«چپ عربی و یک پروژۀ بلندپروازانه»
👤حمید عظیمی
پیشتر در مقالۀ دول بیملت (https://t.me/mersadcss/15) از شبکۀ قدرتمند چپهای لیبرال عرب در قطر سخن گفتیم. این نیز آمد که اکنون رهبری فکری و تشکیلاتی این گروه را عزمی بشاره به عهده دارد. شخصا، چپ اسلامی میان اعراب را با دو چهرۀ پرآوازۀ مصری یعنی حسن حنفی و عبدالوهاب المسیری شناختم. بعدتر نیز به مناسبتی راهم به راه آثار برهان غلیون سوری خورد و او را هم وزنهای وزین در این طیف یافتم. اين ايام نیز باز به بهانهای کتابی از هادی علوی را مطالعه می کردم؛ نویسندۀ قدَر چپ عراقی. البته چپگرایی او را در نگاه اول سخت بتوان «اسلامی» نامید اما در خلال خطوط آثارش وابستگی سخت وی را به تراث دینی میتوان دریافت. همین است که وی را به ملتزم به نسخهای هرچند صوفیانه از اسلام نموده است. او چند سالیست جان سپرده اما برادرش حسن علوی که همان خط را در قلم و فکر طی میکند اکنون از ارکان بلوک ایاد علاوی در پارلمان عراق است. به هر حال آنچه میخواهم طرح نمایم آنقدرها ملازم با غسل تعمید دادن چپها نیست! وقتی در میان شبکۀ چپ های عرب ادوارد سعید و عزمی بشارۀ مسیحی هم میتوانند ظرفیتهای بسیاری برای همکاری با پروژۀ انقلاب اسلامی نشان بدهند، از چپ سنی یا صوفی چه باک!
حال ما همچون دیگر اسلامگرایان میتوانیم مستقیما دست به تعاملاتی جدی در لایۀ فکری و راهبردی با این جریان بزنیم. این چیزی است که پیشتر نیز روی آن کار کردهایم و پستر نیز وقوع آن محتمل و لازم است. اما آنچه نکردهایم استفادۀ ما از ظرفیت چپ ایرانی برای ایجاد جبههای مستحکمتر با چپ عربی است. برای انقلابی که شریعتی و جلالش را در آفاق عربی میشناسند شرم است که چپ را به شیوخ مستبد و سرمایهسالار خلیجی ببازد. شاید وقت آن باشد که جور دیگری به چپهای ایرانی نگاه کنیم. شاید وقت آن است که چپهای ایرانی به پروژههایی بزرگتر از ستیز با سریع القلم و نیلی بیاندیشند.
👤حمید عظیمی
پیشتر در مقالۀ دول بیملت (https://t.me/mersadcss/15) از شبکۀ قدرتمند چپهای لیبرال عرب در قطر سخن گفتیم. این نیز آمد که اکنون رهبری فکری و تشکیلاتی این گروه را عزمی بشاره به عهده دارد. شخصا، چپ اسلامی میان اعراب را با دو چهرۀ پرآوازۀ مصری یعنی حسن حنفی و عبدالوهاب المسیری شناختم. بعدتر نیز به مناسبتی راهم به راه آثار برهان غلیون سوری خورد و او را هم وزنهای وزین در این طیف یافتم. اين ايام نیز باز به بهانهای کتابی از هادی علوی را مطالعه می کردم؛ نویسندۀ قدَر چپ عراقی. البته چپگرایی او را در نگاه اول سخت بتوان «اسلامی» نامید اما در خلال خطوط آثارش وابستگی سخت وی را به تراث دینی میتوان دریافت. همین است که وی را به ملتزم به نسخهای هرچند صوفیانه از اسلام نموده است. او چند سالیست جان سپرده اما برادرش حسن علوی که همان خط را در قلم و فکر طی میکند اکنون از ارکان بلوک ایاد علاوی در پارلمان عراق است. به هر حال آنچه میخواهم طرح نمایم آنقدرها ملازم با غسل تعمید دادن چپها نیست! وقتی در میان شبکۀ چپ های عرب ادوارد سعید و عزمی بشارۀ مسیحی هم میتوانند ظرفیتهای بسیاری برای همکاری با پروژۀ انقلاب اسلامی نشان بدهند، از چپ سنی یا صوفی چه باک!
حال ما همچون دیگر اسلامگرایان میتوانیم مستقیما دست به تعاملاتی جدی در لایۀ فکری و راهبردی با این جریان بزنیم. این چیزی است که پیشتر نیز روی آن کار کردهایم و پستر نیز وقوع آن محتمل و لازم است. اما آنچه نکردهایم استفادۀ ما از ظرفیت چپ ایرانی برای ایجاد جبههای مستحکمتر با چپ عربی است. برای انقلابی که شریعتی و جلالش را در آفاق عربی میشناسند شرم است که چپ را به شیوخ مستبد و سرمایهسالار خلیجی ببازد. شاید وقت آن باشد که جور دیگری به چپهای ایرانی نگاه کنیم. شاید وقت آن است که چپهای ایرانی به پروژههایی بزرگتر از ستیز با سریع القلم و نیلی بیاندیشند.