با دیدن چوب بیلیارد توی دستش رنگ رخسارس پرید و بیشتر به سفیدی زد!🔥
با صدای نازک و دردمندش نالید:
+یونگ...یونگ..ی میخوای...چیکار ...ک..کنی ؟!🔱
دسته بیلیاردو بر عکس کرد و سر کلفتش رو رو بین پاهای دختر قرار داد و یک ضرب واردش کرد.🔞♨️
نفسش بند اومده بود و بعد از سه سال تجربه نکردن هیچ رابطه ای حالا اون لعنتی اونقدر بیرحمانه داخلش کوبیده میشد و فقط میتونست از دردش چشم هاشو ببنده و جیغ بزنه!🔕
دسته بیلیارد و دایره وار توش حرکت میداد,عقب و جلو کرد و لب زد:
+میخوام یک ذره اون سوراخ تنگتو گشاد کنم تو میخوای؟!
اه اینجوری کارکوکی اسون تر میشه!
فقط جیغ میزد و میخواست تمومش کنه!📌
+نچ نچ گریه نکن لیسا شی الان باید واسم ناله کنی!
-یونگی...درد داره... درد داره عوضی..تمومش کن کثافت!
+منم همینو میخوام... میخوام درد بکشی بیشتر جیغ بزن بیبی!
*اتمام یافته—فصل دوم*
🆔
@btsblackpinkfiction🆔
@btsblackpinkfiction🆔
@btsblackpinkfiction