عشق جان امروز رفت و فردا یا پس فردا باز میاد...
خواهر شوهر و جاری امشب قراره بیان و پیشم باشن ...
از سرکار ک اومدم خونه ک انگار بمب ترکید بود رو سابیدم جارو زدم بعدش رفتم میوه و کمی خرید کردم یکم گوشت رو گذاشتم بیرون و بعدش رفتم حموم الان میخوام یکم ریلکس کنم پاشم قیمه درس کنم برا مهمونام...
خواهر شوهر و جاری امشب قراره بیان و پیشم باشن ...
از سرکار ک اومدم خونه ک انگار بمب ترکید بود رو سابیدم جارو زدم بعدش رفتم میوه و کمی خرید کردم یکم گوشت رو گذاشتم بیرون و بعدش رفتم حموم الان میخوام یکم ریلکس کنم پاشم قیمه درس کنم برا مهمونام...