𝙞𝙣𝙨𝙞𝙙𝙚 𝙢𝙮 𝙢𝙞𝙣𝙙


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


💕𝘄𝗲𝗹𝗰𝗼𝗺𝗲 𝘀𝘄𝗲𝗲𝘁𝗶𝗲


…𝗜 𝗹𝗼𝘃𝗲 𝗰𝗮𝘁𝘀
𝗜 𝗵𝗼𝗽𝗲 𝘆𝗼𝘂 𝗵𝗮𝘃𝗲 𝗮 𝗴𝗼𝗼𝗱 𝘁𝗶𝗺𝗲 𝗵𝗲𝗿𝗲🌸


𝗺𝘆 𝘂𝗻𝗸𝗻𝗼𝘄𝗻: t.me/HidenChat_Bot?start=5514346526

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


𝑷𝒍𝒆𝒂𝒔𝒆 𝒕𝒆𝒍𝒍 𝒎𝒆 ... 𝑻𝒆𝒍𝒍 𝒎𝒆 𝒉𝒐𝒘 𝒕𝒐 𝒕𝒂𝒌𝒆 𝒚𝒐𝒖 𝒇𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒎𝒊𝒏𝒅 𝒂𝒏𝒅 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝑾𝒉𝒆𝒏 𝑰 𝒘𝒂𝒏𝒕 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒘𝒉𝒐𝒍𝒆 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈?:)




𝗜’𝗺 𝘁𝗿𝘆𝗶𝗻𝗴 𝘀𝗼 𝗵𝗮𝗿𝗱 𝘁𝗼 𝗳𝗼𝗿𝗴𝗲𝘁 𝘆𝗼𝘂

𝗔𝗻𝗱 𝗹𝗲𝗮𝘃𝗲 𝘁𝗵𝗲 𝗹𝗶𝗳𝗲 𝘄𝗲 𝗵𝗮𝗱 𝗯𝗲𝗵𝗶𝗻𝗱
𝗔𝗻𝗱 𝘁𝗵𝗲𝗿𝗲 𝗮𝗿𝗲 𝘁𝗶𝗺𝗲𝘀 𝗜 𝗳𝗲𝗲𝗹 𝘁𝗵𝗲 𝗱𝗮𝘆 𝗵𝗮𝘀 𝗰𝗼𝗺𝗲
𝗜’𝘃𝗲 𝗰𝗵𝗮𝘀𝗲𝗱 𝘆𝗼𝘂 𝗳𝗿𝗼𝗺 𝗺𝘆 𝗺𝗶𝗻𝗱
𝗕𝘂𝘁 𝗜’𝗺 𝗮𝗳𝗿𝗮𝗶𝗱 𝘁𝗵𝗲𝗿𝗲’𝘀 𝗮𝗹𝘄𝗮𝘆𝘀 𝘀𝗼𝗺𝗲𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴
𝗧𝗵𝗮𝘁 𝘀𝗲𝘁𝘀 𝗺𝗲 𝗯𝗮𝗰𝗸 𝗮𝗻𝗱 𝗺𝗮𝗸𝗲𝘀 𝗺𝗲 𝘀𝗲𝗲
𝗬𝗼𝘂’𝗿𝗲 𝗺𝗼𝗿𝗲 𝘁𝗵𝗮𝗻 𝗷𝘂𝘀𝘁 𝗮 𝗺𝗲𝗺𝗼𝗿𝘆 𝗶𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝗽𝗮𝘀𝘁
𝗬𝗼𝘂’𝗿𝗲 𝘀𝘁𝗶𝗹𝗹 𝗮 𝗽𝗮𝗿𝘁 𝗼𝗳 𝗺𝗲
𝗦𝗼 𝗛𝗼𝘄 𝗗𝗼 𝗜 𝗦𝘁𝗼𝗽 𝗟𝗼𝘃𝗶𝗻𝗴 𝗬𝗼𝘂?

𝗙𝗼𝗿𝗴𝗲𝘁 𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴𝘀 𝘁𝗵𝗮𝘁 𝘄𝗲 𝘂𝘀𝗲𝗱 𝘁𝗼 𝗱𝗼?
𝗙𝗼𝗿𝗴𝗲𝘁 𝗮𝗹𝗹 𝘁𝗵𝗲 𝗱𝗿𝗲𝗮𝗺𝘀 𝘁𝗵𝗮𝘁 𝘄𝗲 𝘀𝗵𝗮𝗿𝗲𝗱?




هونهان،4


' 𝟵𝟰𝟳//🍊. dan repost
خب اول از همه این پیام و فور کنید چنلتون"اگه پرایوته چنلتون لینک بدید ناشناس"🥹🫴🏻
و بعد از این پوشه‌ها یکیو انتخاب کنید من بصورت رندوم (با کشیدن بیلبیلک کنارصفحه) یه عکس ازش بهتون میدم.
پوشه ها : اکسو / اکسو‌ فن‌آرت / شیومین / سوهو / لی / بکهیون / چن / چانیول / کیونگسو / جونگین / سهون / لوهان / هونهان💗

باید یک عدد از یک تا شیشم بگید*❗





𝙈𝙮 𝙈𝙤𝙤𝙙 ࿐ dan repost
گاهی اوقات ما نمی‌خوایم خوب بشیم چون که درد آخرین نقطه اتصال ما به چیزیه که از دست دادیم..






𝗝𝘂𝘀𝘁 𝘀𝘁𝗼𝗽 𝘆𝗼𝘂𝗿 𝗰𝗿𝘆𝗶𝗻’
𝗜𝘁’𝘀 𝗮 𝘀𝗶𝗴𝗻 𝗼𝗳 𝘁𝗵𝗲 𝘁𝗶𝗺𝗲𝘀
𝗪𝗲𝗹𝗰𝗼𝗺𝗲 𝘁𝗼 𝘁𝗵𝗲 𝗳𝗶𝗻𝗮𝗹 𝘀𝗵𝗼𝘄

𝗛𝗼𝗽𝗲 𝘆𝗼𝘂’𝗿𝗲 𝘄𝗲𝗮𝗿𝗶𝗻’ 𝘆𝗼𝘂𝗿 𝗯𝗲𝘀𝘁 𝗰𝗹𝗼𝘁𝗵𝗲𝘀
𝗬𝗼𝘂 𝗰𝗮𝗻’𝘁 𝗯𝗿𝗶𝗯𝗲 𝘁𝗵𝗲 𝗱𝗼𝗼𝗿 𝗼𝗻 𝘆𝗼𝘂𝗿 𝘄𝗮𝘆 𝘁𝗼 𝘁𝗵𝗲 𝘀𝗸𝘆
𝗬𝗼𝘂 𝗹𝗼𝗼𝗸 𝗽𝗿𝗲𝘁𝘁𝘆 𝗴𝗼𝗼𝗱 𝗱𝗼𝘄𝗻 𝗵𝗲𝗿𝗲
𝗕𝘂𝘁 𝘆𝗼𝘂 𝗮𝗶𝗻’𝘁 𝗿𝗲𝗮𝗹𝗹𝘆 𝗴𝗼𝗼𝗱

𝗪𝗲 𝗻𝗲𝘃𝗲𝗿 𝗹𝗲𝗮𝗿𝗻, 𝘄𝗲’𝘃𝗲 𝗯𝗲𝗲𝗻 𝗵𝗲𝗿𝗲 𝗯𝗲𝗳𝗼𝗿𝗲
𝗪𝗵𝘆 𝗮𝗿𝗲 𝘄𝗲 𝗮𝗹𝘄𝗮𝘆𝘀 𝘀𝘁𝘂𝗰𝗸 𝗮𝗻𝗱 𝗿𝘂𝗻𝗻𝗶𝗻𝗴 𝗳𝗿𝗼𝗺

𝗧𝗵𝗲 𝗯𝘂𝗹𝗹𝗲𝘁𝘀?
𝗧𝗵𝗲 𝗯𝘂𝗹𝗹𝗲𝘁𝘀?






قلبم درد میکنه…
خیلی درد میکنه،اونقدری که گاهی دلم میخواد از سینم بیرون بیارمش..اینجوری دیگه آزارم نمیده،هجوم احساسات مختلف بهش همیشه باعث ناراحتی و اشفتگی من میشن..
چرا اتفاقات زیبا،سرزمین های زیبا ،پایان های زیبا و…همش تو قصه هاست؟:)
چرا واقعیش نصیبم نمیشه؟..
حتی دونه های اشکم از لیز خوردن روی این مسیر همیشگی دیگه خسته ان.
بدنم بابت اینکه مراقبش نیستم و مدام در اثر چیز های مختلف به درد میاد دیگه ازم نا امیده.
از مرور کردن اتفاقات گذشته خسته ام.
پشیمونی بابتشون هیچ سودی نداره و قلب و مغز من ازشون دست نمیکشه.
چرا تموم نمیشه..چرا این دوران مزخرف تموم نمیشه…چی میشه چشامو ببندم و وقتی بازشون کردم چندین سال گذشته باشه و دیگه خبری از این احساسات احمقانه نباشه؟چی میشه تبدیل شم به یه آدمی که فقط از منطق استفاده میکنه؟
احساسات خوبن.. اما زیادش روحتو اذیت میکنه…
واقعا،واقعا،واقعا و واقعا،کاش میشد چنگ بزنم و قلبمو از سینم بکشم بیرون و بهش بگم: فقط تمومش کن.




و همینطور اینکه هر سوال گربه ای دارن ازم میپرسن،
چیا بدیم بهشون خوبه؟
چیا ضرر داره؟
اینکارو کردن یعنی چی؟
و…..
حتی یه بار یکی از دوستام یه ویس گرفته بود از صدای گربه تو کوچه اشون فرستاده بود برای من برگشته بود میگفت مبینا این چی میگه .


نمیدونین چه حس فوق العاده ای داره اینکه همه فامیل و و دوست و آشنا و هر کسی که منو میشناسه با دیدن گربه ها یاد من میفته:)))




-مامان مامان!
+جانم؟
-چرا آدما و حیوونا قارچای دیگه رو میخورن ولی مارو نمیخورن؟دوستمون دارن؟
+نه عزیزم،ما رو نمیخورن چون ما سمی هستیم و اگر مارو بخورن جونشونو از دست میدن .
قارچ کوچولو غمگین میشه*
-یعنی ما بقیه رو میکشیم؟..یعنی کسی دوستمون نداره؟..یعنی ما مثل فرشته مرگ هستیم؟…پس واسه همین هیچ کدوم از بچه قارچ ها نمیان باهام بازی کنن؟…



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

32

obunachilar
Kanal statistikasi