نهنگ

کراش عزیزم
اگر بخواهم تو را با یک جمله سه جزئی مسند دار توصیف کنم،
باید بگویم که "تو بی لیاقت هستی"
و دیگر اینکه این جمله را از روی خودخواهی و خیلی چیز های دیگر میگویم به تو ربطی ندارد.

Getting lost within myself
Nothing matters no one else
I have lost the will to live
Simply nothing more to give

پستی دیدم که نوشته بود:الان مرگ میچسبه.
حقیقتا دیگر حتی مرگ هم نمیچسبد هرچیزی در وقت خودش و الان از وقت مرگ خیلی گذشته.و حتی بیشتر از خیلی.

در یک لحظه حس میکنم همه چیز در آزاردهندگی به اوج خودش رسیده است و بیش از این نمیتوان در عذاب و رنجش بود.

حالا دارم به این موضوع فکر میکنم که بجای فعل و انفعال،چرا نگوییم فعل و تفعیل یا مثلا تفعل یا افتعال حتی.

ساده بخواهم بگویم غمگینم و از این زندگی کوفتی خسته ام.چیز جدیدی نیست.من غمگینم مثل دیروز،پریروز و حتی روز قبلش.

باید اعتراف کنم که اگر قرار باشد کیفیت زندگی ام به خودم مربوط باشد احتمالا بجز گشادی ام از هیچ چیز نشات نمیگیرد.

و اگر میخواهید با جملات روشنفکرانه ای همچون:الان قدبلند ها ناراحت میشوند یا ظاهر مهم نیست و این باکلاس دراری ها حمله ور شوید باید بگویم من خودم هم میدانم و حرف هایم درمورد خودم صدق میکند نه دیگران وگرنه مرغ همسایه خیلی هم غاز است و قد بلند و موی فرفری خیلی هم قشنگ است.

الان میتوانم آرزو کنم که کاش بجای موهایم خودم فرفری بودم آنوقت قدم از آنچه هست کوتاهتر جلوه داده میشد ولی متاسفانه درازی هستم که موهایش از آنچه هست کوتاه تر مینماید.

این هم همان اهنگ مربوط به نهنگ نمیدانم چند هرتزی.

از آنجایی که ثبات شخصیتی ندارم و نمیدانم دوروز دیگر چنل را هنوز دارم یا نه،نمیتوانم آن را به کسی معرفی کنم(که البته معرفی بکنم هم اتفاق خاصی نمیفتد چون این حرف هارا همه بلدند بزنند.)

و وقتی چیزهای دیگر میگویند هم باز ساکس،دهانت را ببند و بغلم کن‌.

و وقتی میگویم نمیدانم یا هرچیز دیگری و میگویند زندگی ارزشش را ندارد خیلی بیشتر ساکس و خب اگر ارزشش را هم ندارد مهم این است که من الان از چندین ناحیه در حال قطعه قطعه شدن هستم و فرصت اینکه به ارزش های والا و معنوی نداشته زندگی فکر کنم را ندارم و اصلا تو برو ارزشت را در خودت فرو ببر.

مدتهاست وقتی سگ سیاه افسردگی پاچه ام را و اتفاقا خودم را تکه و پاره میکند و دیگران میپرسند چرا ناراحتی؟(که البته پشت این چرا هیچ اهمیتی و در حقیقت هیچ چرایی وجود ندارد و صرفا بخاطر سرگرمی پرسیده اند چرا)دیگر نمیدانم کدام یک را بیان کنم و انقدر زیادند که خودم هم نمیدانم الان دقیقا کدامشان مرا ناراحت کرده است و این خیلی ساکس(یا نمیدانم ساکز و همین جنگولک بازی ها)واقعا.

و اگر میخواهید بپرسید ای دی چنل hanag،چیست،باید بگویم که nahang نشد و hanang هم نشد پس hanag بهترین انتخاب بود‌.

اگر میخواهید بپرسید چرا نهنگ زیرا نهنگ ها مظلوم و غمگین اند.در یک پادکستی شنیدم که نهنگ ها هرچقدر هم گریه کنند دل دلبرشان به حالشان نمیسوزد زیرا اشک هایش را نمیبیند و اگر میخواهید بپرسید چرا نمیبیند چون در آب است و دلیل دیگر مظلومیتشان هم مربوط به همه شان نیست نهنگ ۵۲ یا چمیدونم چند هرتزی که بسیار تنها بود و پس از بررسی و ضبط صدا و این جنگولک بازی ها فهمیدند صدایش توسط نهنگ های دیگر شنیده نمیشود و از من هم تنها تر است و اتفاقا اهنگی هم با صدایی که نهنگ های دیگر نمیشنوند ولی ما میشنویم ساختند و اینکه نهنگ های دیگر نمیتوانند اهنگ به این زیبایی را بشنوند هم میتواند کاری کند که دلیل دوم مظلومیت شامل همه شان بشود.عکس چنل هم که گویای سردرگمی و آشفتگی هایم است که هزاران هزار کتاب و وسیله اطرافم هست و حقیقتا نمیدانم چه کاره هستم و اصلا سال کنکور نهنگ و چنل و این جنگولک بازی ها چیست؟!نمیدانم.از این رو،برای مخاطبانی که ندارمشان و شاید روزی داشته باشمشان شاید هم نه،مینویسم و بسیار هم مسخره مینویسم.بهرحال جبر و اختیار با شماست(نمیدانم دقیقا جبر اینجا چه کاربردی دارد امروز جبر و اختیار در کنار هم را از دبیر ادبیاتمان شنیدم و گفتم چه باکلاس است)یعنی میتوانید مسخره بازی هایم را نخوانید.ممنون.