با متمم | هایلایت | محمدرضا شعبانعلی


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


این‌جا چیزهایی را می‌نویسم که یا آن‌قدر کوتاهند که مناسب متمم و روزنوشته‌ها نیستند یا قرار است بعدا درباره‌شان بیشتر بنویسم. اسمش را می‌شود گذاشت "هایلایت"
motamem.org
mrshabanali.com
محمدرضا شعبانعلی

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


چرا باید سگ‌تان را به پیاده‌روی ببرید (حتی اگر سگ ندارید)

این تیتر خلاقانهٔ استورات بیدل در فصل اول یک کتاب آکادمیک دربارهٔ "اهمیت فعالیت فیزیکی" واقعاً قشنگه. خصوصاً برای بعضی از دوستای دانشگاهی ما که فکر می‌کنن اگر تیتر مقاله‌ها و نوشته‌هاشون قابل‌درک باشه، جایگاه‌شون خراب میشه.

اما اصل حرفم این نیست.
فقط خواستم بگم راه رفتن و حرکت رو فراموش نکنید.

زمانی بود که در ۲۴ ساعت نزدیک ۲۰ ساعت (بله ۲۰ ساعت) پای کتاب و پشت لپ‌تاپ بودم و لذت هم می‌بردم.

حرف کسانی رو که میگفتن وسطش بلند شو جدی نمی‌گرفتم.

الان چند جور سیب پومودورو و آلارم اسمارت و اکستنشن کروم و ابزارهای دیگه دارم که هر ۲۵ دقیقه یادم بندازن بلند شم؛ حتی در رسمی‌ترین جلسات.

یه سال اذیت شدم و الان خوشحالم که مدتهاست بدنم سرحاله. کاش شما بدون دردسر و هزینه و سختی، این تذکر رو جدی بگیرید.


#منبر


شورای خوب، شورای خوب‌تر

در دنیای مدیریت، اصطلاحات شیک و مجلسی بسیاری وجود دارن که یا اساساً معنی ندارن، یا مثل اسب تروا معنای متفاوتی در شکم‌شون پنهان شده، یا بدتر: معناشون برعکس چیزیه که در نگاه اول به نظر می‌رسه.

اگر عمری باشه، یه زمانی فهرستی طولانی از این کلمات رو منتشر می‌کنم و درباره‌شون حرف می‌زنم. یکی از این کلمات، ناترازی بود که در موردش چند جمله گفتم.

کلمهٔ دیگه‌ای که می‌خوام امروز بگم، براتون آشناست: «شورا».

چه در ساختارهای سیاسی و چه در سازمان‌ها و کسب‌و‌کارها، معمولاً وقتی می‌پرسید کارکرد فلان شورا چیه؟ طرف مقابل سرش رو می‌گیره بالا، شکمش رو باد می‌کنه، ژست مدیریتی می‌گیره و یه جورایی با لحن عاقل‌ اندر سفیه می‌گه: «هماهنگی بین‌بخشی»
اگر بخواد شیک‌تر حرف بزنه، چهار تا سالاد هم با اصطلاحات سیستمی درست می‌کنه و جلوتون می‌ذاره: «برای اجتناب از نگاه جزیره‌ای و silo thinking». گاهی هم می‌گن: «این شوراها برای سیاست‌گذاریه. وگرنه کار اجرایی که در دپارتمان‌ها و وزارتخونه‌های مختلف انجام میشه.»

در این‌جا لازمه چند تا نکته رو به یاد داشته باشید:

ما در دنیای مدیریت، وظیفه‌ای دائمی به عنوان «هماهنگی بین‌بخشی» نداریم. اگر جایی حس شده که ناهماهنگی بین‌بخشی وجود داره، ریشه‌اش اینه که «ارتباط بین بخشی وجود نداره یا ضعیفه». اون رو باید حل کرد. نه اینکه یه شورای جدید زاییده بشه.

فرقش چیه؟ ارتباط بین‌بخشی،‌ یه ارتباط کاملاً‌ رسمی و شفاف بین واحدها و دپارتمان‌هاست: با نامه‌نگاری شفاف و تنظیم و تدوین گزارش‌ها و تبادل اسناد؛ قابل نقد، ارزیابی و پیگیری.

اما «هماهنگی»، یه روش هیئتی و قبیله‌ای حساب میشه نه مدیریتی. تاسیس شورا با هدف هماهنگی، یعنی دور هم یه جا جمع بشیم، چانه‌زنی کنیم. گپ بزنیم و تصمیم بگیریم: گرفتن اختیار تصمیم‌گیری از بدنهٔ بروکراتیک و تفویض تصمیم به اتاق‌ها و اتاقک‌ها.

دوم این‌که این کلمهٔ‌ «سیاست‌گذاری» هم واقعاً معنای خودش رو از دست داده. خیلی وقت‌ها این کارهایی که «زیر نقاب سیاست‌گذاری» انجام می‌شن، واقعاً کار «اجرایی» هستن.

بعضی‌ها یه جوری می‌گن «ما سیاست‌گذاریم» انگار کار اجرایی یعنی بیل زدن.

اتفاقاً کار اجرایی در رده‌های ارشد در سازمان‌ها، نهادها، کسب‌و‌کارها و دولت‌ها خودش شامل "تعیین سیاست‌ها و ایجاد هماهنگی بین بخش‌ها پیگیری عملی شدن اون‌ها"ست.

یه بار یه مدیری در بخش خصوصی به من گفت: «من اصلاً درگیر کار اجرایی نیستم. من سیاست‌گذارم. در جلسات منظم، جهت‌های مد نظرم رو می‌گم و بعداً از مدیرها پیگیری می‌کنم.» براش توضیح دادم که ظاهراً شما فکر می‌کنی فقط زمین شستن و چای ریختن کار اجراییه.

اتفاقاً کاری که داری می‌کنی دقیقاً کار اجراییه. پشت سر هم جهت‌گیری‌ها رو می‌گی و مطالباتت رو پیگیری می‌کنی. الان عملاً کاری که مدیرانت دارن انجام می‌دن،‌ کار عملیاتیه (Operation). چون همهٔ‌ کارهای اجرایی (Execution) رو خودت داری زیر نقاب سیاست‌گذاری انجام می‌دی.

گاهی واقعاً وجود شورا اجتناب‌ناپذیر میشه. اما شورا رو باید «شرّ ضروری» دید.

یعنی هر وقت یه شورایی برای یه کاری در کشور تاسیس میشه، باید بگیم: «ما مدیریت رو بلد نبودیم. طراحی سیستم رو نمی‌فهمیدیم. ضعیف عمل کردیم و نتونستیم ساختار و فرایندها رو درست بچینیم. یک بروکراسی ناکارآمد ایجاد کردیم. و حالا تا روزی که بفهمیم چه خبره و یاد بگیریم چه‌جوری همهٔ ندانستن‌های قبلی‌مون رو جبران کنیم، موقتاً برای این کار یا اون کار، شورای فلان رو تاسیس می‌کنیم»

شورا «مغز» نیست. چسب زخمه. هر وقت شورایی تشکیل می‌شه، یعنی یه جاهایی از ساختارهای ارتباطی و تقسیم وظایف در بدنهٔ بروکراتیک آسیب دیده که مجبور شدیم با تاسیس شورا اون زخم و ضعف‌مون رو بپوشونیم.

شورای خوب، شوراییه که به سرعت بتونه فلسفهٔ وجودی خودش رو از بین ببره (با اصلاح فرایندها و چارچوب‌هایی که به بهانهٔ ناقص بودن یا ناکارآمد یا ناکافی بودن اون‌ها تشکیل شده).

و شورای خوب‌تر، شوراییه که از اول نیازی به تشکیلش وجود نداشته باشه.



#هایلایت_کلمات


به بهانهٔ این خبر یه نکتهٔ مختصر بنویسم تا بعدا هر موقع وقت شد درباره‌اش کامل‌تر توی روزنوشته توضیح بدم


من مرگ را به تاخیر می‌اندازم؛
با زندگی کردن،
با رنج بردن،
با خطا کردن،
با خطر کردن،
با بخشیدن،
با باختن.


آنائیس نین
یادداشت‌های روزانه
مربوط به سال‌های ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۴


#هایلایت_کتاب


"هوش مصنوعی" یا "حماقت طبیعی"

اخیراً دیده‌ام سایت‌های فعال در زمینهٔ کاریابی، هوش مصنوعی رو به مجموعهٔ خدمات‌شون اضافه کرده‌ان و میگن هوش مصنوعی ما به شما کمک می‌کنه رزومهٔ بهتری بنویسید؛ با عبارتهای مناسب‌تر و مهارت‌های جذاب‌تر.

می‌دونم هزارجور توجیه برای مفید بودن این قابلیت می‌تونن درست کنن.

اما واقعیت اینه که این قابلیت، شاید در کوتاه‌مدت ابزار بازاریابی جذابی باشه، اما به‌تدریج به سازمانها، کارجویان و حتی خودشون لطمه می‌زنه.

مهارت، چیزی نیست که رزومه‌ساز به کارجو پیشنهاد کنه. کارجو باید مهارت رو "داشته" باشه.

ممکنه بگن کارجو مهارت رو داره. اما حواسش نیست در رزومه بیاره. موضوع اینجاست که وقتی مهارتی در ذهن کارجو فعال نیست، معمولاً عمیق و آگاهانه نیست و در وجودش تثبیت نشده.

اتفاقی که به‌تدریج میفته:

▫️رزومه‌ها بیش‌ از پیش شبیه هم میشن. و کارفرما که قبلاً از جزئیات رزومه (شیوهٔ چیدمان، انتخاب کلمات و ...) می‌تونست تا حدی وضعیت کارجو رو برآورد کنه، دیگه نمی‌تونه این کار رو بکنه.

▫️تعداد رزومه‌های دریافتی برای هر موقعیت شغلی بیشتر، و جستجوی فرد مناسب، پرهزینه‌تر میشه.

▫️درصد کسانی که رزومه میدن اما در جلسهٔ مصاحبه حاضر نمیشن بیشتر میشه (این به یه چیزی ربط داره که اصطلاحاً بهش میگن اصطکاک فرایندی).

▫️در بلندمدت کارایی رزومه برای کاریابی کمتر میشه. ضمناً رضایت کارفرما و متقاضی کار از سرویس‌های کاریابی کمتر میشه.

▫️هم کارفرما هم کارجو به تدریج به نتیجه می‌رسن که کمتر سراغ سرویس‌های کاریابی برن و به روش‌های سنتی‌تر تکیه کنن.

▫️کسانی که برای پیاده‌سازی سرویس هوش مصنوعی در پلتفرم‌شون هزینه می‌کنن، در بلندمدت (افق چندساله) می‌بینن در وضعیتی بدتر از گذشته هستن. بعد دیگه مجبورن از کارکرد اصلی‌ و هستهٔ کسب‌و‌کارشون فاصله بگیرن و بیفتن به بازی "دورهٔ آموزش استخدام‌پذیری" و "پکیج چندمنظورهٔ افزایش کاریزما در مصاحبه حضوری" و این‌جور چیزها.

هر زمان فرصت بشه دربارهٔ دو تا چیز توی متمم می‌نویسم:

یکی اصطکاک فرایندی
و دیگری راه‌حل کارفرما برای مواجهه با این رزومه‌های مصنوعی

قبلاً کتاب پروژه اصطکاک در سری درس‌های مشاوره مدیریت متمم معرفی شده. اما توی این بحثی که گفتم، بیشتر باید به جنبهٔ مثبت اصطکاک فرایندی توجه بشه. توی اون کتاب، وجه منفی اصطکاک پررنگ‌تر شده.

پی‌نوشت یک:
واضحه که در اینجا، منظور من از هوش مصنوعی، صرفاً هوش مصنوعی مولد هست و اون هم صرفاً استفاده از هوش مصنوعی مولد برای رزومه‌سازی. وگرنه بدیهیه که هوش مصنوعی می‌تونه در ارزیابی و تطبیق بهتر کاریاب و کارجو، بسیار مفید باشه.

پی‌نوشت دو:
یه جاهایی بذارید با "حماقت طبیعی" کارامون رو پیش ببریم. "هوش مصنوعی" همه‌جا باعث افزایش اثربخشی نمی‌شه.

#هوش_مصنوعی


این چند جمله رو بخونید تا نق‌هام رو بنویسم


بادیگاردهایی از جنس «دروغ»

وینستون چرچیل در دوران جنگ جهانی جمله‌ای گفته که حتماً شنیده‌اید:

«در ایام جنگ، حقیقت چنان ارزشمند است که باید همواره با محافظانی (بادیگاردهایی) از جنس دروغ همراهی شود.»

این تعبیر اکنون به اصطلاحی جاافتاده در زبان انگلیسی تبدیل شده:
Bodyguard of Lies

عده‌ای حرف چرچیل را قاعدهٔ جنگ می‌شمارند و منتقدان هم، وقتی می‌خواهند دروغ‌‌گویی سیاستمداران را یادآوری کنند، به همین تعبیر چرچیل متوسل می‌شوند.

راجع به تاثیر این استراتژی در زمان جنگ نظری ندارم. اما می‌دانم که حکمرانی با چنین نگاهی در زمان صلح، می‌تواند حرکت به سوی شکست باشد.

#نقل_قول


این بخش دوم حرف‌هام در مورد فیدبک هست.

در بخش اول تفاوت فیدبک و ریمارک رو گفتم.

این بخش رو حال رانندگی ضبط کردم. تمرکزم کم بود. خوب نشد. هر جا هم ماشینی جلوم اومد، جمله‌ام قطع شد.

دیگه ببخشید.

#هایلایت_کلمات

#منبر


وطن انسان، محل تولدش نیست.
بلکه جایی است که
تلاش‌هایش برای گریز به پایان می‌رسد.

نجیب محفوظ

اول یه جا ترجمهٔ انگلیسیش رو دیدم:

Home is not where you are born;
home is where all your attempts to escape cease.


گفتم عربیش رو هم پیدا کنم:

وطن‌ المرء لیس مکان ولادته،
و لکنه المکان الذي تنتهي فیه
کل محاولاته للهروب.

هروب یعنی گریز و فرار
تنتهی هم واضحه‌ که میشه به انتها رسیدن. به پایان رسیدن.

فرصت کردید برای خودتون یه ترجمهٔ قشنگ ازش در بیارید. با این بازی‌ها آدم بیشتر دل میده به جمله‌ها.



پی‌نوشت بی‌خاصیت:

در ترجمهٔ انگلیسی گفته cease (متوقف شدن)
اما cease معمولاً توقف از سر رضایت نیست. ceasefire وقتیه که طرفین جنگ دیده‌ان نمی‌تونن پیروز بشن، آتش‌بس اعلام می‌کنن. ceasing the production هم یعنی توقف تولید (معمولاً ناگزیر؛ به خاطر نبودن تقاضا و ...)

فکر می‌کنم با این شکل از ترجمه به انگلیسی، خیلی از آدم‌هایی هم که تلاش‌ برای گریز رو از سر ناچاری و ناامیدی متوقف می‌کنن، توی تعریف می‌گنجن. در حالی که اصل حرفی که نجیب محفوظ می‌گه این نیست.

شاید اگر توی ترجمهٔ انگلیسی از come to an end استفاده می‌شد، قشنگ‌تر بود. نمی‌دونم.

فارسیش هم می‌تونه بهتر از چیزی باشه که من نوشتم.


#هایلایت_کلمات


وطن

«وطن انسان، محل تولدش نیست.
بلکه جایی است که
تلاش‌هایش برای گریز به پایان می‌رسد.»

نجیب محفوظ

#نقل_قول


مطلبش منتشر شد:

چگونه از زمستان هوش مصنوعی فاصله بگیریم؟

به نظرم حتی اگر حال‌و‌حوصلهٔ خوندنش رو ندارید، در خلوت خودتون یا محیط شرکت، به تمرین‌هایی که آخرش نوشته‌ام فکر کنید:

▫️ آیا این نوع نگاه به تاریخ تکنولوژی را قابل‌‌تعمیم می‌دانید؟ یعنی چون دو بار تابستان و زمستان هوش مصنوعی آمده، الان هم منطقاً باید منتظر زمستان دیگر و رکود تازه‌ای باشیم؟

▫️اگر زمستان بعدی هوش مصنوعی را در راه نمی‌بینید، چه اتفاق‌ها، پدیده‌ها و روندهایی به شما این اطمینان را داده است؟‌ امروز ما با دو دهه و پنج دهه قبل چه تفاوتی دارد که می‌تواند سومین تابستان هوش مصنوعی را طولانی و حتی ماندگار کند؟

▫️اگر وجود زمستان بعدی را محتمل و یا اجتناب‌ناپذیر می‌دانید، به نظرتان چه کسانی و چگونه می‌توانند آمدن آن را به تأخیر بیندازند؟ کارشناسان؟‌ دولت‌ها؟ شرکت‌های فعال حوزهٔ تکنولوژی؟ دانشگاهیان؟ اگر برای یکی از این‌ها نقش ویژه‌ای قائلید، توضیح دهید.

▫️ به عنوان یک فرد، که نقشی در سیاست‌گذاری‌های کلان ندارد و این تابستان‌ها و زمستان‌ها در اختیارش نیست، چگونه ظرفیت خود را برای بهره بردن از هوش مصنوعی افزایش می‌دهید؟

▫️ اگر مدیر یک کسب‌و‌کار هستید، چگونه مطمئن می‌شوید که در استراتژی‌های خود به هوش مصنوعی سهمی واقع‌بینانه داده‌اید؟ (نه آن‌قدر خوش‌بینانه که منابع خود را به غلط اختصاص دهید و نه آن‌قدر بدبینانه که در آینده، جا و جایگاه خود را در مقایسه با رقبا از دست بدهید.

#هوش_مصنوعی


گاوی که شیر ندهد، در خدمت امپریالیست‌هاست...

داستان فیدل کاسترو و گاوی که زیاد شیر می‌داد در کتاب "خورد و خوراک دیکتاتورها"

شابوفسکی، یوسف‌حصیرچین، گمان


یه دوستی در جمهوری چک دارم که برام می‌گفت مادربزرگش در دوران کمونیسم به خاطر اینکه مرغش کم تخم گذاشت
رفته بود زندان.


مادربزرگش می‌گفته مرغم واقعاً تخم کم گذاشته
اما دولت می‌گفته تخم‌مرغ‌ها رو خودت برداشتی و
داری به آمار تولید ملی تخم مرغ لطمه می‌زنی

#هایلایت_کتاب


برای یه مطلبی که می‌خوام دربارهٔ تاریخچه هوش مصنوعی در متمم منتشر کنم، سرگرم خوندن گزارش آلپاک بودم. البته مسئله‌ام کل تاریخچه نیست. اصل حرفم اون چیزیه که به اسم «زمستان هوش مصنوعی» معروفه.

می‌خوام به نوعی یادآوری کنم که کمی بیشتر مواظب باشیم تا با ایجاد انتظارات غیرواقع‌بینانه در خودمون و دیگران، موج جدید توجه به هوش مصنوعی رو که اخیراً به وجود اومده از بین نبریم.

دههٔ پنجاه و شصت میلادی، واقعاً هستهٔ فعالیت‌های هوش مصنوعی، ترجمه نبود (یادگیری نورونی و تحلیل گزاره‌های منطقی پررنگ‌تر بود). اما گروه‌های پژوهشی چون دیده بودن سر ترجمهٔ ماشینی راحت‌تر می‌شه از دولت پول گرفت، خیلی سر این مانور می‌دادن (مثل الان که تب فعالیت دانش‌بنیان توی کشور ما بالا گرفته و مسئولین به سادگی به هر فعالیتی که این برچسب رو بخوره، امتیاز می‌دن).

آمریکا به شدت درگیر رقابت با روسیه در جنگ سرد بود و برای دولت مهم بود که اسناد روسی رو به سرعت به انگلیسی ترجمه کنه. دانشگاهی‌ها هم وزارت دفاع و بنیاد علوم و حتی CIA رو قانع کرده بودن که می‌ارزه سر این کار بودجه بذارید.

گزارش ALPAC‌ سال ۱۹۶۶ منتشر شد. لحن گزارش بسیار بدبینانه است. نیومده بگه کلاً این‌ کارها رو جمع کنید. اما خیلی ظریف می‌گه دیگه پول بی‌حساب و کتاب توی دست‌و‌بال این‌ها نریزید. هدف‌های کوتاه‌مدت شفاف و قابل‌اندازه‌گیری تعیین کنید. همون‌قدر هم پول بدید. تا خروجی هم ندادن بهشون پول بعدی رو ندید.

این گزارش بدبینانه، "یکی از" عواملی بود که اولین رکود جدی هوش مصنوعی رو شکل داد. رکودی که به «زمستان هوش مصنوعی» معروفه.

قشنگی گزارش، به اون چند جمله‌ایه که در صفحهٔ فهرست براتون هایلایت کرده‌ام. کاملاً‌ شفافه که تمام دغدغه‌شون از ترجمهٔ ماشینی، مشخصاً ترجمهٔ کارهای روسی بوده.

#هایلایت

#هوش_مصنوعی




هر زمان ویراست دومی برای کتاب «از کتاب» منتشر کنم، حتماً باید فصلی دربارهٔ «آینده کتاب کاغذی» در اون بگنجونم.

به همین علت، همیشه نظرات و حرف‌هایی رو که در این باره گفته می‌شه، به دقت می‌خونم و یادداشت‌برداری می‌کنم.

بامداد امروز، وقتی هنوز هوا روشن نشده بود، مشغول خوندن و مقایسهٔ دو کتاب بودم:

کتاب Materiality of Reading در ۱۵۰ صفحه فقط به یک موضوع پرداخته بود: جنبهٔ فیزیکی خواندن. و اهمیت نسخهٔ فیزیکی کتاب، جزوه و همهٔ‌ خواندنی‌جات.

و کتاب Where I'm Reading From که یکی از جستارهاش رو به دفاع از کتابهای الکترونیکی اختصاص داده بود. تیم پارکس می‌گه: همون‌طور که بچه‌ها بزرگ می‌شن و دیگه لازم نیست با نقاشی و بازی رنگ‌ها اون‌ها رو جذب متن کنیم، بزرگ‌ها هم کم‌کم بزرگ‌تر می‌شن و لازم نیست برای بهبود تجربهٔ مطالعه، کاغذ و جلد و وزن رو به حرف‌هامون اضافه کنیم. کتاب دیجیتال یعنی خود حرف. لُختِ لُخت. بدون هر نوع افزودنی اضافه.

استدلال تیم پارکس رو دوست ندارم. انبوهی استدلال در ذهن دارم در دفاع از خوندن نسخهٔ کاغذی کتابها.

تنها مشکلم، یه فکت صریح و تلخه که از جلوی چشمم دور نمیشه: امروز صبح هر دو کتاب رو در شرایطی خوندم که از نسخهٔ‌ فیزیکی‌شون در کتابخونه‌ام دور بودم: روی صفحهٔ کیندل.

#کتابخوانی




تفاوت فیدبک (بازخورد) و ریمارک (یادآوری نکات)

Feedback vs. Remark

من این بحث رو قبلاً به شکل دیگه‌ای و در چارچوب متفاوتی در فایل صوتی گفتگوهای دشوار گفته‌ام.

اما احساس کردم خوبه یادآوری بشه.

دربارهٔ فیدبک در فضای کسب‌وکار بعداً یه پیام صوتی جدا می‌ذارم.

#هایلایت_کلمات #منبر


درخواست؟ پیشنهاد؟ تصمیم؟

دیکتاتوری در طول زمان چنان با جسم و جان دیکتاتورها می‌آمیزد که ادرارشان هم بوی دیکتاتوری می‌دهد.


بیانیه‌ای منسوب به اسد، دیکتاتور فراری بعثی، در کانال ریاست‌جمهوری سوریه منتشر شده و گفته شده که چون رسانه‌های دیگر حاضر به انتشار آن نبوده‌اند، از این کانال برای انتشارش استفاده شده.

رسانه‌های داخلی و خارجی هم این بیانیه را با توصیف "منسوب به اسد" منتشر کرده‌اند.

از جمله نشانه‌هایی که به گمان من در این بیانیه امضای کسی مثل اسد است و واقعی بودن آن را محتمل‌تر می‌کند، شیوهٔ خاص گزارش ماوقع است:


می‌گوید: طلبت موسکو ...

مسکو "درخواست کرد" فرمانده پایگاه ترتیب تخلیه به روسیه را فراهم کند


همیشه همه باید "درخواست" کرده باشند

حاضر نیست بگوید مسکو "پیشنهاد کرد" من به آنجا بروم

و حتی حاضر نیست بگوید مسکو "تصمیم گرفت" پایگاه را تخلیه کند و من هم ناگزیر به مسکو رفتم.

درخواست، درخواست، درخواست،
ورد زبان کسی است که سالها جز دستور، دستور، دستور، بلد نبوده بود

#هایلایت_کلمات


🔸 اولین جوکی که یورچاک نقل می‌کنه، به «مشکلات موقتی» برمی‌گرده. حزب کمونیست همیشه ادعا می‌کرد که ما داریم به سمت قله‌های پیشرفت می‌ریم و این مشکلاتی که می‌بینید موقتی هستن:

«می‌دونید دائمی‌ترین بخش در نظام شوروی چیه؟ مشکلات موقتی.»

🔸️ «کدوم وجه از سوسیالیزم بهتر از سیستم‌های دیگه است؟» جواب: «این‌که می‌تونه به‌شکل بسیار موفقیت‌آمیز بر مشکلاتی غلبه کنه که در سیستم‌های دیگه اصلاً وجود ندارن»

🔸 معنی عبارت "نظام سرمایه‌داری در لبهٔ پرتگاهه" چیه؟
معنیش: «داره از اون لبه، پایین رو نگاه می‌کنه ببینه ما ته پرتگاه داریم چکار می‌کنیم.»

لازمه یه چیزی رو هم اضافه کنم. جوک‌هایی که در کتاب‌ها نقل می‌شه، قاعدتاً بخش خیلی کوچکی از جوک‌هایی هست که واقعاً در بین مردم رایج بوده. اما چون ابزارهای ارتباطی مثل امروز نبوده،‌ طبیعتاً بخش زیادی از اون‌ها به دست ما نرسیده. یکی از کمدین‌های روسی به اسم یاکوف اسمیرنوف نقل می‌کرد که کنترل دولتی اون‌قدر زیاد بوده که کمدین‌ها باید اول سال جوک‌هاشون رو به دولت اعلام می‌کردن و بعد از تأیید (که مخالف ایدئولوژی حاکم نیست)، تا آخر سال، همون‌ها رو بدون تغییر اجرا می‌کردن.

#هایلایت_کتاب



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.