سالوادور دالی ، نویسنده ، هنرمند و تحریک کننده ، یکی از برجسته ترین چهره های کشور اسپانیا بود. در اواخر دهه 1920 ، دو تأثیر عمده ظهور کرد که سبک هنری بالغ او را شکل داد. اولین کار روانکاو سیگموند فروید بود که به بررسی اهمیت اروتیک رویاها و تصاویر ناخودآگاه پرداخت. مورد دوم معرفی وی به سورئالیست های پاریس بود ، گروهی از هنرمندان و نویسندگان که سعی در باز کردن ظرفیت خلاقیت ناخودآگاه انسان داشتند.
بین سالهای 1929 و 1973 ، دالی برخی از معروف ترین نقاشی های سورئالیستی ، از جمله شاهکار خود را تولید کرد ،ماندگاری حافظه(1931) این نقاشی دنیای رویایی را به تصویر می کشد که در آن اشیا متداول تغییر شکل داده و به طرز عجیب و غریب غیر منطقی نمایش داده می شوند: به نظر می رسد ساعت ها ، اجسام سخت و سخت به طور غیر قابل توضیح لنگ هستند و در چشم انداز متروک ذوب می شوند. او در این نقاشی واقعیت و موهوم را بدون زحمت ادغام می کند تا "سردرگمی را منظم کند و بنابراین به بی اعتبار کردن دنیای واقعیت کمک کند".
مهمترین سهم دالی در سورئالیسم روش انتقادی پارانویا بود ، روشی سوررئالیستی که در دهه 1930 توسعه داد. این تکنیک به هنرمند نیاز داشت که وارد یک حالت روحی منحصر به فرد شود که وی آن را "روشی خود به خود از دانش غیر منطقی ، مبتنی بر ارتباط انتقادی-تفسیری پدیده های هذیان" توصیف کرد.
بین سالهای 1929 و 1973 ، دالی برخی از معروف ترین نقاشی های سورئالیستی ، از جمله شاهکار خود را تولید کرد ،ماندگاری حافظه(1931) این نقاشی دنیای رویایی را به تصویر می کشد که در آن اشیا متداول تغییر شکل داده و به طرز عجیب و غریب غیر منطقی نمایش داده می شوند: به نظر می رسد ساعت ها ، اجسام سخت و سخت به طور غیر قابل توضیح لنگ هستند و در چشم انداز متروک ذوب می شوند. او در این نقاشی واقعیت و موهوم را بدون زحمت ادغام می کند تا "سردرگمی را منظم کند و بنابراین به بی اعتبار کردن دنیای واقعیت کمک کند".
مهمترین سهم دالی در سورئالیسم روش انتقادی پارانویا بود ، روشی سوررئالیستی که در دهه 1930 توسعه داد. این تکنیک به هنرمند نیاز داشت که وارد یک حالت روحی منحصر به فرد شود که وی آن را "روشی خود به خود از دانش غیر منطقی ، مبتنی بر ارتباط انتقادی-تفسیری پدیده های هذیان" توصیف کرد.