#همين_دور_و_بر
شاپينگ
مهرداد صدقى| بى قانون
@bighanooon
مدل خرید کردن مامان اینطوری است که مثلا میرود بیرون و قصد خرید ندارد اما یکدفعه با کلی خرید میآید؛ البته اگر با قصد خرید برود معمولا دست خالی میآید. اگر با این قصد برود که مثلا برای تولد خالهام چیزی بخرد، از چیز خاصی خوشش نمیآید اما آخر سر میبینی برای خودش یک کفش خریده. اما اگر برای خرید کفش بیرون رفته باشد، یک دفعه میبینی از یک شال خوشش آمده اما چون زیاد داشته و یا قیمتش زیاد بوده، برای خالهام خریده. در کل خطرناکترین حالت این است که درحالیکه قصد خرید ندارد برود بیرون.
مدل خرید کردن بابا اینطوری است که برای خرید گوجه میرود اما یک دفعه میبینی از یک بساطی یک بسته جعبه ابزار هم خریده یا مثلا رفته پیراهن بخرد اما علاوهبر پیراهن چند تا ابزار هم خریده و معتقد است به درد میخورد. همان علاقهای که بچهها به خرید مدادرنگی دارند بابا به خرید جعبه ابزار و پیچ گوشتی دارد. هر از گاهی هم پیچگوشتیها را میشمارد و بعد به این نتیجه میرسد یا بچهها بعضیهایش را گم کردهاند یا مادرم بعضی از آنها را به دایی داده و پس نگرفته. وای بهحال وقتی که احساس کند قیمت یک چیز مناسب است. فرقی هم نمیکند آن چیز دستمال کاغذی باشد یا کمپرسور یخچال. حتما باید چندتا یا یک گونی پر از آن چیز بخرد. باز وای به وقتی که بابا احساس کند چیزی در خانه لازم است و در جایی ببیند قیمتش مناسب است. ما الان توی خانه چهار تا اتوی نو داریم که به همین شیوه خریداری شدهاند اما خود بابا هنوز از یک اتوی قدیمی استفاده میکند که تنها تفاوتی که با کتری دارد این است که با آن نمیشود چای دم کرد وگرنه با جفتشان به یک اندازه نمیشود چروک پیراهن را صاف کرد.
قبلا هم گفتم که مامان و بابا گوشیهای جدید خریدهاند و با شبکههای مجازی آشنا هستند اما بهتازگی با پدیده خطرناک دیگری آشنا شدهاند. ماجرا از این قرار است که عروس یکی از دوستان مامان جدیدا از ترکیه جنس میآورد و در گروههای تلگرامی میفروشد. خاله جان هم مامان را عضو این گروه کرده. مامان که با خرید اینترنتی آشنا شده و یاد گرفته با هر کلیک میتوان چیزی خرید، هر روز صبح در حال خرید و هر روز عصر هم در فاز پشیمانی بعد از خرید زیاد و بخشیدن آنها به خاله است. خاله هم همینطور. من هم به جای نوشتن پایاننامه کارم این شده که هر روز اینترنتی برای آن عروس خانم محترم از طرف مامان و خاله پول واریز کنم. الان آنقدر شرطی شدهام که حتی اگر بخواهم قبضهای خانه را پرداخت کنم، باز هم به طور اتومات برای آن خانم محترم پولی واریز میکنم. بابا که ماجرا را فهمیده به مامان و خاله گیر داد: خب وقتی آدم چیزی لازم نداره، چرا باید بخره؟
مامان در حالی که نظر بابا را تایید میکرد، گفت: «حق با توئه.» بعد هم در یک اقدام ناجوانمردانه صفحههای دیجیکالا و دیوار و شیپور را به او نشان داد و گفت: «راستی اینا رو دیدی؟»
بابا اول با بیمیلی نگاه کرد. بعد کمکم توجهش جلب شد و هنوز چند ساعتی از این جلبتوجه نگذشته بود که پیک موتوری یک سگدست دست دوم و یک جعبه ابزار و یک کفش اسپورت دست چندم برایمان آورد. بابا پس از تحویل کالا گفت: «تو تبلیغش که سالمتر بود. حامد بیا این کفشو بپوش ببین اندازته؟!»
#همين_دور_و_بر
🔻🔻🔻
@bighanooon
👇👇👇
@dastanbighanoon
شاپينگ
مهرداد صدقى| بى قانون
@bighanooon
مدل خرید کردن مامان اینطوری است که مثلا میرود بیرون و قصد خرید ندارد اما یکدفعه با کلی خرید میآید؛ البته اگر با قصد خرید برود معمولا دست خالی میآید. اگر با این قصد برود که مثلا برای تولد خالهام چیزی بخرد، از چیز خاصی خوشش نمیآید اما آخر سر میبینی برای خودش یک کفش خریده. اما اگر برای خرید کفش بیرون رفته باشد، یک دفعه میبینی از یک شال خوشش آمده اما چون زیاد داشته و یا قیمتش زیاد بوده، برای خالهام خریده. در کل خطرناکترین حالت این است که درحالیکه قصد خرید ندارد برود بیرون.
مدل خرید کردن بابا اینطوری است که برای خرید گوجه میرود اما یک دفعه میبینی از یک بساطی یک بسته جعبه ابزار هم خریده یا مثلا رفته پیراهن بخرد اما علاوهبر پیراهن چند تا ابزار هم خریده و معتقد است به درد میخورد. همان علاقهای که بچهها به خرید مدادرنگی دارند بابا به خرید جعبه ابزار و پیچ گوشتی دارد. هر از گاهی هم پیچگوشتیها را میشمارد و بعد به این نتیجه میرسد یا بچهها بعضیهایش را گم کردهاند یا مادرم بعضی از آنها را به دایی داده و پس نگرفته. وای بهحال وقتی که احساس کند قیمت یک چیز مناسب است. فرقی هم نمیکند آن چیز دستمال کاغذی باشد یا کمپرسور یخچال. حتما باید چندتا یا یک گونی پر از آن چیز بخرد. باز وای به وقتی که بابا احساس کند چیزی در خانه لازم است و در جایی ببیند قیمتش مناسب است. ما الان توی خانه چهار تا اتوی نو داریم که به همین شیوه خریداری شدهاند اما خود بابا هنوز از یک اتوی قدیمی استفاده میکند که تنها تفاوتی که با کتری دارد این است که با آن نمیشود چای دم کرد وگرنه با جفتشان به یک اندازه نمیشود چروک پیراهن را صاف کرد.
قبلا هم گفتم که مامان و بابا گوشیهای جدید خریدهاند و با شبکههای مجازی آشنا هستند اما بهتازگی با پدیده خطرناک دیگری آشنا شدهاند. ماجرا از این قرار است که عروس یکی از دوستان مامان جدیدا از ترکیه جنس میآورد و در گروههای تلگرامی میفروشد. خاله جان هم مامان را عضو این گروه کرده. مامان که با خرید اینترنتی آشنا شده و یاد گرفته با هر کلیک میتوان چیزی خرید، هر روز صبح در حال خرید و هر روز عصر هم در فاز پشیمانی بعد از خرید زیاد و بخشیدن آنها به خاله است. خاله هم همینطور. من هم به جای نوشتن پایاننامه کارم این شده که هر روز اینترنتی برای آن عروس خانم محترم از طرف مامان و خاله پول واریز کنم. الان آنقدر شرطی شدهام که حتی اگر بخواهم قبضهای خانه را پرداخت کنم، باز هم به طور اتومات برای آن خانم محترم پولی واریز میکنم. بابا که ماجرا را فهمیده به مامان و خاله گیر داد: خب وقتی آدم چیزی لازم نداره، چرا باید بخره؟
مامان در حالی که نظر بابا را تایید میکرد، گفت: «حق با توئه.» بعد هم در یک اقدام ناجوانمردانه صفحههای دیجیکالا و دیوار و شیپور را به او نشان داد و گفت: «راستی اینا رو دیدی؟»
بابا اول با بیمیلی نگاه کرد. بعد کمکم توجهش جلب شد و هنوز چند ساعتی از این جلبتوجه نگذشته بود که پیک موتوری یک سگدست دست دوم و یک جعبه ابزار و یک کفش اسپورت دست چندم برایمان آورد. بابا پس از تحویل کالا گفت: «تو تبلیغش که سالمتر بود. حامد بیا این کفشو بپوش ببین اندازته؟!»
#همين_دور_و_بر
🔻🔻🔻
@bighanooon
👇👇👇
@dastanbighanoon