طبق عادت سهشنبه این هفته هم پای آلبالو درست کردم زیاد به دستورالعمل پخت نگاه نینداختم هر بار چیزی روی قلبم مثل رسوب سنگینی کرده کیک پخته ام وقتی با همزن همه چیز را هم میزنید
چیزهای درونِ قلب شما هم ، هم می خورند چیزهایی اعم از آدمهایی که دوستشان دارید زیرا میگویند قلب ما خانه کسانی است که آنها را دوست میداریم.
باری ماهی قرمز من با تمام توان به قلاب چسبیده راستی نام قلب شما چیست؟
در تنهایی اما دست قلبم را میگیرم و به قول آقای آزادی ور با دو پلکِ دورپرواز مینشینم و اندوه ها را تکه تکه می کنم من دیدهام دل چگونه فرو میریزد و قلب چگونه رها میشود .رها گویی، متعلق به زمینیان نیست به نظرم قلب حتی بر کفِ خیابان شناور می شود وقتی با او مانند آشغال رفتار می کنند.
زمان هایی است مثل حالا که تمام حس های پر شده در قلبم پا در میآورد و در کوچه ها گم می شود می خواهم صادق باشم قلب من تهیست خاطرات اما در بین انگشتان من جای میگیرند.
از این اغراق ها که بگذریم ناخرسندی من از این است که قلبم تهی است و این علت اصلی اندوهی است که در قلبم چنبره زده زیرا مضاف بر تمام رنج های خودم ، رنج های تورا هم خورده ام و خب تو این هارا میدانی و نیاز به تطویل نیست! هست؟
دختر خواندهی صادق ✏️📝
زهرا.ع