روز قبل اعلام نتایج سر کلاس رانندگی بودم، اونجا چند نفر مثه من کنکوری بودن، یکیشون میگف همین روزا قراره نتیجه ها بیاد!! هی خبر اومدن نیومدن بود… یه استرس عجیبی داشت! یادمه اون روزا خودمو با کلاسو بیرون رفتنو کتاب خوندن مشغول میکردم که نفهمم چه خبره! یه گروهم داشتیم با بچه های دبیرستان ک گهگاهی صحبت میکردیم!
شب اون روز با اینک میدونستم امشب یه خبرایی قراره بشه، ساعت ۱۲ خابیدم😐😂 صب طرفای ساعت ۷ صبح مامانم اومد بالای سرم بیدارم کرد گف پاشو! نتیجه ها اومده! من هر کاری کردم نتونستم برم تو سایت…
قشنگ تو خاب و بیداری بودم و تو دلم میگفتم خوبه مامانم نتونسته نتیجرو ببینه تا پیدا کردن نام کاربری و بالا اومدن سایت سنجش فقط خدا خدا میکردم ک این چشمای نگران مامانم پر اشک نشه از نتیجه من🥲 خودمو یادم رفته بود، اصلا رشته چیه دانشگا کدومه رتبه به درک!! فقط کاش بتونم بعد بالا اومدن سایت تو چشای مامانم نگا کنم🥲🙂
سایت ک بالا اومد نتیجرو ک دیدم، با چشای خاب الودم نگای مامانم کردمو گوشیو دادم بهش🥲 با همون قیافه پوکر زدم زیر گریه و یه نفس راحت کشیدم…
مامانمم تا دید زد زیر گریه ولی از خوشحالی😄 و سرو صدا کرد دیدم بابام یهو از اتاق دراومد و پرسید چند!؟👀 قبلش نمیمود ک اگه نتیجم خوب نبود خجالت نکشم🥲اون لحظه که مامان بابام همدیگرو بغل کرده بودنو با افتخار نگام میکردنو هیچ وقت یادم نمیره!
میدونی خاستم بگم این دو ماه ک چیزی نیس برای دیدن اون لحظه حاضرم کل سالای زندگیمو بدم! بخون این دو ماهو برای اون لحظه، برای اون روز…
خیلی قشنگه دیدن خوشحالی پدر مادر✨🌱🙂
@medical_stus