واعی امروز داشتم میرفتم بیرون و من اصلا پشت سرمو نگاه نکردم یهو دیدم بابام داره داد میزنه وایسا وایسا
بعد برگشتم دیدم فندق افتاده دنبالم داره با اون پاهای کوچولوش میدوعه با من بیاد بیرون
پرواز هم نه ها میدویید
بعد من اینطوری بودم که ودف بچه تو کجا میای؟ بعد بابام اومد گرفتش بردش چقد جیغ زد اصلا انگار میخام برم و دیگه برنگردم...
اینارو گفتم که بگم اخرین باری که یکی اصرار داشت که تنهایی نرم بیرون و باهام بیاد برمیگشت به موقعی که خواهر کوچیکم 2-3 سالش بود و وقتی میخاصتم برم مدرسه جیغ و گریه راه مینداخت که منم باید ببره چرا تنها میخاد بره
اشکی شدم..
بعد برگشتم دیدم فندق افتاده دنبالم داره با اون پاهای کوچولوش میدوعه با من بیاد بیرون
پرواز هم نه ها میدویید
بعد من اینطوری بودم که ودف بچه تو کجا میای؟ بعد بابام اومد گرفتش بردش چقد جیغ زد اصلا انگار میخام برم و دیگه برنگردم...
اینارو گفتم که بگم اخرین باری که یکی اصرار داشت که تنهایی نرم بیرون و باهام بیاد برمیگشت به موقعی که خواهر کوچیکم 2-3 سالش بود و وقتی میخاصتم برم مدرسه جیغ و گریه راه مینداخت که منم باید ببره چرا تنها میخاد بره
اشکی شدم..