✏️پیشبینی کرده بودیم، ولی خوشحال نیستیم!
چندی پیش در مناظرهای پیرامون شرایط کشور در همدان در برابر یک اصلاحطلب سخن گفتم. جلسهای بسیار عبرتآموز تا آنجا که از همان جلسه میشد حدس زد که شرایط کشور به وضعیت بحرانی کنونی خواهد رسید.
در تحلیل شرایط کشور از وخامتِ شدیدِ اوضاع علیرغم آرامش ظاهری آن و لزوم نگرانی خبر دادم، فسادهای گسترده را که به صورت علنی اتفاق میافتند و مردم بیپناهی که در برابرِ طبقهیِ مسئولان و اشرافِ چپاولگر فریادرسی ندارند را یادآوری کردم، از افول شدید سرمایه اجتماعی خبر دادم و شرایط بد معدنکاران و کارگران را یادآوری کردم و حتی به صراحت درباره امیدواری بیگانگان به دلیل ضعف درونی ما و امکانِ انفجارِ اجتماعی در اثر فسادِ گسترده شبکههای قدرت و ثروت تحذیر دادم و لزوم مسئولیتپذیریِ دانشجویان را گوشزد کردم.
اما در آن سو دوستِ اصلاحطلبِ ما با لحنی بسیار آرام و مطمئن از آینده ضمنِ برشمردن افتخارات نظام در طی 40 سال گذشته در زمینه بهبود شرایط اقتصادی و عادی دانستن اوضاع و سطحی دانستن نارضایتیها، از هرگونه ایجاد بدبینی نسبت به نهادهایی مثل قوه قضائیه تحت این عنوان که ضربه به نظام(!) است تحذیر میداد چرا که آن را موجب سوء استفاده دشمنان(!!) میدانست و از دیگر سو رسماً تنها کارِ جریان دانشجویی را وابستگی به سیاسیون و نگاه کردن به دهانِ آنها معرفی کرد و گفت دانشجویان مسئولیتِ چندانی جز پیروی از احزاب ندارند!
اگرچه جو واقعیِ جلسه در مجموع با دلواپسی نسبت به شرایط کشور کاملاً همراه بود اما میشد حدس زد که اگر به جای بنده یک حزباللهیِ استاندارد نشسته بود تا چه میزان از کلیات سخنان طرفِ اصلاحطلب مشعوف و کیفور میشد و حداکثر وجود برخی کاستیهای اقتصادی را بر گردن دولتِ اعتدال میانداخت تا در انتخابات بعد راهی برای رقابت انتخاباتی باز بماند! و هر دو با نثار کردن مقادیر کافی ناسزا و فحش به احمدینژاد دیگری را تبرئه کرده و اعلام صلح میکردند و از جلسه به خوبی و خوشی خارج میشدند!
در آن جلسه به خوبی میشد ائتلاف شومی را که دو جناحِ اصولگرا و اصلاحطلب رقم زدند و با یکدیگر معامله کردند و سهم گرفتند تا هر دو در قدرت بمانند و در عوض مردم را قربانی کنند مشاهده کرد. برنامهای که تدریجاً کشور را -به اذعان خودشان- به بهشت سرمایهداریِ رانتی و فسادِ سیستماتیک در کنار ظاهرگراییِ مناسکی همراه با فضایِ بستهیِ امنیتی تبدیل کرده است. و البته هر دو این جناحها چقدر از آیندهشان مطمئن بودند و در خواب به سر میبردند!
شاید هنوز هم برخی در خواب باشند و بخواهند به جای نگاه کردن به دلهایِ مردم به دنبال سامانهیِ امنیتی که این وقایع را رقم زده بگردند! اما اگر کسی بیدار باشد وضوح این سخن را میفهمد که حفظ کشور بدون سخنِ حق و با تکیه بر رسانه و عملیاتِ روانی و شانتاژ و تبلیغات و حذف فیزیکی رقیب ناممکن است و واقعیت زندگی سختِ مردم آنچنان که در کتابها نوشتهاند صرفاً و صرفاً توسطِ رسانهها تعیین نمیشود و کشور در سراشیبی و ضعف در برابر بیگانگان قرار گرفته است.
تنها جریانی که لرزهها را از بسیار پیش از این دلسوزانه هشدار داد و البته به سادگی نادیده گرفته شد جریانِ احمدینژاد بود. این جریان اگرچه پیشبینی کرده بود ولی هرگز از وضع درماندهیِ کشور خوشحال نیست، در غیر این صورت این حجم از تلاش و فداکاری برای نرسیدن اوضاع به این نقطه را انجام نمیداد. امید که از این به بعد هشدارها نادیده گرفته نشوند...
@dardnameh
چندی پیش در مناظرهای پیرامون شرایط کشور در همدان در برابر یک اصلاحطلب سخن گفتم. جلسهای بسیار عبرتآموز تا آنجا که از همان جلسه میشد حدس زد که شرایط کشور به وضعیت بحرانی کنونی خواهد رسید.
در تحلیل شرایط کشور از وخامتِ شدیدِ اوضاع علیرغم آرامش ظاهری آن و لزوم نگرانی خبر دادم، فسادهای گسترده را که به صورت علنی اتفاق میافتند و مردم بیپناهی که در برابرِ طبقهیِ مسئولان و اشرافِ چپاولگر فریادرسی ندارند را یادآوری کردم، از افول شدید سرمایه اجتماعی خبر دادم و شرایط بد معدنکاران و کارگران را یادآوری کردم و حتی به صراحت درباره امیدواری بیگانگان به دلیل ضعف درونی ما و امکانِ انفجارِ اجتماعی در اثر فسادِ گسترده شبکههای قدرت و ثروت تحذیر دادم و لزوم مسئولیتپذیریِ دانشجویان را گوشزد کردم.
اما در آن سو دوستِ اصلاحطلبِ ما با لحنی بسیار آرام و مطمئن از آینده ضمنِ برشمردن افتخارات نظام در طی 40 سال گذشته در زمینه بهبود شرایط اقتصادی و عادی دانستن اوضاع و سطحی دانستن نارضایتیها، از هرگونه ایجاد بدبینی نسبت به نهادهایی مثل قوه قضائیه تحت این عنوان که ضربه به نظام(!) است تحذیر میداد چرا که آن را موجب سوء استفاده دشمنان(!!) میدانست و از دیگر سو رسماً تنها کارِ جریان دانشجویی را وابستگی به سیاسیون و نگاه کردن به دهانِ آنها معرفی کرد و گفت دانشجویان مسئولیتِ چندانی جز پیروی از احزاب ندارند!
اگرچه جو واقعیِ جلسه در مجموع با دلواپسی نسبت به شرایط کشور کاملاً همراه بود اما میشد حدس زد که اگر به جای بنده یک حزباللهیِ استاندارد نشسته بود تا چه میزان از کلیات سخنان طرفِ اصلاحطلب مشعوف و کیفور میشد و حداکثر وجود برخی کاستیهای اقتصادی را بر گردن دولتِ اعتدال میانداخت تا در انتخابات بعد راهی برای رقابت انتخاباتی باز بماند! و هر دو با نثار کردن مقادیر کافی ناسزا و فحش به احمدینژاد دیگری را تبرئه کرده و اعلام صلح میکردند و از جلسه به خوبی و خوشی خارج میشدند!
در آن جلسه به خوبی میشد ائتلاف شومی را که دو جناحِ اصولگرا و اصلاحطلب رقم زدند و با یکدیگر معامله کردند و سهم گرفتند تا هر دو در قدرت بمانند و در عوض مردم را قربانی کنند مشاهده کرد. برنامهای که تدریجاً کشور را -به اذعان خودشان- به بهشت سرمایهداریِ رانتی و فسادِ سیستماتیک در کنار ظاهرگراییِ مناسکی همراه با فضایِ بستهیِ امنیتی تبدیل کرده است. و البته هر دو این جناحها چقدر از آیندهشان مطمئن بودند و در خواب به سر میبردند!
شاید هنوز هم برخی در خواب باشند و بخواهند به جای نگاه کردن به دلهایِ مردم به دنبال سامانهیِ امنیتی که این وقایع را رقم زده بگردند! اما اگر کسی بیدار باشد وضوح این سخن را میفهمد که حفظ کشور بدون سخنِ حق و با تکیه بر رسانه و عملیاتِ روانی و شانتاژ و تبلیغات و حذف فیزیکی رقیب ناممکن است و واقعیت زندگی سختِ مردم آنچنان که در کتابها نوشتهاند صرفاً و صرفاً توسطِ رسانهها تعیین نمیشود و کشور در سراشیبی و ضعف در برابر بیگانگان قرار گرفته است.
تنها جریانی که لرزهها را از بسیار پیش از این دلسوزانه هشدار داد و البته به سادگی نادیده گرفته شد جریانِ احمدینژاد بود. این جریان اگرچه پیشبینی کرده بود ولی هرگز از وضع درماندهیِ کشور خوشحال نیست، در غیر این صورت این حجم از تلاش و فداکاری برای نرسیدن اوضاع به این نقطه را انجام نمیداد. امید که از این به بعد هشدارها نادیده گرفته نشوند...
@dardnameh