مدتیه حالم خیلی بده. به ظاهر مثل همیشه ام. کار میکنم، زندگی میکنم، با یگانه بازی میکنم. اما از درون غمگینم....
دارم فرو می پاشم....
فکر میکنم اینقدر ادای قوی بودن و خوش و خرم بودن و با اعتماد به نفس بودن درآوردم که خودمم باورم شده هیچیم نیست. همش نادیده گرفتم این افسردگی و تنهایی و سکوتو....
فکر کنم داره کم کم قدرتش بر من پیروز میشه....
شاید مغلوبش بشم....
داره توانم برای مادرِ تنها و قوی بودن تموم میشه...
دارم تموم میشم.....
دارم فرو می پاشم....
فکر میکنم اینقدر ادای قوی بودن و خوش و خرم بودن و با اعتماد به نفس بودن درآوردم که خودمم باورم شده هیچیم نیست. همش نادیده گرفتم این افسردگی و تنهایی و سکوتو....
فکر کنم داره کم کم قدرتش بر من پیروز میشه....
شاید مغلوبش بشم....
داره توانم برای مادرِ تنها و قوی بودن تموم میشه...
دارم تموم میشم.....