❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
ּּ در راه بــودم ، هوا بــارانے بود به پنجــ ــرهی ماشین خیره شـده بودم که با قطـرات ڪوچــڪ بـاران تزئیـن شـده بـود ! مــدت زیـادی بـود ڪـه در راه بـودم و دلـم برای گربہ ام ، مارنــی ، تنگ شده بود به خانـ ـهی خـود که اطرافـش را درخـتان ڪوچڪ و بـزرگ احاطــہ کـرده بود نزدیـڪ میشـدیم وقتـی به خـانه رسـیدم حـس میـکردم که به زنـدگی دوبــاره برگشــتہ ام . 🖤 ּּ ❌❌ ولنس - مي سال 1985 🖤