فتنه افهام در رویارویی با امر تاریخی، تحلیلی بر سخنرانی چهل سالگی انقلاب و ناقدان
این روزها در فضای رسانه های مجازی بخشی از سخنان عبدالکریم سروش محل بحث و گفتگو و گاهی جدل قرار گرفته است.محل نزاع پاسخی ست که سروش در پاسخ به یک سوال مطرح نموده است.
سوال از سه بخش تشکیل شده که بخشی از آن، که بحث ها انگیخته، پرسشی است که ذاتا خصلت تاریخی دارد، سروش در دو راهی انتخاب بین محمدرضا پهلوی و خمینی، خمینی را برمی گزیند و ادامه ماجرا نقدهایی است که این انتخاب را به ذهن ایدئولوژیک سروش حواله می کنند و حتی گاهی اراده می کنند تا کل دستگاه فکری سروش را بر اساس آن بسنجند.
اما آنچه در این بین نادیده انگاشته شده و شاید مهم ترین انگاره ی سخنان ایشان است، پاسخ به پرسش از امکان تغییر در لحظه تاریخ یست، سروش با توجه به بن مایه های فلسفی تاریخی ذهن خود، به ایضاح این نکته پرداخته است، که چرا اینگونه شده است که شده است و چرا به سختی می توانست چیز دیگری باشد.
وی در سخنان خود ضمن نفی نگاه عوامانه به تاریخ و نشان دادن نحوه عملکرد گفتمان های تاریخی، به ظن نگارنده، به تمرکز زدایی از سوژه نیز دست یازید، تا نشان دهد، تنها با لحاظ کردن نقش پاره ای از افراد مؤثر و یا صاحبان قدرت نمی توان رخداد تاریخی را تداوم اش توضیح داد. نادیده گرفتن نقدهای سروش به فرایندها و رویدادهایی که از ابتدا تا به اکنون در ایران رخ داده است، آنهم استناد به چند جمله از یک سخنرانی (و البته نه تمام آن، که لازمه تحلیل بخردانه و روشمند متن است) نشان دهنده تسلط تاریخ نگاری سنتی بر ذهن ناقدان و نوعی هیجان زدگی عوامانه است.
دکتر سروش دباغ نیز در مقدمه جلسه ششم شرح فیه ما فیه (فایل صوتی) موضع نظری خود را دقیقا به قصد رهایی از این سطحی نگری ارائه می دهد، وی با نقد انتخاب گزینشی و حذف برخی از جملات در فایل منتشره، رویکردی پدیدارشناسانه را اختیار می کند و تلاش می کند با بازسازی فضای پر تنش آن روزگار و جو حاکم به گونه ای همدلانه، بر سر همان دو راهی طرح شده در پرسش بایستد و دست به انتخاب زند و پر واضح است، وقتی در یک سو به جز سرنیزه و سرکوب و استبداد نیست، نه او و نه هیچ روشن اندیش دیگری تن به خفت نخواهد داد،تاکید دکتر سروش دباغ به قرار گرفتن در لحظه وقوع انقلاب و بازسازی آن لحظه تاریخی این نکته را آشکار می کند که؛ نباید با دیدگاه امروز به قضاوت تاریخی پرداخت و تنها هنگامی می توان به تحلیل قابل قبولی دست یافت که امکان فهم شرایط تاریخی آن لحظه فراهم باشد
در عین حال بیانگر این معناست که اگر سوال به گونه ای دیگر تحدید شده بود و یا ناظر بر مقاطعی دیگر از پدیدار تاریخی بود قطعا دیگرگونه پاسخی می یافت.دکتر سروش دباغ بر این سیاق، صورتبندیی از مسئله استبداد ارائه می دهد که مطابق آن باید به مقایسه استبداد سلطنتی پیش از انقلاب و استبداد دینی پس از انقلاب پرداخت.
بنابراین تطهیر حکومت پهلوی آنچنان که شبکه هایی مانند من و تو به آن همت گمارده اند نیز فاقد اعتبار تاریخی است.
به هر تقدیر به دوستان ناقد توصیه می کنم، حداقل با لحاظ نمودن مبانی خوانش های تاریخی به تمامی متن و نه بخش هایی که هدفمند گزینش شده اند، بپردازند تا فتنه فهمشان از میان برخیزد.
امیر رضی
🆔 @andishehayee
این روزها در فضای رسانه های مجازی بخشی از سخنان عبدالکریم سروش محل بحث و گفتگو و گاهی جدل قرار گرفته است.محل نزاع پاسخی ست که سروش در پاسخ به یک سوال مطرح نموده است.
سوال از سه بخش تشکیل شده که بخشی از آن، که بحث ها انگیخته، پرسشی است که ذاتا خصلت تاریخی دارد، سروش در دو راهی انتخاب بین محمدرضا پهلوی و خمینی، خمینی را برمی گزیند و ادامه ماجرا نقدهایی است که این انتخاب را به ذهن ایدئولوژیک سروش حواله می کنند و حتی گاهی اراده می کنند تا کل دستگاه فکری سروش را بر اساس آن بسنجند.
اما آنچه در این بین نادیده انگاشته شده و شاید مهم ترین انگاره ی سخنان ایشان است، پاسخ به پرسش از امکان تغییر در لحظه تاریخ یست، سروش با توجه به بن مایه های فلسفی تاریخی ذهن خود، به ایضاح این نکته پرداخته است، که چرا اینگونه شده است که شده است و چرا به سختی می توانست چیز دیگری باشد.
وی در سخنان خود ضمن نفی نگاه عوامانه به تاریخ و نشان دادن نحوه عملکرد گفتمان های تاریخی، به ظن نگارنده، به تمرکز زدایی از سوژه نیز دست یازید، تا نشان دهد، تنها با لحاظ کردن نقش پاره ای از افراد مؤثر و یا صاحبان قدرت نمی توان رخداد تاریخی را تداوم اش توضیح داد. نادیده گرفتن نقدهای سروش به فرایندها و رویدادهایی که از ابتدا تا به اکنون در ایران رخ داده است، آنهم استناد به چند جمله از یک سخنرانی (و البته نه تمام آن، که لازمه تحلیل بخردانه و روشمند متن است) نشان دهنده تسلط تاریخ نگاری سنتی بر ذهن ناقدان و نوعی هیجان زدگی عوامانه است.
دکتر سروش دباغ نیز در مقدمه جلسه ششم شرح فیه ما فیه (فایل صوتی) موضع نظری خود را دقیقا به قصد رهایی از این سطحی نگری ارائه می دهد، وی با نقد انتخاب گزینشی و حذف برخی از جملات در فایل منتشره، رویکردی پدیدارشناسانه را اختیار می کند و تلاش می کند با بازسازی فضای پر تنش آن روزگار و جو حاکم به گونه ای همدلانه، بر سر همان دو راهی طرح شده در پرسش بایستد و دست به انتخاب زند و پر واضح است، وقتی در یک سو به جز سرنیزه و سرکوب و استبداد نیست، نه او و نه هیچ روشن اندیش دیگری تن به خفت نخواهد داد،تاکید دکتر سروش دباغ به قرار گرفتن در لحظه وقوع انقلاب و بازسازی آن لحظه تاریخی این نکته را آشکار می کند که؛ نباید با دیدگاه امروز به قضاوت تاریخی پرداخت و تنها هنگامی می توان به تحلیل قابل قبولی دست یافت که امکان فهم شرایط تاریخی آن لحظه فراهم باشد
در عین حال بیانگر این معناست که اگر سوال به گونه ای دیگر تحدید شده بود و یا ناظر بر مقاطعی دیگر از پدیدار تاریخی بود قطعا دیگرگونه پاسخی می یافت.دکتر سروش دباغ بر این سیاق، صورتبندیی از مسئله استبداد ارائه می دهد که مطابق آن باید به مقایسه استبداد سلطنتی پیش از انقلاب و استبداد دینی پس از انقلاب پرداخت.
بنابراین تطهیر حکومت پهلوی آنچنان که شبکه هایی مانند من و تو به آن همت گمارده اند نیز فاقد اعتبار تاریخی است.
به هر تقدیر به دوستان ناقد توصیه می کنم، حداقل با لحاظ نمودن مبانی خوانش های تاریخی به تمامی متن و نه بخش هایی که هدفمند گزینش شده اند، بپردازند تا فتنه فهمشان از میان برخیزد.
امیر رضی
🆔 @andishehayee