وقتی ننوشتن های دوستام توی کانالاشون رو میبینم, وقتی کناره گیریشون رو میبینم, وقتی می بینم کانالاشونو ارشیو میکنن که نبینن و دلشون نخواد بنویسن, وقتی دلم تنگ میشه واسه این که باز کنم کانالاشونو و با چند تا "unread message" روبرو بشم ، واسه روزمرگیاشون و حرفایی كه میزدنو من کلی باهاشون می خندیدم , دلم تنگ میشه واسه بستری که میتونستم از طریقش حال و روزشون رو بفهمم, وقتی به چنلی فکر میکنم که زدم و هیچ کس نمیشناستم و زدمش واسه راحت بودنو جاج نشدن و سر جمع 7 تا ممبر داره, تو ذهنم میگذره که...
از کی اینقدر از خودمون دور شدیم که واسه پیدا کردن این "خود" به هویت هم دیگه چنگ می زنیم ؟ برگردیم ببینیم هویتمون رو کجا جا گذاشتیم که حالا کمبود ها و جای خالی هویتمون رو میخوایم با جاهای خالی هم دیگه پر کنیم؟! دیدن زمین خوردن بقیه از کی برامون لذت بخش شده؟ ما چی میخوایم؟ سکوت هم رو یا سقوط هم رو؟ دلمون واسه دروغ و تظاهر شنیدن و دیدن تنگ شده یا جنبه صداقت هم دیگه رو نداریم؟
دنیا چند تا قاضی مثل ما داشت به چه جایی تبدیل میشد؟
امیدوارم این کانال هیچ وقت منو وادار به ترک نکنه... دوست دارم همیشه از وجودش لذت ببرم که البته بستگی به خودم داره و روابط اینده ام و البته بستگی به جنبه ممبرا!
#night_night 🌗