💟 حکایتی زیبا از صلاح الدین ایوبی
📜خبری به صلاح الدین ایوبی رسید که فرمانده فرنگی ارناط حاکم کرک در فلسطین راه را بر حجاج بسته است و زنان ومردان و کودکان را کشته است و به آنها گفته است که به محمدتان بگویید ازشما دفاع کند❗️❕❗️❕❗️
به خواسته خداوند یکی از افراد کاروان حجاج توانست فرار کند و موضوع را به گوش صلاح الدین ایوبی برساند .
فکر می کنی صلاح الدین ایوبی چه کرد؟
او دو روز را در خانه به نیایش با پروردگارش پرداخت و گفت خدایا مرا می بخشی اگر بجای محمد به دفاع از امتش بروم ؟ ...
پس از آن به میان لشکرش رفت وخطبه ای کوچک خواند و حرفهای ارناط را به گوش آنان رساند و گفت هرکس دوست دارد با من بیاید تا از امت محمد دفاع کند ، او خون زنان و کودکان وشیوخ را ریخته است من نفس خود را فدای محمد می کنم ، هرکه می خواهد به من ملحق شود..
سربازانش یکصدا گفتند : همه ما فدای رسول الله ..😍💐
هنگامی که معرکه آغاز شد که حطین نام گرفت ، پیروزی ازآن مسلمانان شد و ارناط اسیر گشت ، صلاح الدین به او گفت : توچنین گفتی ؟
گفت : آری من گفتم .
صلاح الدین ایوبی جواب داد : من بندهٔ فقیری بدرگاه الله هستم که مرا مقابل خود می بینی و به نمایندگی از طرف محمد در دفاع از امتش آمدم و سر ارناط را قطع کرد .
📜خبری به صلاح الدین ایوبی رسید که فرمانده فرنگی ارناط حاکم کرک در فلسطین راه را بر حجاج بسته است و زنان ومردان و کودکان را کشته است و به آنها گفته است که به محمدتان بگویید ازشما دفاع کند❗️❕❗️❕❗️
به خواسته خداوند یکی از افراد کاروان حجاج توانست فرار کند و موضوع را به گوش صلاح الدین ایوبی برساند .
فکر می کنی صلاح الدین ایوبی چه کرد؟
او دو روز را در خانه به نیایش با پروردگارش پرداخت و گفت خدایا مرا می بخشی اگر بجای محمد به دفاع از امتش بروم ؟ ...
پس از آن به میان لشکرش رفت وخطبه ای کوچک خواند و حرفهای ارناط را به گوش آنان رساند و گفت هرکس دوست دارد با من بیاید تا از امت محمد دفاع کند ، او خون زنان و کودکان وشیوخ را ریخته است من نفس خود را فدای محمد می کنم ، هرکه می خواهد به من ملحق شود..
سربازانش یکصدا گفتند : همه ما فدای رسول الله ..😍💐
هنگامی که معرکه آغاز شد که حطین نام گرفت ، پیروزی ازآن مسلمانان شد و ارناط اسیر گشت ، صلاح الدین به او گفت : توچنین گفتی ؟
گفت : آری من گفتم .
صلاح الدین ایوبی جواب داد : من بندهٔ فقیری بدرگاه الله هستم که مرا مقابل خود می بینی و به نمایندگی از طرف محمد در دفاع از امتش آمدم و سر ارناط را قطع کرد .