꒰🍬
Sydney ྀ۪۪꒱⠠᰷⸱↷
ミ☁︎ ❝ 🍓- [
1 November ]
⊱ ⸾⤻☁️
fall ‧₊˚ : 🐰
تصمیم گرفته بودن برن دریا اما همش مخالفت میکرد
هر چی م که دختر بدبخت میپرسید که چرا نمیای ، چیزی نمی گفت و ساکت میموند
- خفه شووو میگم نمیامم
دختر رو به روش که دلش شکسته بود با دل شکسته و چشم گریون به دختر نگاه میکرد
باورش نمیشد که بهش چنین حرفی بزنه
سمت اتاقشون رفت و تو تخت خوابید
دختر بد اخلاق قصه که میخواست از دل دوست دخترش در بیاره ، سمت اتاق رفت و اونو به زور آماده کرد تا برن دریا
وقتی به اسکله رسیدن بیبی ش بدو بدو رفت و لبه ی پل چوبی نشست و پاهاش رو تکون میداد تا بلکه نوک پاهاش به آب بخورن
اما دختر فقط نگاهش میکرد
شاید این قشنگ ترین صحنه ای بود که میتونست ببینه
نیشخندی زد
- مواظب باش نیوفتی تو آب حوصله ی مریض داری ندارمااا ، آب سرده
ᕱ ⑅ ᕱ 🎀 𓏔
Blulone hêv ⊹ ִֶָ 💒 ᖚ