Karkhoone | کارخانه | کارخونه dan repost
سرنوشت عبرت آموز "فريدون مهدوی"
قهرمان مبارزه با گراني در اقتصاد متزلزل اواخر دوره پهلوي
فريدون مهدوي از نوادگان امين الضرب،( بزرگترين و خوشنام ترين تاجر دوره قاجاريه) بود كه از دانشگاه سوربن فرانسه دكتراي اقتصاد گرفت و از نخبگانِ روشنفكر و كاربلد دوران خودش بود. او از دلبستگان مصدق و جبهه ملي نيز به حساب می آمد و در سال ٤١ به همين اتهام به زندان افتاد. نقل است كه ساواك او را فريفته بود تا توبه نامه بنويسيد و آزاد شود.
بعد از آزادي، چندسالي در بانك توسعه صنعتي و معدني مشغول شد و مورد توجه امير عباس هويدا، نخست وزير وقت، قرار گرفت و مشاور او شد. هويدا هر كار غامض و پروژه معطلي را به مهدوي واگذار مي كرد بطوريكه مهدوي را به خاطر قاطعيت و سرعت عملش در پيشبرد كارها « بولدزر» مي ناميد. اعتماد به مهدوي به حدي رسيد كه اين عضو پيشين جبهه ملي، ناگهان قائم مقام حزب رستاخيز شد!
در سال ١٣٥٤ به خاطر جهش قيمت نفت و افزايش نقدينگي و تورم، كشور دچار گراني عجيب و خطرناكي شد تا جايي كه شاه شخصا براي كنترل قيمت ها وارد عمل شد. در اين هنگام هويدا به سراغ فريدون مهدوي يعني بولدوزر مورد اعتماد خودش رفت و او را وزير وزارت تازه تاسيس بازرگاني كرد و تنظيم بازار را به او سپرد.
شاه هم به اوسفارش كرده بود كه از دانش اقتصادي خودت كمك بگير و هر كاري كه به مصلحت دولت و ملت است، انجام بده! در هرصورت، طوری وانمود شد که قهرمان مبارزه با گرانی را به میدان آورده اند.
مهدوي از شاه فرصت و اختيار گرفت تا با این مشکل بصورت ریشه ای برخورد کند. اولین اقدام او گرفتن انحصار واردات قند و شکر از « فلیکس آقایان» و «هژبر یزدانی » بود که در واقع «سلاطین شکر» دوران خودشان به حساب می آمدند. سپس او، در اقدامي جسورانه از فیوچر مارکت (Future Market) انگلستان به ميزان بالا شکر خرید.
فیوچر ماکت جایی بود که شما می توانستید کالایی را باقیمتی بالاتر از نرخ روزپیش خرید کنید و در آینده که قیمت ها افزایش پیدا کرد به همان قیمتِ هنگام خرید، دریافت کنید. از قضا، تحلیل وزیر بازرگانیِ اقتصاد خوانده ای مثل مهدوی درست از کار درآمد.
بعد از خرید او، قیمت جهانی قند و شکر بالارفت و از بابت اين معامله به پول آنروز ٥ ميليون تومان عايد دولت شد، قيمت ها كاهش نسبي يافت و موقعيت دلالان و سلاطين شكر به خطر افتاد.
اتفاق جدیدی در اقتصاد ایران افتاده بود که تا آنروز در کشور سابقه نداشت. معامله ای که فریدون مهدوی در فیوچر مارکت کرده بود بر اساس منطق اقتصاد و تجارت بین الملل، اقدامی هوشیارانه و حتی نجات بخش بود.
اما همین رفتار مدبرانه وقتی در سطح اذهان و افواه عامه تنزل یافت و خارج از منطق اقتصاد مورد ارزیابی قرار گرفت، تبدیل به حرکتی ناپسند و حتی فعلی مجرمانه شد. سلاطين شكر به كمك اشرف پهلوي و با استناد به فاكتورهاي موجود به شاه اینطور گزارش دادند كه" مهدوي شكر را گران خريده و گرانتر از آنچه خريده، به مردم فروخته است"!
براساس تفسیر و رای دستگاه قضایی دوره پهلوی، اقدام مهدوی مصداق «تبانی در معاملات دولتی» و «اختلاس» بود! از نظر شاه، اقدام وزیر بازرگانی، مصداق کامل همسویی با دشمن و خیانت به وطن«در این شرایط حساس»! بود.
به عبارتی، شاه به جای اینکه اوضاع وخیم اقتصادی در سال ۵۴ را نتیجه فرامین آمرانه خود و یا حداقل ماحصل سیاستگذاری ها و انتخاب های پیشین دولت و حکومت بداند، آنرا نتیجه توطئه عوامل داخلی و خارجی می خواند!
به اين ترتيب، وزیر بازرگانی دولت هویدا به عنوان یکی از آگاهان به علم اقتصاد، نه موفق شد تورم ناشی از سیاست های نفتی و خارجي ملوکانه را مهار کند و نه حتی توانست مفهوم درست Future Market را برای شاه و دیگران توضیح دهد. تيم مهدوي كنار گذاشته شد و تنظیم بازار، مجددا به سلاطین شکر سپرده شد. مدت ها طول کشید تا دادگاه بفهمد چه اتفاقی افتاده و حکم به تبرئه آنها صادر کند!
امروزه نیز، وقتی از تورم و گرانی در یک اقتصاد متزلزل حرف می زنیم، باید به مبانی سیاستگذاری هاي اقتصادی توجه كنيم. یک اقتصاد رانتی و معیوب ، به همان میزان که عرصه ای مناسب برای جولان سلاطین شکرو کاغذ و قیر و ارز و سکه است می تواند تله ای مخوف برای گیر انداختن نظریه پردازان، استراتژیست ها و تکنوکرات های کاردان و سالم کشور نیز باشد.
به قلم: قاسم خرمی
✅ @karkhone
قهرمان مبارزه با گراني در اقتصاد متزلزل اواخر دوره پهلوي
فريدون مهدوي از نوادگان امين الضرب،( بزرگترين و خوشنام ترين تاجر دوره قاجاريه) بود كه از دانشگاه سوربن فرانسه دكتراي اقتصاد گرفت و از نخبگانِ روشنفكر و كاربلد دوران خودش بود. او از دلبستگان مصدق و جبهه ملي نيز به حساب می آمد و در سال ٤١ به همين اتهام به زندان افتاد. نقل است كه ساواك او را فريفته بود تا توبه نامه بنويسيد و آزاد شود.
بعد از آزادي، چندسالي در بانك توسعه صنعتي و معدني مشغول شد و مورد توجه امير عباس هويدا، نخست وزير وقت، قرار گرفت و مشاور او شد. هويدا هر كار غامض و پروژه معطلي را به مهدوي واگذار مي كرد بطوريكه مهدوي را به خاطر قاطعيت و سرعت عملش در پيشبرد كارها « بولدزر» مي ناميد. اعتماد به مهدوي به حدي رسيد كه اين عضو پيشين جبهه ملي، ناگهان قائم مقام حزب رستاخيز شد!
در سال ١٣٥٤ به خاطر جهش قيمت نفت و افزايش نقدينگي و تورم، كشور دچار گراني عجيب و خطرناكي شد تا جايي كه شاه شخصا براي كنترل قيمت ها وارد عمل شد. در اين هنگام هويدا به سراغ فريدون مهدوي يعني بولدوزر مورد اعتماد خودش رفت و او را وزير وزارت تازه تاسيس بازرگاني كرد و تنظيم بازار را به او سپرد.
شاه هم به اوسفارش كرده بود كه از دانش اقتصادي خودت كمك بگير و هر كاري كه به مصلحت دولت و ملت است، انجام بده! در هرصورت، طوری وانمود شد که قهرمان مبارزه با گرانی را به میدان آورده اند.
مهدوي از شاه فرصت و اختيار گرفت تا با این مشکل بصورت ریشه ای برخورد کند. اولین اقدام او گرفتن انحصار واردات قند و شکر از « فلیکس آقایان» و «هژبر یزدانی » بود که در واقع «سلاطین شکر» دوران خودشان به حساب می آمدند. سپس او، در اقدامي جسورانه از فیوچر مارکت (Future Market) انگلستان به ميزان بالا شکر خرید.
فیوچر ماکت جایی بود که شما می توانستید کالایی را باقیمتی بالاتر از نرخ روزپیش خرید کنید و در آینده که قیمت ها افزایش پیدا کرد به همان قیمتِ هنگام خرید، دریافت کنید. از قضا، تحلیل وزیر بازرگانیِ اقتصاد خوانده ای مثل مهدوی درست از کار درآمد.
بعد از خرید او، قیمت جهانی قند و شکر بالارفت و از بابت اين معامله به پول آنروز ٥ ميليون تومان عايد دولت شد، قيمت ها كاهش نسبي يافت و موقعيت دلالان و سلاطين شكر به خطر افتاد.
اتفاق جدیدی در اقتصاد ایران افتاده بود که تا آنروز در کشور سابقه نداشت. معامله ای که فریدون مهدوی در فیوچر مارکت کرده بود بر اساس منطق اقتصاد و تجارت بین الملل، اقدامی هوشیارانه و حتی نجات بخش بود.
اما همین رفتار مدبرانه وقتی در سطح اذهان و افواه عامه تنزل یافت و خارج از منطق اقتصاد مورد ارزیابی قرار گرفت، تبدیل به حرکتی ناپسند و حتی فعلی مجرمانه شد. سلاطين شكر به كمك اشرف پهلوي و با استناد به فاكتورهاي موجود به شاه اینطور گزارش دادند كه" مهدوي شكر را گران خريده و گرانتر از آنچه خريده، به مردم فروخته است"!
براساس تفسیر و رای دستگاه قضایی دوره پهلوی، اقدام مهدوی مصداق «تبانی در معاملات دولتی» و «اختلاس» بود! از نظر شاه، اقدام وزیر بازرگانی، مصداق کامل همسویی با دشمن و خیانت به وطن«در این شرایط حساس»! بود.
به عبارتی، شاه به جای اینکه اوضاع وخیم اقتصادی در سال ۵۴ را نتیجه فرامین آمرانه خود و یا حداقل ماحصل سیاستگذاری ها و انتخاب های پیشین دولت و حکومت بداند، آنرا نتیجه توطئه عوامل داخلی و خارجی می خواند!
به اين ترتيب، وزیر بازرگانی دولت هویدا به عنوان یکی از آگاهان به علم اقتصاد، نه موفق شد تورم ناشی از سیاست های نفتی و خارجي ملوکانه را مهار کند و نه حتی توانست مفهوم درست Future Market را برای شاه و دیگران توضیح دهد. تيم مهدوي كنار گذاشته شد و تنظیم بازار، مجددا به سلاطین شکر سپرده شد. مدت ها طول کشید تا دادگاه بفهمد چه اتفاقی افتاده و حکم به تبرئه آنها صادر کند!
امروزه نیز، وقتی از تورم و گرانی در یک اقتصاد متزلزل حرف می زنیم، باید به مبانی سیاستگذاری هاي اقتصادی توجه كنيم. یک اقتصاد رانتی و معیوب ، به همان میزان که عرصه ای مناسب برای جولان سلاطین شکرو کاغذ و قیر و ارز و سکه است می تواند تله ای مخوف برای گیر انداختن نظریه پردازان، استراتژیست ها و تکنوکرات های کاردان و سالم کشور نیز باشد.
به قلم: قاسم خرمی
✅ @karkhone