مجيد تفرشى dan repost
پروندة صادق زيباكلام مفرد، دانشجوي ايرانيِ دانشگاه برادفورد
برگزیده گزارشهای محرمانه منتشرنشده بریتانیایی در سالهای پایانی حکومت پهلوی
تفحص، تحقیق، گزیده، ترجمه و نگارش: مجید تفرشی
بخش چهاردهم
در مجموعه اسناد آزادشده آرشيو ملي بريتانيا مربوط به سال 1975 اشاراتي به دستگيري يك دانشجوي ايراني دانشگاه برادفورد در حين سفر به تهران شده بود. با اين وجود، پروندة بررسيهاي مسئولان براي پيگيري دستگيري «صادق زيباكلام مفرد» (در همة اسناد رسمي بريتانيايي نام وي به اشتباه مفرد صادق زيباكلام ذكر شده است) به دلايل نامعلومي سال گذشته آزاد نشد و جزو اسناد از طبقهبندي خارج شده در سال 2007 قرار گرفته است. زيباكلام در سال 1971 براي تحصيل در رشتة مهندسي شيمي در مقطع فوقليسانس و سپس دكترا وارد دانشگاه برادفورد و سه سال بعد در تابستان 1974 در حين سفري به تهران ناپديد شد.
در ضمن يكي از اسناد رسمی بريتانيايي، «ايور لوكاس»، رئيس بخش خاورميانة وزارت خارجه بريتانيا ضمن اشاره به مشكلات و تبعات دخالتهاي سياستمداران كشورش در سفر به ايران و پيگيري وضع زندانيان سياسي و حقوق بشر در آن كشور نوشت: «چنان كه وزير خارجه (بريتانيا) آگاه است ما قبلاً پيگيري محتاطانهاي از مقامات ايراني در مورد مفرد، يكي از اين دانشجويان ناپديدشده و دانشجوي سابق دانشگاه برادرفورد، كردهايم. به ما گفته شده كه وي پس از يك محاكمه براساس قوانين ايران به سه سال زندان محكوم شده است. من گمان ميكنم كه پاسخ به بيشتر موارد ديگر نيز به همين منوال است. ولي براساس تجربة ما در اين مورد، اين مسئله تأييد ميشود كه حساسيتهاي شديد (مقامات) ايراني با اين قبيل پيگيريها شديدتر خواهد شد.»
روز 9 اكتبر 1974/ 17 مهر 1353، «تد ادواردز» معاون و مسئول اجرايي دانشگاه برادفورد در نامهاي خطاب به مسئول امور فرهنگي و دانشجويي سفارت ايران در لندن خواستار پيگيري و پاسخگويي در مورد سرنوشت يكي از دانشجويان آن دانشگاه شد كه براي مدتي به ايران عزيمت كرده و ظاهراً توسط نيروهاي ساواك دستگير شده و خبري از وي در دست نيست. مديريت دانشگاه برادفورد به دليل عدم پاسخگويي به اين نامه، دو ماه بعد در تاريخ 19 دسامبر 1974/ 28 آذر 1353، نامة مشابهي خطاب به «اميرخسرو افشار» سفيركبير ايران در لندن ارسال و خواستار اعلام وضعيت دانشجوي 26 ساله شد. در اين دو نامه عنوان شده بود كه پروفسور ويليام ويلكينسون استاد راهنماي زيباكلام با توجه به غيبت بيش از حد و غيربرنامهريزيشدة دانشجوي خود مسئله مشكوك شده و تلاش كرده بود تا مستقيماً با وي در ايران تماس بگيرد. ولي ظاهراً به وي گفته شده بود كه زيباكلام ناپديد شده است.
ظاهراً توجه خاص، جدي و كمسابقة محافل دانشگاهي در بريتانيا نسبت به وضعيت اين دانشجوي ايراني به پنج دليل مشخص صورت گرفت: 1. همزماني انتشار گزارشهاي مربوط به فعاليتهاي مأموران مخفي ساواك در بريتانيا با اعلام خبر دستگيري اين دانشجوي ايراني؛ 2. كمسابقه يا بيسابقه بودن دستگيري يك دانشجوي شاغل به تحصيل در بريتانيا در كشور خود (اين مسئله بعضاً در مورد دانشجويان سابق پس از بازگشت به كشورشان رخ داده بود، ولي دستگيري آنها در حين تحصيل در بريتانيا امري نادر بود؛ 3. پافشاريها و پيگيريهاي جدي مسئولان دانشگاه برادفورد براي يافتن حقيقت ماجرا؛ 4. رياست افتخاري هارولد ويلسون نخستوزير و رهبر وقت حزب كارگر بريتانيا در دانشگاه برادفورد و دسترسي آسانتر مسئولان دانشگاه به وي؛ 5. فعاليتهاي زيباكلام بهعنوان يكي از مسئولان انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه و ارتباطات گستردة وي با ايرانيان و دیگر مسلمانان اين شهر مسلماننشين شمال بريتانيا.
وقتي اين پيگيريها پس از پنج ماه مكاتبه و رايزني نتيجه نداد، ادواردز در تاريخ 10 مارس/ 19 اسفند، نامهاي «بهكلي محرمانه» خطاب به هارولد ويلسون، نه لزوماً بهعنوان نخستوزير، بلكه بهعنوان رئيس افتخاري دانشگاه برادفورد نوشت و با متذكر شدن مقام ويلسون در دانشگاه به وي هشدار داد كه بيش از اين نميتواند مانع كساني شود كه خواهان علني كردن ماجرا و اِعمال فشار بر دولتهاي ايران و بريتانيا براي روشن شدن سرنوشت زيباكلام هستند.
از اين زمان به بعد، مسئولان نخستوزيري و وزارت خارجه بريتانيا تا حدي به تكاپو افتادند تا از طريق تماسهاي جديتر با مسئولان ايراني، خبري از سرنوشت زيباكلام بهدست آورند. براساس نامة 25 آوريل 1975/ 5 ارديبهشت 1354، دفتر ويلسون، يكي از مسئولان سفارت ايران در لندن در تماسي با ارتشبد «نعمتالله نصيري» رئيس ساواك، جوياي وضعيت دانشجوي ايراني شده بودند و نصيري نيز قول داده بود كه وضعيت او را روشن كند، ولي خبري از وي نشده بود. البته در اين فاصله گزارشهاي مختلف تأييد نشده، از دستگيري اين دانشجو خبر داده بودند.
برگزیده گزارشهای محرمانه منتشرنشده بریتانیایی در سالهای پایانی حکومت پهلوی
تفحص، تحقیق، گزیده، ترجمه و نگارش: مجید تفرشی
بخش چهاردهم
در مجموعه اسناد آزادشده آرشيو ملي بريتانيا مربوط به سال 1975 اشاراتي به دستگيري يك دانشجوي ايراني دانشگاه برادفورد در حين سفر به تهران شده بود. با اين وجود، پروندة بررسيهاي مسئولان براي پيگيري دستگيري «صادق زيباكلام مفرد» (در همة اسناد رسمي بريتانيايي نام وي به اشتباه مفرد صادق زيباكلام ذكر شده است) به دلايل نامعلومي سال گذشته آزاد نشد و جزو اسناد از طبقهبندي خارج شده در سال 2007 قرار گرفته است. زيباكلام در سال 1971 براي تحصيل در رشتة مهندسي شيمي در مقطع فوقليسانس و سپس دكترا وارد دانشگاه برادفورد و سه سال بعد در تابستان 1974 در حين سفري به تهران ناپديد شد.
در ضمن يكي از اسناد رسمی بريتانيايي، «ايور لوكاس»، رئيس بخش خاورميانة وزارت خارجه بريتانيا ضمن اشاره به مشكلات و تبعات دخالتهاي سياستمداران كشورش در سفر به ايران و پيگيري وضع زندانيان سياسي و حقوق بشر در آن كشور نوشت: «چنان كه وزير خارجه (بريتانيا) آگاه است ما قبلاً پيگيري محتاطانهاي از مقامات ايراني در مورد مفرد، يكي از اين دانشجويان ناپديدشده و دانشجوي سابق دانشگاه برادرفورد، كردهايم. به ما گفته شده كه وي پس از يك محاكمه براساس قوانين ايران به سه سال زندان محكوم شده است. من گمان ميكنم كه پاسخ به بيشتر موارد ديگر نيز به همين منوال است. ولي براساس تجربة ما در اين مورد، اين مسئله تأييد ميشود كه حساسيتهاي شديد (مقامات) ايراني با اين قبيل پيگيريها شديدتر خواهد شد.»
روز 9 اكتبر 1974/ 17 مهر 1353، «تد ادواردز» معاون و مسئول اجرايي دانشگاه برادفورد در نامهاي خطاب به مسئول امور فرهنگي و دانشجويي سفارت ايران در لندن خواستار پيگيري و پاسخگويي در مورد سرنوشت يكي از دانشجويان آن دانشگاه شد كه براي مدتي به ايران عزيمت كرده و ظاهراً توسط نيروهاي ساواك دستگير شده و خبري از وي در دست نيست. مديريت دانشگاه برادفورد به دليل عدم پاسخگويي به اين نامه، دو ماه بعد در تاريخ 19 دسامبر 1974/ 28 آذر 1353، نامة مشابهي خطاب به «اميرخسرو افشار» سفيركبير ايران در لندن ارسال و خواستار اعلام وضعيت دانشجوي 26 ساله شد. در اين دو نامه عنوان شده بود كه پروفسور ويليام ويلكينسون استاد راهنماي زيباكلام با توجه به غيبت بيش از حد و غيربرنامهريزيشدة دانشجوي خود مسئله مشكوك شده و تلاش كرده بود تا مستقيماً با وي در ايران تماس بگيرد. ولي ظاهراً به وي گفته شده بود كه زيباكلام ناپديد شده است.
ظاهراً توجه خاص، جدي و كمسابقة محافل دانشگاهي در بريتانيا نسبت به وضعيت اين دانشجوي ايراني به پنج دليل مشخص صورت گرفت: 1. همزماني انتشار گزارشهاي مربوط به فعاليتهاي مأموران مخفي ساواك در بريتانيا با اعلام خبر دستگيري اين دانشجوي ايراني؛ 2. كمسابقه يا بيسابقه بودن دستگيري يك دانشجوي شاغل به تحصيل در بريتانيا در كشور خود (اين مسئله بعضاً در مورد دانشجويان سابق پس از بازگشت به كشورشان رخ داده بود، ولي دستگيري آنها در حين تحصيل در بريتانيا امري نادر بود؛ 3. پافشاريها و پيگيريهاي جدي مسئولان دانشگاه برادفورد براي يافتن حقيقت ماجرا؛ 4. رياست افتخاري هارولد ويلسون نخستوزير و رهبر وقت حزب كارگر بريتانيا در دانشگاه برادفورد و دسترسي آسانتر مسئولان دانشگاه به وي؛ 5. فعاليتهاي زيباكلام بهعنوان يكي از مسئولان انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه و ارتباطات گستردة وي با ايرانيان و دیگر مسلمانان اين شهر مسلماننشين شمال بريتانيا.
وقتي اين پيگيريها پس از پنج ماه مكاتبه و رايزني نتيجه نداد، ادواردز در تاريخ 10 مارس/ 19 اسفند، نامهاي «بهكلي محرمانه» خطاب به هارولد ويلسون، نه لزوماً بهعنوان نخستوزير، بلكه بهعنوان رئيس افتخاري دانشگاه برادفورد نوشت و با متذكر شدن مقام ويلسون در دانشگاه به وي هشدار داد كه بيش از اين نميتواند مانع كساني شود كه خواهان علني كردن ماجرا و اِعمال فشار بر دولتهاي ايران و بريتانيا براي روشن شدن سرنوشت زيباكلام هستند.
از اين زمان به بعد، مسئولان نخستوزيري و وزارت خارجه بريتانيا تا حدي به تكاپو افتادند تا از طريق تماسهاي جديتر با مسئولان ايراني، خبري از سرنوشت زيباكلام بهدست آورند. براساس نامة 25 آوريل 1975/ 5 ارديبهشت 1354، دفتر ويلسون، يكي از مسئولان سفارت ايران در لندن در تماسي با ارتشبد «نعمتالله نصيري» رئيس ساواك، جوياي وضعيت دانشجوي ايراني شده بودند و نصيري نيز قول داده بود كه وضعيت او را روشن كند، ولي خبري از وي نشده بود. البته در اين فاصله گزارشهاي مختلف تأييد نشده، از دستگيري اين دانشجو خبر داده بودند.