنگاه كه از پروردگارتان طلب كمك مي‌كرديد..

1581ـ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ (رض) قَالَ: شَهِدْتُ مِنَ الْمِقْدَادِ بْنِ الأَسْوَدِ مَشْهَدًا، لأَنْ أَكُونَ صَاحِبَهُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا عُدِلَ بِهِ. أَتَى النَّبِيَّ (ص) وَهُوَ يَدْعُو عَلَى الْمُشْرِكِينَ، فَقَالَ: لا نَقُولُ كَمَا قَالَ قَوْمُ مُوسَى: (اذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا) وَلَكِنَّا نُقَاتِلُ عَنْ يَمِينِكَ وَعَنْ شِمَالِكَ، وَبَيْنَ يَدَيْكَ وَخَلْفَكَ، فَرَأَيْتُ النَّبِيَّ (ص) أَشْرَقَ وَجْهُهُ وَسَرَّهُ. (بخارى:3952)

ترجمه: عبد الله بن مسعود (رض) مي گويد: از مقداد بن اسود، عملي مشاهده كردم كه اگر از من سر مي زد، آنرا با هيچ چيز ديگر، برابر نمي دانستم. در حالي كه رسول الله (ص) عليه مشركين دعا مي كرد، مقداد آمد و گفت: اي رسول خدا! ما مانند قوم موسي نمي گوييم: برو، تو و پرودگارت بجنگيد. بلكه از راست و چپ و پيش رويت و پشت سرت مي جنگيم.

ابن مسعود (رض) مي گويد: در آن هنگام ديدم كه چهرة رسول خدا (ص) از شدت خوشحالي، درخشيد.


غزوة عُشَيره

1580ـ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ (رض) قِيلَ لَهُ: كَمْ غَزَا النَّبِيُّ (ص) مِنْ غَزْوَةٍ؟ قَالَ: تِسْعَ عَشْرَةَ. قِيلَ: كَمْ غَزَوْتَ أَنْتَ مَعَهُ؟ قَالَ: سَبْعَ عَشْرَةَ. قُلْتُ: فَأَيُّهُمْ كَانَتْ أَوَّلَ؟ قَالَ: الْعُسَيْرَةُ، أَوِ الْعُشَيْرُ، فَذَكَرْتُ لِقَتَادَةَ، فَقَالَ: الْعُشَيْرُ. (بخارى: 3949)

ترجمه: از زيد بن ارقم (رض) روايت است كه از ايشان پرسيدند: نبي اكرم (ص) چند غزوه داشته است؟ گفت: نوزده غزوه. پرسيدند: تو در چند غزوه، همراه او بودي؟ گفت: در هفده غزوه.

يكي از راويان مي گويد: پرسيدم: اولين غزوه، كدام بود؟ گفت: عُسيره يا عُشير. اين مطلب را با قتاده در ميان گذاشتم. گفت: غزوة عُشير.


عَنْ حَفْصَةَ رَضِيَ اللَّه عَنْهَا، زَوْجِ النَّبِيِّ (ص) أَنَّهَا قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا شَأْنُ النَّاسِ حَلُّوا بِعُمْرَةٍ وَلَمْ تَحْلِلْ أَنْتَ مِنْ عُمْرَتِكَ؟ قَالَ: «إِنِّي لَبَّدْتُ رَأْسِي، وَقَلَّدْتُ هَدْيِي، فَلا أَحِلُّ حَتَّى أَنْحَرَ». (بخارى:1566)

ترجمه: حفصه رضي الله عنها؛ همسر رسول گرامي(ص) ؛ مي‏گويد: از پيامبر خدا (ص) پرسيدم: يا رسول الله! چرا ساير مردم از احرام عمره، بيرون آمدند ولي شما هنوز در احرام، بسر ميبريد؟ آنحضرت(ص) فرمود: «من با خود، هدي آورده ام و سرم را حنا زده ام. بنابر اين، تا ذبح نكنم بايد در احرام بمانم».


عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمَا قَالَ: كَانُوا يَرَوْنَ أَنَّ الْعُمْرَةَ فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ مِنْ أَفْجَرِ الْفُجُورِ فِي الأَرْضِ، وَيَجْعَلُونَ الْمُحَرَّمَ صَفَرًا، وَيَقُولُونَ: إِذَا بَرَا الدَّبَرْ وَعَفَا الأَثَرْ ، وَانْسَلَخَ صَفَرْ، حَلَّتِ الْعُمْرَةُ لِمَنِ اعْتَمَرْ. قَدِمَ النَّبِيُّ(ص) وَأَصْحَابُهُ صَبِيحَةَ رَابِعَةٍ مُهِلِّينَ بِالْحَجِّ، فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَجْعَلُوهَا عُمْرَةً، فَتَعَاظَمَ ذَلِكَ عِنْدَهُمْ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ الْحِلِّ؟ قَالَ: «حِلٌّ كُلُّهُ».

(بخارى:1564)

ترجمه: عبد الله بن عباس رضي الله عنهما مي‏گويد: (اعراب دوران جاهليت) معتقد بودند كه عمره نمودن در ايام حج، بدترين گناه روي زمين، بحساب مي آيد: از اينرو، ماه محرّم را صفر، قرار مي دادند و مي‏گفتند: زماني كه زخم هاي پشت شتر، التيام يابد و اثر پاي آنها از بين برود و ماه صفر به پايان رسد، آن‏گاه، عمره كردن حلال مي‏شود. رسول ‏الله(ص) و يارانش در حالي كه احرام حج بسته بودند، در تاريخ چهارم ذيحجه وارد مكه شدند. آنحضرت(ص) به يارانش دستور داد تا احرام حج را به احرام عمره بدل، نمايند. اين كار براي مردم, قدري دشوار بود، لذا پرسيدند: يا رسول ‏الله! اين چه نوع حلال شدني است؟ رسول ‏الله(ص)فرمود: «حلال بجا و كامل».


عَنْ عُثْمَانَ (رض): أَنَّهُ نْهَى عَنِ الْمُتْعَةِ، وَأَنْ يُجْمَعَ بَيْنَهُمَا، فَلَمَّا رَأَى عَلِيٌّ أَهَلَّ بِهِمَا: لَبَّيْكَ بِعُمْرَةٍ وَحَجَّةٍ، قَالَ: مَا كُنْتُ لأَدَعَ سُنَّةَ النَّبِيِّ (ص) لِقَوْلِ أَحَدٍ. (بخارى:1563)

ترجمه: روايت است كه عثمان (رض) از حج تمتع و حج قرآن، (حج و عمره با هم) منع مي‏كرد. وقتي كه علي(رض) متوجه اين امر شد, نيت حج و عمره كرد و لبيك گفت و فرمود: براي حج و عمره، هر دو، احرام بسته ام و افزود: من سنت رسول ‏الله (ص) را بخاطر سخن كسي، ترك نخواهم كرد.


وَعَنْهَا رَضِيَ اللَّه عَنْهَا فِيْ رِوَايَةٍ أُخْرَى قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) عَامَ حَجَّةِ الْوَدَاعِ، فَمِنَّا مَنْ أَهَلَّ بِعُمْرَةٍ، وَمِنَّا مَنْ أَهَلَّ بِحَجَّةٍ وَعُمْرَةٍ، وَمِنَّا مَنْ أَهَلَّ بِالْحَجِّ، وَأَهَلَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِالْحَجِّ، فَأَمَّا مَنْ أَهَلَّ بِالْحَجِّ أَوْ جَمَعَ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لَمْ يَحِلُّوا حَتَّى كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ. (بخارى:1562)

ترجمه: و در روايتي ديگر، عايشه رضي الله عنها مي گويد: در سال حجة الوداع، همراه رسول الله (ص) به قصد حج، از مدينه، خارج شديم. بعضي از ما براي حج و عمره و برخي تنها براي عمره و عده اي تنها براي حج، احرام بسته بوديم. رسول الله(ص) فقط نيت حج كرده بود. كساني كه فقط نيت حج ، يا نيت حج و عمره را با هم كرده بودند(يعني قارن بودند) تا روز عيد، از احرام بيرون نيامدند.


حج تمتع، قران و افراد و فسخ حج براي

كسي كه با خود، هدي نياورده است.

785 وَعَنْهَا رَضِيَ اللَّه عَنْهَا فِيْ رِوَايَةٍ قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ النَّبِيِّ (ص) وَلا نُرَى إِلاَّ أَنَّهُ الْحَجُّ، فَلَمَّا قَدِمْنَا تَطَوَّفْنَا بِالْبَيْتِ، فَأَمَرَ النَّبِيُّ (ص) مَنْ لَمْ يَكُنْ سَاقَ الْهَدْيَ أَنْ يَحِلَّ، فَحَلَّ مَنْ لَمْ يَكُنْ سَاقَ الْهَدْيَ، وَنِسَاؤُهُ لَمْ يَسُقْنَ فَأَحْلَلْنَ، قَالَتْ صَفِيَّةُ: مَا أُرَانِي إِلاَّ حَابِسَتَهُمْ قَالَ: «عَقْرَى حَلْقَى أَوَ مَا طُفْتِ يَوْمَ النَّحْرِ»؟ قَالَتْ: قُلْتُ: بَلَى قَالَ: «لا بَأْسَ انْفِرِي». (بخارى:1561)

ترجمه: عايشه رضي الله‏ عنها مي گويد: با رسول الله (ص) (از مدينه) خارج شديم. و نيتي جز اداي حج، نداشتيم. هنگامي كه به مكه رسيديم، بيت الله را طواف كرديم. سپس، رسول الله(ص) دستور داد تا هر كس كه هدي با خود نياورده است از احرام، خارج شود. آنگاه، كساني كه هدي با خود نياورده بودند، از احرام، بيرون آمدند. صفيه رضي الله عنها گفت: ممكن است بدليل قاعدگي، مانع از رفتن شما شوم. رسول الله (ص) فرمود: ‌«اي زن گرفتار و مصيبت زده! مگر طواف زيارت را انجام نداده اي»؟ گفت: بلي. رسول الله (ص) فرمود: «مانعي ندارد. حركت كن».(چون معذور هستي، طواف وداع، برايت لازم نيست و دم نيز واجب نمي گردد).


تصاویر‌وکلیپهای‌قرآنی ? dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
همه ساله روز دهم ماه ذی الحجه، مصادف است با عید_قربان یا عید الاضحی که از عید های بزرگ مسلمانان می باشد، در این روز الله_سبحان به ابراهيم خلیل(ع) فرمان داد اسماعيل(ع) را ذبح کند.

او اسماعيل را به قربانگاه برد ولی جبرئيل‌امین همراه با « قوچى» فرود آمد و ابراهيم(ع) آن را به جای اسماعیل(ع) قربانی كرد

عید_قربان_بر_جمیع_مسلمانان_جهان_مبارک


خداوند مي فرمايد: حج در ماههاي خاصي است

784 عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّه عَنْهَا: وَحَدِيْثُهَا فِي الْحَجِّ قّدْ تَقَدَّمَ، قَالَتْ فِيْ هذِهِ الرِّوَايَةِ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ، وَلَيَالِيَ الْحَجِّ وَحُرُمِ الْحَجِّ، فَنَزَلْنَا بِسَرِفَ، قَالَتْ: فَخَرَجَ إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: «مَنْ لَمْ يَكُنْ مِنْكُمْ مَعَهُ هَدْيٌ، فَأَحَبَّ أَنْ يَجْعَلَهَا عُمْرَةً فَلْيَفْعَلْ، وَمَنْ كَانَ مَعَهُ الْهَدْيُ فَلا». قَالَتْ: فَالآخِذُ بِهَا وَالتَّارِكُ لَهَا مِنْ أَصْحَابِهِ، قَالَتْ: فَأَمَّا رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَرِجَالٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَكَانُوا أَهْلَ قُوَّةٍ، وَكَانَ مَعَهُمُ الْهَدْيُ فَلَمْ يَقْدِرُوا عَلَى الْعُمْرَةِ. وَذَكَرَتْ بَاقِيَ الْحَدِيْثِ. (بخارى: 1560)

ترجمه: حديث عايشه رضي الله‏ عنها در بارة حج, قبلا بيان گرديد. در اين روايت، علاوه بر آن, آمده است كه: عايشه رضي الله‏ عنها فرمود: در ماهها، شب‏ها و ايام حج با رسول الله(ص) احرام بستيم و از مدينه منوره حركت كرديم. و در محلي بنام سرف، توقف كرديم. رسول ‏الله (ص) در آنجا، خطاب به اصحاب، فرمود: «هركس از شما، هدي همراه نياورده و مي خواهد با همين احرام, عمره كند، مانعي ندارد. اما كسي كه هدي، همراه دارد، چنين نكند». عايشه رضي الله‏ عنها مي‏گويد: بعضي از اصحاب، حج خود را به عمره تبديل كردند و بعضي نكردند. رسول الله (ص) و تني چند از يارانش كه وضع مالي بهتري داشتند و هدي همراه شان بود، نتوانستند اعمال عمره را انجام دهند.


كسيكه در زمان پيامبر (ص) مانند ايشان به حج يا عمره نيت كرده است

783 عَنْ أَبِي مُوسَى (رض) قَالَ: بَعَثَنِي النَّبِيُّ (ص) إِلَى قَوْمٍ بِالْيَمَنِ، فَجِئْتُ وَهُوَ بِالْبَطْحَاءِ، فَقَالَ: «بِمَا أَهْلَلْتَ»؟ قُلْتُ: أَهْلَلْتُ كَإِهْلالِ النَّبِيِّ (ص). قَالَ: «هَلْ مَعَكَ مِنْ هَدْيٍ»؟ قُلْتُ: لا. فَأَمَرَنِي فَطُفْتُ بِالْبَيْتِ وَبِالصَّفَا وَالْمَرْوَةِ، ثُمَّ أَمَرَنِي فَأَحْلَلْتُ، فَأَتَيْتُ امْرَأَةً مِنْ قَوْمِي، فَمَشَطَتْنِي، أَوْ غَسَلَتْ رَأْسِي. فَقَدِمَ عُمَرُ (رض)، فَقَالَ: إِنْ نَأْخُذْ بِكِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُنَا بِالتَّمَامِ، قَالَ اللَّهُ: (وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لهَّأ) وَإِنْ نَأْخُذْ بِسُنَّةِ النَّبِيِّ (ص) فَإِنَّهُ لَمْ يَحِلَّ حَتَّى نَحَرَ الْهَدْيَ.(بخاري:1559)

ترجمه: ابوموسي (رض) مي گويد: رسول ‏الله (ص) مرا بسوي قومي در يمن، فرستاد. وقتي از آنجا برگشتم، رسول ‏الله (ص) در بطحاء بود. و از من پرسيد: «به چه نيتي احرامي بسته‏اي»؟ عرض كردم: به همان نيتي كه رسول ‏الله (ص) احرام بسته است. رسول اكرم (ص) پرسيد: «آيا همراه خود، هدي آورده اي»؟ عرض كردم: خير. آنحضرت(ص) به من دستور داد تا پس از طواف بيت و سعي بين صفا و مروه، از احرام خارج شوم. من هم، چنين كردم. سپس، نزد زني از بستگان خود رفتم. او موهاي مرا شانه زد يا سر مرا شست. در اين اثنا، عمر(رض) آمد و گفت: اگر بخواهيم به دستور كتاب خدا عمل كنيم, كتاب خدا دستور داده است تا حج و عمره را كامل نماييم آنطور كه مي فرمايد: (وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لهَّب). و اگر بخواهيم به سنت رسول الله (ص) عمل كنيم, ايشان قبل از ذبح هدي، از احرام خارج نشد.


تلبيه گفتن، هنگام پايين رفتن در وادي

782 عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ الْنَبِيُّ (ص): «أَمَّا مُوسَى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ إِذِ انْحَدَرَ فِي الْوَادِي يُلَبِّي». (بخارى:1555)

ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما ميگويد: رسول ‏الله(ص) فرمود: «گويا هم اكنون موسي(ع) را مي بينم كه لبيك گويان به سوي وادي، سرازير است».


روبه قبله نمودن. هنگام نيت حج يا عمره

781 عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمَا: أَنَّهُ كَانَ يُلَبِّي من ذِي الْحُلَيْفَةِ، ثُمَّ إِذَا بَلَغَ الْحَرَمَ يُمْسِكُ حَتَّى إِذَا جَاءَ ذَا طُوًى بَاتَ بِهِ، حَتَّى يُصْبِحَ، فَإِذَا صَلَّى الْغَدَاةَ اغْتَسَلَ، وَزَعَمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَعَلَ ذَلِكَ. (بخارى:1553)

ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما از ذوالحليفه لبيك ميگفت و هنگامي كه به حرم مي رسيد, ديگر لبيك نمي گفت. تا اينكه به «ذي طوي» مي رسيد، شب را در آنجا مي گذراند. و بعد از نماز صبح، استحمام مي كرد و معتقد بود كه رسول الله (ص) چنين مي كرد .


تحميد وتسبيح وتكبير گفتن، هنگام سوارشدن بر سواري قبل از نيت كردن حج يا عمره

780 عَنْ أَنَسٍ (رض) قَالَ: صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَنَحْنُ مَعَهُ بِالْمَدِينَةِ الظُّهْرَ أَرْبَعًا، وَالْعَصْرَ بِذِي الْحُلَيْفَةِ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ بَاتَ بِهَا حَتَّى أَصْبَحَ، ثُمَّ رَكِبَ حَتَّى اسْتَوَتْ بِهِ عَلَى الْبَيْدَاءِ، حَمِدَ اللَّهَ، وَسَبَّحَ، وَكَبَّرَ، ثُمَّ أَهَلَّ بِحَجٍّ وَعُمْرَةٍ، وَأَهَلَّ النَّاسُ بِهِمَا، فَلَمَّا قَدِمْنَا أَمَرَ النَّاسَ، فَحَلُّوا حَتَّى كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ، أَهَلُّوا بِالْحَجِّ، قَالَ: وَنَحَرَ النَّبِيُّ (ص) بَدَنَاتٍ بِيَدِهِ قِيَامًا، وَذَبَحَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِالْمَدِينَةِ كَبْشَيْنِ أَمْلَحَيْنِ. (بخارى:1551)

ترجمه: انس بن مالك (رض) مي‏گويد: همراه رسول خدا (ص) نماز ظهر را در مدينه، چهار ركعت و نمازعصر را در ذوالحليفه، دو ركعت، خوانديم. و شب را همانجا ماند. و هنگام صبح، سوار شد و براه افتاد. و زماني كه به بيداء رسيد, تحميد (الحمد لله)، تسبيح و تكبير گفت. سپس، نيت حج و عمره نمود. و مردم نيز نيت حج و عمره كردند. راوي مي گويد: هنگامي كه وارد مكه شديم, به مردم دستور داد (كه پس از عمره ) از احرام خارج شوند تا اينكه روز هشتم فرا رسيد, مردم دوباره براي حج احرام بستند. و روز عيد، رسول خدا (ص) چندين شتر را ايستاده ذبح كرد. راوي مي گويد: يكبار در مدينه منوره نيز آنحضرت (ص) دو قوچ سفيد، ذبح كرد.


تلبيه گفتن

779 عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِي اللَّه عَنْهمَا: أَنَّ تَلْبِيَةَ رَسُولِ اللَّهِ(ص): «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ». (بخارى:1549)

ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما مي‏گويد: رسول ‏الله (ص) چنين لبيك مي گفت: «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ».


احرام بستن از مسجد ذو الحليفه

776 عَنِ ابْن عُمَرَ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمَا قَالَ: مَا أَهَلَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِلاَّ مِنْ عِنْدِ الْمَسْجِدِ. يَعْنِي: مَسْجِدَ ذِي الْحُلَيْفَةِ. (بخارى:1541)

ترجمه: ابن عمر رضي الله عنهما مي گويد: رسول الله(ص) احرام نمي بست مگر از مسجد يعني مسجد ذوالحليفه


احرام بستن با سرِ پوشيده از حنا

775 عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمَا قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يُهِلُّ مُلَبِّدًا. (بخارى:1540)

ترجمه: ابن عمر رضي الله عنهما مي گويد: از رسول الله(ص) شنيدم كه نيت احرام نمود در حالي كه سر (مباركش) با حنا پوشيده شده بود.


استفاده از مواد خوشبو هنگام بستن احرام،

و مُحرِم چه نوع لباسي بپوشد

774 عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّه عَنْهَا، زَوْجِ النَّبِيِّ(ص)، قَالَتْ: كُنْتُ أُطَيِّبُ رَسُولَ اللَّهِ(ص)لإِحْرَامِهِ حِينَ يُحْرِمُ، وَلِحِلِّهِ قَبْلَ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ. (بخارى:1539)

ترجمه: عايشه؛ همسر گرامي رسول الله(ص)؛ مي گويد: من تن (مبارك) رسول الله (ص) را هنگام بستن احرام و در زماني كه از احرام بيرون مي آمد، يعني قبل از طواف بيت, خوشبويي مي زدم.


عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمَا عَنِ النَّبِيِّ (ص): أَنَّهُ رُئِيَ وَهُوَ فِي مُعَرَّسٍ بِذِي الْحُلَيْفَةِ بِبَطْنِ الْوَادِي قِيلَ لَهُ إِنَّكَ بِبَطْحَاءَ مُبَارَكَةٍ.(بخارى:1535)

ترجمه: عبد الله بن عمر رضي الله عنهما از رسول الله(ص) روايت مي كند كه: آنحضرت(ص) در ذوالحليفه، در وسط وادي (عقيق)، استراحت مي كرد كه در خواب، به ايشان گفته شد: تو در دشت مباركي، قرار داري.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

476

obunachilar
Kanal statistikasi