✳️🍁❇️
15
☘️پس تو كه پسر بزرگتر هستى،
نامت سلم باشد كه تندرست از چنگ نهنگ بيرون آمدى و در گريز، درنگى نكردى و براستى دلاورى كه از پيل و شير نيانديشد، بايد او را
بجاى دلير، ديوانه خوانْد . اما پسر ميانه را كه از همان آغاز دليرى كرد بايد تور ناميد كه همچون شير دليرى بود كه پيل نيز نتوانست او را به
زير آورد . و پسر كوچكتر كه هم خردمند و هم جنگى، هم با شتاب و هم با درنگ است و هوشيارانه راه ميانه را برگزيد، ايرج نامش باد كه
سزاوار اوست.
☘️ اكنون زمان آن شد تا نام اين پرى چهرگان تازى را بگذارم. پس فريدون، زن سلم را آرزو، زن تور را ماه آزاده خوى و زن ايرج
را سهى ناميد. آنگاه خواست تا اختر ايشان را ببيند و از آينده ايشان آگاه گردد. پس در آنچه كه اختر شناسان از آينده سلم و تور و ايرج بديده
و بنوشته بودند، نگريست. اختر سلم، نشان از برجيس و كمان داشت. اختر تور، شير بود. اما اختر ايرج، خرچنگ بود كه نشان از آشوب و جنگ
بود. فريدون چون آن بديد، اندوهگين گشت و آهى كشيد، كه سپهر را به ايرج برآشفته و ناسازگار ديد.
🆔@conference_iranvich🌺
🆔@anjoman_tarikhe_iranvich🌺
15
☘️پس تو كه پسر بزرگتر هستى،
نامت سلم باشد كه تندرست از چنگ نهنگ بيرون آمدى و در گريز، درنگى نكردى و براستى دلاورى كه از پيل و شير نيانديشد، بايد او را
بجاى دلير، ديوانه خوانْد . اما پسر ميانه را كه از همان آغاز دليرى كرد بايد تور ناميد كه همچون شير دليرى بود كه پيل نيز نتوانست او را به
زير آورد . و پسر كوچكتر كه هم خردمند و هم جنگى، هم با شتاب و هم با درنگ است و هوشيارانه راه ميانه را برگزيد، ايرج نامش باد كه
سزاوار اوست.
☘️ اكنون زمان آن شد تا نام اين پرى چهرگان تازى را بگذارم. پس فريدون، زن سلم را آرزو، زن تور را ماه آزاده خوى و زن ايرج
را سهى ناميد. آنگاه خواست تا اختر ايشان را ببيند و از آينده ايشان آگاه گردد. پس در آنچه كه اختر شناسان از آينده سلم و تور و ايرج بديده
و بنوشته بودند، نگريست. اختر سلم، نشان از برجيس و كمان داشت. اختر تور، شير بود. اما اختر ايرج، خرچنگ بود كه نشان از آشوب و جنگ
بود. فريدون چون آن بديد، اندوهگين گشت و آهى كشيد، كه سپهر را به ايرج برآشفته و ناسازگار ديد.
🆔@conference_iranvich🌺
🆔@anjoman_tarikhe_iranvich🌺