من سال کنکورم همین مدلی بودم، حس درس خوندنم نمی اومد، با کلی برنامه های رنگی رنگی و بولت ژورنال هم گول نمی خوردم.
تا این که تو کتابخونه با یکی از رفقا آشنا شدم، هم رشته ای من بود.
بعد حرف از تست زدن شد.
گفت که آره من فلسفطه نقطه ضعفمه، منم گفتم منم عربی، دقتم کلا پایینه، برای همین هر سری خراب می کنم.
گفت نظرت چیه با هم درس بخونیم، بهم گزارش کار بدیم هر شب؟!
دیگه از اون روز جفتمون مسابقه کی از اون یکی بهتره گذاشته بودیم...
خونوادم کلی تعجب کرده بودن...
می گفتن:
_جلل الخالق، آفتاب از کدوم طرف در اومده سپیده درس خون شده؟!
می خوام بگم واقعا اون روش جواب داد.
چون ما آدم ها ذاتا این تو خونمونه که چشم نداشته باشیم یکی رو بهتر از خودمون ببینیم...
پس چطوره در راستای یه پله رفتن به سمت آرزوهامون از این نقطه ضعفمون که نقطه قوتمونه استفاده نکنیم؟!
ترم جدید که شروع بشه، یادم باشه دنبال پارتنر درس بگردم تو دانشگاه هم...
تا این که تو کتابخونه با یکی از رفقا آشنا شدم، هم رشته ای من بود.
بعد حرف از تست زدن شد.
گفت که آره من فلسفطه نقطه ضعفمه، منم گفتم منم عربی، دقتم کلا پایینه، برای همین هر سری خراب می کنم.
گفت نظرت چیه با هم درس بخونیم، بهم گزارش کار بدیم هر شب؟!
دیگه از اون روز جفتمون مسابقه کی از اون یکی بهتره گذاشته بودیم...
خونوادم کلی تعجب کرده بودن...
می گفتن:
_جلل الخالق، آفتاب از کدوم طرف در اومده سپیده درس خون شده؟!
می خوام بگم واقعا اون روش جواب داد.
چون ما آدم ها ذاتا این تو خونمونه که چشم نداشته باشیم یکی رو بهتر از خودمون ببینیم...
پس چطوره در راستای یه پله رفتن به سمت آرزوهامون از این نقطه ضعفمون که نقطه قوتمونه استفاده نکنیم؟!
ترم جدید که شروع بشه، یادم باشه دنبال پارتنر درس بگردم تو دانشگاه هم...