?باغی گولان?


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


?
◻?قال اللّه تعالی :
◻?﴿ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ﴾
«الحجرات ۱۳»
« بی‌گمان گرامی‌ترین شما در نزد خدا متّقی‌ترین شما است »
@Gole_krestal
?????????
@krestal96

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


خوشه ویستی خواو پیغه مبه ر🕌

ماموستا سید خلیل🎤

#کانالی_باغی_گوولان
@krestal96
💞💞💞💞


خاتوو لیندا ئاڕمسترۆنگ لە نیوزلەندا، دوای کۆمەڵکوژییەکە موسڵمانبوونی خۆی ڕاگەیاند!
:) یاخوا بەخێربێی خوشکێ گیان :)
#کۆمەڵکوژییەکەی_نیوزلەندا

ئیسلام ئەو درەختە مەزنەی زۆر تەور و کرمی نامۆ وویستیان ووشکی بکەن بەڵام بە فەزڵی خودا هەر ئەگەێشێتەوە و گەشە ئەکات


❤ختم قرآن کریم❤ dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
بگو :استغفر الله
@ghorankhattm




#همسرانه

#شیخ_سلیمان_رحیلی_حفظه_الله:

✨«اینکه هر یک از زوجین (زن و شوهر) حاجت های مباحِ یکدیگر را تأمین نمایند، سنتی نبوی است و باعث اِزدیاد محبت شده و زندگی شان با آن زیبا میگردد…

💕 پس با زبانت به همسرت بگو که دوستش داری...

💕 و با کارهایت این دوست داشتن را به او نشان بده.

💕 کارهایی مثل خوردن از جایی که او خورده و نوشیدن از جایی که او نوشیده است.

💕 همچنین با بازی هایی که مناسب است، با او بازی کن.

💕 حتی اگر شده که به دور از چشم مردم با او مسابقهٔ دو بدهی، این کار را بکن.

💕 و اجازه بده با کسانی همانند خودش که دوستشان دارد، همنشینی کند.

✨اینها یکی از سنت های پیامبرتان صل الله علیه وسلم است (پس به آن ملتزم باشید).

#کانالی_باغی_گولان
@krestal96
💞💞💞💞






Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
قبر همه اش فقط ترس نیست😍

#کانالی_باغی_گولان
@krestal96
💞💞💞💞💞








امیدوارم از این داستان لذت و فایده ی کافی رو برده باشید دوستان بزرگوارم

وهمچنین از الله متعال میخواهم همواره در تمام امورات زندگیمون
فقط از خودش مدد بخواهیم و
در هر لحظه وجودش رو در کنار خودمون حس کنیم که #زیباترین و
#آرام بخش ترین حس دنیاست.✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨


#از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو
قسمت پایانی✍🏻

🔻یکی از مهمترین دلیل برگشتنم به خونه این بود که نمی خواستم ماه رمضان خودم و بابام تلخ بشه و نتونیم اونطور که لازمه ازش استفاده کنیم
😔آخه بابا هروقت غمی داره بیش از حالت طبیعی خوابش میاد و میخوابه تا ناراحتیاش رو فراموش کنه منم نخواستم تا این اتفاق واسش بیفته و از عبادتاش بیفته اینکه و ماه رمضون خودمم در حالی بگذره که آه و نفرین و ناراحتی پدر پشت سرم باشه و هم اینکه فرصتی بود تا تمام نیرو و توانمو جمع کنم و توکل و توسلی خالصانه انجام بدم و از الله بخوام به شیوه ای احسن بین منو پدرم حکم کنه و فرج و گشایشی در کارم حاصل کنه بلکه زمینه هدایت و اصلاح بابا هم فراهم بشه

اکنون که به حول و قوه ی الهی این مجموعه به پایان رسید، 9 رمضان سال 1397 خورشیدی است و در یکی از شهرستان های آذربایجان غربی در منزل پدرم هستم، اگر در لحظات ناب این رمضان مبارک، الله تعالی بنده رو به یاد و خاطر شما عزیزان آورد، برایم اینگونه دعا کنید که الله عزوجل از سر تمام تقصیرات و سهل انگاری ها و گناهانم بگذرد و سرنوشتم را به دست اعمالم نسپارد بلکه با رحمت وسیع خویش محسابه ام کند
😔دعا کنید تا الله تعالی با تدبیر و حکمت و لطف خود بین من پدرم قضاوت کند و ما را وسیله رنجش و عذاب هم نگرداند و در دوراهی دردناکی قرار گرفته ام که حقیقتا شرایط مضطر و درمانده ای را دارم که جز الله کسی قادر به کمک کردنش نیست
😔دعا کنید تا اللهِ مقلب القلوب قلبهایمان را بر دین مبینش ثابت گرداند و بر ما منت نهد و در راه خدمت به اسلام و مسلمانان به خدمتمان گزارد.
و خطابم به عزیزانی که این سرگذشت را خواندند این است که بدانید در هر موقعیت و مکانی و با هر شرایطی که هستیم، گرچه نمیدانیم اَجلمان کی فرا میرسد اما این را خوب میدانیم که ثانیه به ثانیه به مرگ نزدیک میشویم و این یعنی ملاقات با خدا!
🌸و خوش بحال کسیکه کوله بارش آکنده از خوبی هاست و خوبی ها را نیازی به تشریح و تفصیل نیست.
مادامی که خود را در زمره مومنان بدانیم پس لازم است تا امتحان این ادعا را نیز پس دهیم و خودی نشان دهیم این است حکمت مصائب و سختی ها ! و بدانید که دنیا زندان مومن است ؛ همانطور که خوشی ها و لذت ها ناپایدار است مصائب و تلخی ها نیز نمی ماند پس بهتر آنکه سختی ها را موقعیتهای طلایی بدانیم تا از آنها به نفع خود استفاده کرده و با صبری جمیل به همراه عبادت و ذکر آنها را برگ برنده ی خود کنیم
👌🏼ای بسا مانعی که بر سر راهمان قرار میگیرد و ما مصیبتش می خوانیم، در روزی که هیچ مال و فرزندی سودی نمی بخشد ، نجات دهنده ما از آتش جهنم و غضب خداوند باشد و آرزو کنیم که ای کاش دنیایمان مالامال از سختی ها بود تا اکنون به فریادمان می رسیدند.
☝️🏼یقین بدارید که خداوند با مبتلا کردنمان به سختی ها ما را عذاب نمی دهد، بلکه تضرع و زاری و دعا و درخواستمان به درگاهش را میخواهد، تا اینگونه ما را به خود نزدیک کرده و وجودمان را از ناخالصی هایی که اثرات گناه و عصیان است پاک گرداند و مشکلات هر چه قدر بزرگ باشند، در
مقابل نعمت بهشت هیچ اند، هـــیچ!
نیلوفر در مرداب ها می روید تا به همه نشان دهد که در زشتی، زیبایی باید آفرید..
💐الله جزای خیر خواهر و برادری را نیز بدهد که در تهیه ی این مجموعه زحمت فراوان کشیدند و برای تک تکتان فردوس اعلی را از الله خواستارم
ناچیزترینِ مومنان و خواهر کوچکتان؛ فردوس
✋🏼السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پــــــایـــــــــان
@krestal96
💞💞💞💞




#از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو
قسمت هفتاد و دوم✍🏻

🔻اون شب رو هم خونه عمه گذرونم کلی باهم حرف زدیم و گفتن حتما ازم طرفداری میکنن منم دل خوش کردم گفتم لابد کاری واسم میکنن؛ اما سبحان الله بلافاصله جواب اشتباهم رو گرفتم و فهمیدم بجز الله نباید به کسی دل خوش کنم و سفره دلم رو جز برای او باز نکنم و امیدم و همه توکلم تمام و کمال فقط برای خودش باشه و بس!
فردا شبش عمو و شوهر عمم رفتن خونمون با بابا حرف زدن اما نه تنها فایده ای نداشت بلکه بابا طوری توجیهشون کرده بود که وقتی برگشتن کاملا مخالف من بودن و کلی سرزنشم کردن.
😔حتی صداشونم روم بلند کردن و بهمم بی احترامی کردن میگفتن درسته بابات بهت سخت میگیره ماهم بهت حق میدیم اماتو حق نداری باکسی ازدواج کنی که بابات نمیپسنده و نباید دلشو بشکنی ازدواج کن ما پشتت رو میگیریم اما نه با اونی که خودت میخوای با کسیکه بابات عقیدشو پسند کنه؛ اما اگه پاتو تو کفش کردی و دلت میخواد حرف مارو هم زیر پات بذاری، پس برگرد پیش مادرت و بدون اذن بابات و دخالت هیچ کدوم از ما، باهر کی دلت خواست ازدواج کن این حرف آخر باباته که ماهم قبولش داریم. خیلی سخت بود حرفتو به این آدما بفهمونی، آدمایی که وقتی از اهدافت براشون میگفتی میزدن زیر خنده و به ساده لوحی متهمت میکردن و میخواستن این اهداف و آرزوها رو با زور ازت بگیرن و یا با مال دنیا باهات معاوضه کنن.
😔اون شب خیلی دلم تنگ بود زدم زیر گریه گفتم من اشتباه کردم به شماها اعتماد کردم و این تاوان اشتباهمه الانم کمکی ازتون نمیخوام جز اینکه دیگه حرفی نزنین منم به مامان زنگ میزنم در اسرع وقت بیاد و کار رو یکسره کنیم و برگردم پیشش واسه همیشه ساعت دو شب بود وسایلامو جمع کردم و خواستم از خونه عمه بیام بیرون که مانعم شدن خیلی معذب بوم انگار تموم دنیا رو شونه هام بود که خونشون بودم و اونام ازم میخواستن چشمامو رو همه چی ببندم و خودم و همه رو گول بزنم
😔نمیدونستم اگه ازینجا برم بیرون کجا برم گفتم تا آخر هفته صبر میکنم بعدش میرم خونه مادر بزرگ ویا کلا قید کارمو میزنم و برمیگردم خونه مامان. اما تقدیر خلاف اینو برام رقم زد وقتی بابا فهمید تصمیمم قطعیه و برمیگردم پیش مامان، تمام سعی خودش رو کرد تا مانعم بشه درحالیکه این پیشنهاد خودش بود گرچه حدس میزدم که این پیشنهادش مثل همیشه فقط واسه تهدید و به بُن بست رسوندن منه و هیچوقت عملیش نمیکنه و بیخیالم نمیشه؛ به نامادریم و فرشته گفته بود برید پیشش و از طرف خودتون خواهش کنید برگرده.
وقتی اینو فهمیدم به حدی دلتنگ شدم که نمیدونستم چه تصمیمی بگیرم و نزدیک بود بزنم زیر همه چی! اما باز تسلیم نشدم و بهشون گفتم که برنمیگردم خونه بابا وقتی شنید که با اوناهم برنگشتم ترسید و فهمید که راه حلی نمونده، زنگ زد به عمه گفت میام اونجا یه سری بهتون میزنم تا فهمیدم بابا قراره بیاد دست و پام شل شد میدونستم نمیتونم ببینمش و مقاومت کنم
😔ده دقیقه نگذشته بود که بابا اومد خونه عمه بعد از پونزده روز و بعد از اون همه دعوا و ناراحتی این اولین بار بود که بابا رو میدیم بااینکه تمام این سختیها بخاطر لجبازی و تک روی های بابا بود اما خیلی دلم براش تنگ شده بود وقتی اومد تو به همه سلام کرد و یه گوشه چشمی به من انداخت و فورا نگاهش رو ازم دزدید بعد از پنج دقیقه بی مقدمه رفت رو اصل مطلب اخلاقش این دفعه خیلی با قبلا فرق میکرد
😔اومده بود تا دست بزاره رو احساساتم و تسلیمم کنه واسه همین فقط از چیزایی حرف میزد که میدونست اگه بشنوم اشکم در میاد؛ از بدبختی هایی که بخاطر من کشیده از روزهای سخت و دردناکی که باهم طی کردیم از رفاقتمون که مدتها ازش بیخبر بودیم از خنده ها و شوخیها و محبتهایی که دیگه واسه هردومون غریب شده بودن.
بابا گریه کرد و اشک ریخت گفت برگرد حداقل برگرد تا وقتی که کارت تعطیل میشه که آواره نباشی این مدت بعد اگه منو نخواستی خودم میبرمت خونه مادرت بشرطی که اونجا برام بنویسی تا ابد منو نمیخوای و ازم خداحافظی کنی واسه همیشه؛ این بن بستش بود.
اشک میریخت و میگفت اگه محبتم بهت رو فیلم میکردن و میدیدیش، یک ثانیش رو با هزار تا ازدواجی که من مخالفش باشم عوض نمیکردی و در هیچ مسئله ای رو حرفم حرف نمیزدی نه ازدواج نه عقیده و برگرد هرکی اومد خواستگاریت خودم تحقیق میکنم تو فقط ظاهرشو پسند کن اونوقت با تمام توانم واسه خوشبختیت میجنگم
😔وقتی بابا حرف میزد روحو جسمم در عذاب بودن حالی داشتم که واسه دشمنمم آرزوش نمیکنم میدونستم حرفاش راسته اما میدونستم همه اینا واسه تسلیم کردنم بود که موفق هم شد.
نتونستم از آه دلش و سوز اشکاش بگذرم و اینبارم دست رد به سینش بزنم که با پاهای خودش اومده بود دنبالم گفتم توکل به خدا برمیگردم خونه هم دل بابا خوش میشه هم از آوارگی نجات پیدا میکم منتظر میمونم تاکارم تعطیل بشه بلکه الله تعالی گشایشی حاصل کنه.....
@krestal96
💞💞💞💞




Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔅به ریز ماموستا سوران🔅

👌وتاریکی زور پیویستو گرنگ له واز هینان له گوناه

🆔@krestal96
💞💞💞💞💞




Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
چای ننوشید

دکتر خیر اندیش
#کانالی_باغی_گولان
@krestal96
💞💞💞💞💞


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
دلت پاک که وه👌

به هیز به☺️🌸

ملا محمد فایق( خودا بیپاریزی)

#کانالی_باغی_گولان
@krestal96
💞💞💞💞

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

215

obunachilar
Kanal statistikasi