به نام خدا
نهاد نا آرام جنبش دانشجویی/علیرضا کفایی
شکل دهی تحولات اجتماعی و مهار قدرت و حضور پیوسته و قدرتمند در عرصه های اجتماعی و صف بندی های سیاسی، بخشی از مشخصه های جنبش دانشجویی است و به همین دلیل این جنبش قدرتمند علیرغم آنکه کمتر چشم به قدرت دوخته و بیشتر در مسیر رهایی جامعه از دست مستبدان و نیل به آزادی و آزادگی و نجات انسانها گام برداشته است، مورد طمع احزاب و سیاستمداران و نیز حکومتها قرار می گیرد.
جنبش دانشجویی فراز و نشیبهای بسیاری را تجربه کرده است و پیش از انقلاب در دهه ۲۰و با تشکیل حزب توده و آزادی های نسبی که با برکناری رضا شاه پدید آمد جنبش دانشجویی هم به تدریج شکل گرفت هر چند نمی توان تاریخ دقیق و ثبت شده ای برای جنبش لحاظ کرد. اندیشه غالب جنبش دانشجویی در آن زمان ماهیتی چپ گرایانه داشت اما نوع فعالیت و مبارزات دانشجویی همگام با سایر روشنفکران و تحولات سیاسی اجتماعی صرفاً متکی بر اندیشه چپ نبود بلکه بیشتر تلاشی بود برای شکل دهی تحولات و هدایت جامعه و خلاصی از استبداد و خودکامگی.
کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق نه تنها نتوانست جنبش را سرکوب نماید بلکه موجب شد جنبش دانشجویی جدی تر و منسجم تر به مبارزه با استبداد بیندیشد و در ۱۶ آذر ۳۲ در پی سفر نیکسون به ایران و در بحبوحه اعتراضات دانشجویان، شلیک به سه آذر اهورایی، نقطه عطفی در حرکت دانشجویی و ثبت جنبش در تاریخ بود.
در پیش از انقلاب و خصوصاً در سالهای نزدیک به انقلاب نمی توان تاثیر دکتر علی شریعتی را بر جنبش دانشجویی نادیده انگاشت، شریعتی روح سرکشی بود که آرام و قرار نداشت و بسیاری از تحرکات و مناسبات سیاسی آن روزگار خصوصاً میان دانشجویان متاثر از اندیشه وی بود.
پس از انقلاب و در دهه ۶۰ جنبش دانشجویی همچنان پویا و در حال شدن و باز هم متاثر از شریعتی بود اما در دهه ۷۰ فضای سیاسی بسته و امنیتی شد و دشواریهایی برای جنبش دانشجویی پدید آمد تا دوم خرداد ۷۶ و روی کار آمدن سید محمد خاتمی و دولت اصلاحات تا اندازه ای فضا بازتر شد و در تیر ۷۸ مجدداً فضا بسته تر و امنیتی شد ولی حاکمیت هیچگاه نتوانست جنبش دانشجویی را در محاق قرار دهد و یا کنترل کند، هر چند اواخر دولت اصلاحات گلایه دانشجویان از آقای خاتمی و اصلاح طلبان بروز کرد بطوری که در آخرین سخنرانی خاتمی در دانشگاه مسائلی را پیش آوردند و در همانجا بود که آقای خاتمی گفتند «انشاءالله بعد از من کسانی خواهند آمد که خوب عمل خواهند کرد و شما نیز نتیجه اعمالشان را خواهید دید!» و البته در سال ۸۴ جنبش دانشجویی بعینه هشداری را که خاتمی داده بود تجربه کردند و با آمدن احمدی نژاد آن شد که همه می دانند و جنبش دانشجویی در نشیبی و حتی در برخی جاها تا مسخ شدن هم پیش رفت.
یکی از ماموریتهای احمدی نژاد این بود که با کمک بسیج دانشجویی و پر و بال دادن به قلابی ها، جنبش دانشجویی را تغییر ماهیت دهد ولی هیچگاه این اتفاق نیفتاد و هم احمدی نژاد و طایفه هیچ و پوچ؛ منقرض شدند و هم حاکمیت به این نتیجه رسید که امکان مانع شدن از جریانات اجتماعی و جنبشی با ماهیت دانشجویی وجود ندارد.
آقای روحانی وعده ها داد که فضای امنیتی برداشته شود و فضای امن ایجاد گردد اما چنین اتفاقی نیفتاده و انتظار نمی رود که این وعده هم عملی شود اما جنبش دانشجویی همچنان راه خود را خواهد رفت.
جنبش دانشجویی می تواند و باید در معادلات سیاسی وارد شود و تاثیر گذاری فراوانی نیز دارد و تعیین کننده است ولی باید سعی نماید در ورود به مناسبات سیاسی و اجتماعی رنگ حاکمیت نگیرد و خود را با برچسبهایی که به هر شکل به نوعی آنها را به قدرت و حاکمیت منتسب می کند اجتناب نماید.
در ابتدای انقلاب با تسخیر سفارت آمریکا، جدای از اینکه عمل درستی بود یا خیر، دانشجویان خود را پیرو خط امام نامیدند و زیر پرچم حاکمیت قرار گرفتند، این نسبت و برچسب بر جبین جنبش دانشجویی ثبت شده است و رنگ حاکمیتی به این جنبش می دهد، دانشجویان می بایست مستقل عمل کنند و اگر هم حمایتی از حزب و سازمانی و یا ائتلافی می کنند خود را به آن منتسب ننمایند زیرا ماهیت جنبش را دگرگون و تاثیر گذاری آن را به حداقل می رساند، جنبش دانشجویی بنا بر ماهیت خود نهادی نا آرام و منبعث از اندیشه رهایی جامعه دارد و باید نظر و عملی فراتر از حکومت و دولت را به نمایش گذارد که در غیر اینصورت دچار رخوت و روزمره گی می شود.
جنبش دانشجویی تا زمانی که در متن جامعه باشد و همراه مردم و با دردها و آلام آنها به فعالیت خود ادامه دهد می تواند نقش تعیین کننده داشته باشد و هر گاه در دام قدرت قرار گیرد و با حکومت سازگار شود و بجای اعتراض و انتقاد، حمایت از دولتها و حاکمیت را پیشه کند خود در بسته تر شدن فضا و امنیتی کردن آن دخیل خواهد بود و به تدریج مسخ خواهد شد.
@kafaeealirezaa
نهاد نا آرام جنبش دانشجویی/علیرضا کفایی
شکل دهی تحولات اجتماعی و مهار قدرت و حضور پیوسته و قدرتمند در عرصه های اجتماعی و صف بندی های سیاسی، بخشی از مشخصه های جنبش دانشجویی است و به همین دلیل این جنبش قدرتمند علیرغم آنکه کمتر چشم به قدرت دوخته و بیشتر در مسیر رهایی جامعه از دست مستبدان و نیل به آزادی و آزادگی و نجات انسانها گام برداشته است، مورد طمع احزاب و سیاستمداران و نیز حکومتها قرار می گیرد.
جنبش دانشجویی فراز و نشیبهای بسیاری را تجربه کرده است و پیش از انقلاب در دهه ۲۰و با تشکیل حزب توده و آزادی های نسبی که با برکناری رضا شاه پدید آمد جنبش دانشجویی هم به تدریج شکل گرفت هر چند نمی توان تاریخ دقیق و ثبت شده ای برای جنبش لحاظ کرد. اندیشه غالب جنبش دانشجویی در آن زمان ماهیتی چپ گرایانه داشت اما نوع فعالیت و مبارزات دانشجویی همگام با سایر روشنفکران و تحولات سیاسی اجتماعی صرفاً متکی بر اندیشه چپ نبود بلکه بیشتر تلاشی بود برای شکل دهی تحولات و هدایت جامعه و خلاصی از استبداد و خودکامگی.
کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق نه تنها نتوانست جنبش را سرکوب نماید بلکه موجب شد جنبش دانشجویی جدی تر و منسجم تر به مبارزه با استبداد بیندیشد و در ۱۶ آذر ۳۲ در پی سفر نیکسون به ایران و در بحبوحه اعتراضات دانشجویان، شلیک به سه آذر اهورایی، نقطه عطفی در حرکت دانشجویی و ثبت جنبش در تاریخ بود.
در پیش از انقلاب و خصوصاً در سالهای نزدیک به انقلاب نمی توان تاثیر دکتر علی شریعتی را بر جنبش دانشجویی نادیده انگاشت، شریعتی روح سرکشی بود که آرام و قرار نداشت و بسیاری از تحرکات و مناسبات سیاسی آن روزگار خصوصاً میان دانشجویان متاثر از اندیشه وی بود.
پس از انقلاب و در دهه ۶۰ جنبش دانشجویی همچنان پویا و در حال شدن و باز هم متاثر از شریعتی بود اما در دهه ۷۰ فضای سیاسی بسته و امنیتی شد و دشواریهایی برای جنبش دانشجویی پدید آمد تا دوم خرداد ۷۶ و روی کار آمدن سید محمد خاتمی و دولت اصلاحات تا اندازه ای فضا بازتر شد و در تیر ۷۸ مجدداً فضا بسته تر و امنیتی شد ولی حاکمیت هیچگاه نتوانست جنبش دانشجویی را در محاق قرار دهد و یا کنترل کند، هر چند اواخر دولت اصلاحات گلایه دانشجویان از آقای خاتمی و اصلاح طلبان بروز کرد بطوری که در آخرین سخنرانی خاتمی در دانشگاه مسائلی را پیش آوردند و در همانجا بود که آقای خاتمی گفتند «انشاءالله بعد از من کسانی خواهند آمد که خوب عمل خواهند کرد و شما نیز نتیجه اعمالشان را خواهید دید!» و البته در سال ۸۴ جنبش دانشجویی بعینه هشداری را که خاتمی داده بود تجربه کردند و با آمدن احمدی نژاد آن شد که همه می دانند و جنبش دانشجویی در نشیبی و حتی در برخی جاها تا مسخ شدن هم پیش رفت.
یکی از ماموریتهای احمدی نژاد این بود که با کمک بسیج دانشجویی و پر و بال دادن به قلابی ها، جنبش دانشجویی را تغییر ماهیت دهد ولی هیچگاه این اتفاق نیفتاد و هم احمدی نژاد و طایفه هیچ و پوچ؛ منقرض شدند و هم حاکمیت به این نتیجه رسید که امکان مانع شدن از جریانات اجتماعی و جنبشی با ماهیت دانشجویی وجود ندارد.
آقای روحانی وعده ها داد که فضای امنیتی برداشته شود و فضای امن ایجاد گردد اما چنین اتفاقی نیفتاده و انتظار نمی رود که این وعده هم عملی شود اما جنبش دانشجویی همچنان راه خود را خواهد رفت.
جنبش دانشجویی می تواند و باید در معادلات سیاسی وارد شود و تاثیر گذاری فراوانی نیز دارد و تعیین کننده است ولی باید سعی نماید در ورود به مناسبات سیاسی و اجتماعی رنگ حاکمیت نگیرد و خود را با برچسبهایی که به هر شکل به نوعی آنها را به قدرت و حاکمیت منتسب می کند اجتناب نماید.
در ابتدای انقلاب با تسخیر سفارت آمریکا، جدای از اینکه عمل درستی بود یا خیر، دانشجویان خود را پیرو خط امام نامیدند و زیر پرچم حاکمیت قرار گرفتند، این نسبت و برچسب بر جبین جنبش دانشجویی ثبت شده است و رنگ حاکمیتی به این جنبش می دهد، دانشجویان می بایست مستقل عمل کنند و اگر هم حمایتی از حزب و سازمانی و یا ائتلافی می کنند خود را به آن منتسب ننمایند زیرا ماهیت جنبش را دگرگون و تاثیر گذاری آن را به حداقل می رساند، جنبش دانشجویی بنا بر ماهیت خود نهادی نا آرام و منبعث از اندیشه رهایی جامعه دارد و باید نظر و عملی فراتر از حکومت و دولت را به نمایش گذارد که در غیر اینصورت دچار رخوت و روزمره گی می شود.
جنبش دانشجویی تا زمانی که در متن جامعه باشد و همراه مردم و با دردها و آلام آنها به فعالیت خود ادامه دهد می تواند نقش تعیین کننده داشته باشد و هر گاه در دام قدرت قرار گیرد و با حکومت سازگار شود و بجای اعتراض و انتقاد، حمایت از دولتها و حاکمیت را پیشه کند خود در بسته تر شدن فضا و امنیتی کردن آن دخیل خواهد بود و به تدریج مسخ خواهد شد.
@kafaeealirezaa