[همه چیز خوب بود برای مدتی
مدتی میتوانستم لبخند بزنم
اما دیشب تو را دیدم
دستم را سخت فشردی
و دیگر سلام نگفتی
برایم آرزوی سلامتی کردی
و نفهمیدی که میگریستهام
برای تو میگریستهام
برای تو
از آن هنگامی که گفتی بدرود
بدبخت و تنها بودهام
تنها و گریان بودهام
میگریستهام
میگریستهام
میگریستهام
فهمیدنش دشوار است که با دیدن دوبارهات
به گریه میفتم
فکر میکردم فراموشت کردهام
ولی حقیقت دارد
کاملا حقیقت دارد
حتی بیشتر دوستت دارم
بسیار بیش از گذشته
ولی عزیزم چه میتوانم بکنم؟
تو دیگر مرا دوست نداری
و من تا ابد برایت میگریم
برایت میگریم
عشق تو تمام قلبم را
تسخیر کرده است
قلبی که رها شده تا بگرید
بگرید
بگرید
بگرید]
مدتی میتوانستم لبخند بزنم
اما دیشب تو را دیدم
دستم را سخت فشردی
و دیگر سلام نگفتی
برایم آرزوی سلامتی کردی
و نفهمیدی که میگریستهام
برای تو میگریستهام
برای تو
از آن هنگامی که گفتی بدرود
بدبخت و تنها بودهام
تنها و گریان بودهام
میگریستهام
میگریستهام
میگریستهام
فهمیدنش دشوار است که با دیدن دوبارهات
به گریه میفتم
فکر میکردم فراموشت کردهام
ولی حقیقت دارد
کاملا حقیقت دارد
حتی بیشتر دوستت دارم
بسیار بیش از گذشته
ولی عزیزم چه میتوانم بکنم؟
تو دیگر مرا دوست نداری
و من تا ابد برایت میگریم
برایت میگریم
عشق تو تمام قلبم را
تسخیر کرده است
قلبی که رها شده تا بگرید
بگرید
بگرید
بگرید]