#حکایت
یکی از پسران هارون الرشید پیش پدر آمد خشم آلود که فلان امیر زاده مرا دشنام مادر داد.
هارون وزرای دولت را گفت جزای چنین کس چه باشد؟
یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره مال.
هارون گفت: ای پسر کرم آن است که عفو کنی و اگر نتوانی تو نیزش دشنام مادر ده نه چندان که انتقام از حد در گذرد که آنگاه ظلم از طرف ما باشد و دعوی حق بادشمن.
نه مرد است آن به نزدیک خردمند
که با پیل دمان پیکار جوید
بلی،مردآنکس است از روی تحقیق
که چون خشم آیدش، باطل نگوید
یکی از پسران هارون الرشید پیش پدر آمد خشم آلود که فلان امیر زاده مرا دشنام مادر داد.
هارون وزرای دولت را گفت جزای چنین کس چه باشد؟
یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره مال.
هارون گفت: ای پسر کرم آن است که عفو کنی و اگر نتوانی تو نیزش دشنام مادر ده نه چندان که انتقام از حد در گذرد که آنگاه ظلم از طرف ما باشد و دعوی حق بادشمن.
نه مرد است آن به نزدیک خردمند
که با پیل دمان پیکار جوید
بلی،مردآنکس است از روی تحقیق
که چون خشم آیدش، باطل نگوید