#دل_و_خلاشمه
آن کسی را که دل بوَد نالان
او علاجِ خَِلاشْمه بکند
#شهید_بلخی (-۳۲۵ ق)
(بهنقل از: شاعران بیدیوان، ۳۰)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیح:
• نالان بودن دل: ظاهراً در اینجا یعنی «شکمدرد». متأسفانه از عصر شهید بلخی شاهد دیگری برای بهکار رفتنِ «دل» در معنیِ «شکم» پیدا نکردهام که معنیِ یادشده را در این بیت تأیید یا تقویت کند و این معنی را بهقرینۀ «خلاشمه» آوردهام (توضیح «خلاشمه» را در ادامه ببینید). قدیمترین شاهدی که برای «دل» در این معنی دیدهام از سوزنی سمرقندی (-۵۶۲ یا ۵۶۹ ق) نقل شده که حدود دو قرن بعد از شهید میزیسته و گفته است: «یارِ من شکّرلب و گلروی و، من در دردِ ”دل“/ گر کند درمانِ این ”دل“ زآن گُل و شکّر سزد» (بهنقل از لغتنامۀ دهخدا، ذیلِ «دردِ دل»؛ گفتنی است که در این شاهد «دل» را ظاهراً به همان معنی «قلب» هم میتوان گرفت؟!). دو شاهد دیگر از فردوسی هم هست که در آنها «نالان» و «نالنده» را در کنار «درد شکم» بهکار برده: «همی بود ”نالان“ ز ”دردِ شکم“/ به بازارگان داد لختی درم» و «نیاوردی و داده بودم درم/ که ”نالنده“ بودم ز ”دردِ شکم“» (شاهنامه، د ۶، ب ۶۰۹ و ۶۱۶) و این دو بیت چهبسا قرینههای بهتری باشد برای درستی تعبیر نگارنده از «دل» در معنیِ «شکم» در بیت منسوب به شهید، بهویژه که فردوسی در نیمۀ اول همان قرنی بهدنیا آمده که شهید بلخی درگذشته است.
• خَِلاشْمه: آنچه در فرهنگها در توضیح این واژه آوردهاند، بهاختصار، چنین است: «علتی است که در مابین بینی و گلو بهسبب ”تُخَمه“ بههم میرسد.» (برهان قاطع) «زخم گلو.» (فرهنگ بزرگ سخن) و همهجا فقط همین بیت منسوب به شهید بلخی را شاهد آوردهاند. برای دریافتن توضیح برهان قاطع باید بدانیم که «تُخَمه» یا «تُخْمه» (از اصلِ عربیِ تُخَمَة) یعنی: «بوی بد شبیه تخممرغ گندیده از معده، هنگام آروغ زدن، که علت آن پُرخوری یا خوردن غذاهای ناسازگار است و خود نشانۀ ”ثقل گرم“ است؛ سوءهاضمه.» (فرهنگ بزرگ سخن) متأسفانه در فرهنگ سخن و در لغتنامۀ دهخدا، ذیل «ثقل»، فقط «ثقل سرد» را آورده و توضیح دادهاند که به نوعی اسهال اطلاق میشود. جز اینها، در یک فرهنگِ برخط (آنلاین) ترکیِ عثمانی به انگلیسی و برعکس، در برابر «خلاشمه» واژۀ انگلیسی «The Heartburn» را گذاشتهاند که در واژگان پزشکی فارسیِ امروز به آن «سوزش سر دل» میگویند: «احساس دردِ سوزشی در پشت جناغ یا ناحیۀ بالای شکم [که...] شایعترین عامل ایجادکننده[اش...] بازگشت اسید به مری است.» (ویکیپدیا، مدخل «سوزش سر دل») پس ظاهراً «خلاشمه» با «دل» در معنی «قلب» ارتباطی ندارد و «دل» را در مصراع اول باید «شکم» معنی کرد و، اگر انتساب این بیت به شهید بلخی اثبات شود، احتمالاً قدیمترین شاهد برای این معنی خواهد بود.
• با توجه به توضیحات بالا، بیت را میتوان اینگونه معنی کرد: هر کسی شکمش درد بکند و نالان شود [بایسته یا رایج است که] زخم گلو یا سوزش سر دلش را درمان بکند.
• علی صفری آققلعه در کتاب مستطاب اشعار فارسی پراکنده در متون تا سال ۷۰۰ هجری (ص ۴۷۴) فعلِ «بکند» در مصرع دوم را «نکند» ضبط کرده و در حاشیه هم نسخهبدلی برای این بیت نیاورده است، که البته از بیدقتی او ناشی نشده، بلکه یگانهصورتِ متفاوتی که برای این بیت میشناسیم ــــ با ذکر «داند» بهجای «بکند» ــــ در دو فرهنگ سروری و رشیدی آمده که هر دو تألیف قرن یازدهم قمری است و از دورۀ زمانی مبنا برای صفری در پژوهشش بسیار دور. بههرحال، حتی اگر بنابر شیوۀ رایج در متون قدیم ــــ که در زیر و زبرِ همۀ حروف نقطه گذاشته نمیشد ــــ مجاز باشیم «نکند» و «بکند» هر دو را محتمل بشماریم، باز هم، با توجه به معنیِ بیت، احتمال اینکه صورت دوم درست باشد بیشتر است.
t.me/mohsensalahirad
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتابنامه:
◦ اشعار فارسی پراکنده در متون (تا سال ۷۰۰ هجری)، گردآوری و پژوهش علی صفری آققلعه، ۲ ج، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری سخن، ۱۳۹۵
◦ برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی «برهان»، بهاهتمام محمد معین، ۵ ج، تهران، امیرکبیر، چ ۶، ۱۳۷۶
◦ شاعران بیدیوان، محمود مدبری، تهران، پانوس، ۱۳۷۰
◦ شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی، بهکوشش جلال خالقیمطلق و محمود امیدسالار، دفتر ششم، نیویورک، بنیاد میراث ایران، ۲۰۰۵ (۱۳۸۴ ش)
◦ فرهنگ برخط ترکی عثمانی به انگلیسی و برعکس، مدخل «خلاشمه»:
http://www.ingilizceosmanlica.com/osmanlica-ingilizce-sozluk-madde-27843.html
◦ فرهنگ بزرگ سخن، بهسرپرستی حسن انوری، ۸ ج، تهران، سخن، ۱۳۸۱
◦ لغتنامه، علیاکبر دهخدا
◦ ویکیپدیا، مدخل «سوزش سر دل»:
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%B2%D8%B4_%D8%B3%D8%B1_%D8%AF%D9%84
#دل_و_خلاشمه
آن کسی را که دل بوَد نالان
او علاجِ خَِلاشْمه بکند
#شهید_بلخی (-۳۲۵ ق)
(بهنقل از: شاعران بیدیوان، ۳۰)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیح:
• نالان بودن دل: ظاهراً در اینجا یعنی «شکمدرد». متأسفانه از عصر شهید بلخی شاهد دیگری برای بهکار رفتنِ «دل» در معنیِ «شکم» پیدا نکردهام که معنیِ یادشده را در این بیت تأیید یا تقویت کند و این معنی را بهقرینۀ «خلاشمه» آوردهام (توضیح «خلاشمه» را در ادامه ببینید). قدیمترین شاهدی که برای «دل» در این معنی دیدهام از سوزنی سمرقندی (-۵۶۲ یا ۵۶۹ ق) نقل شده که حدود دو قرن بعد از شهید میزیسته و گفته است: «یارِ من شکّرلب و گلروی و، من در دردِ ”دل“/ گر کند درمانِ این ”دل“ زآن گُل و شکّر سزد» (بهنقل از لغتنامۀ دهخدا، ذیلِ «دردِ دل»؛ گفتنی است که در این شاهد «دل» را ظاهراً به همان معنی «قلب» هم میتوان گرفت؟!). دو شاهد دیگر از فردوسی هم هست که در آنها «نالان» و «نالنده» را در کنار «درد شکم» بهکار برده: «همی بود ”نالان“ ز ”دردِ شکم“/ به بازارگان داد لختی درم» و «نیاوردی و داده بودم درم/ که ”نالنده“ بودم ز ”دردِ شکم“» (شاهنامه، د ۶، ب ۶۰۹ و ۶۱۶) و این دو بیت چهبسا قرینههای بهتری باشد برای درستی تعبیر نگارنده از «دل» در معنیِ «شکم» در بیت منسوب به شهید، بهویژه که فردوسی در نیمۀ اول همان قرنی بهدنیا آمده که شهید بلخی درگذشته است.
• خَِلاشْمه: آنچه در فرهنگها در توضیح این واژه آوردهاند، بهاختصار، چنین است: «علتی است که در مابین بینی و گلو بهسبب ”تُخَمه“ بههم میرسد.» (برهان قاطع) «زخم گلو.» (فرهنگ بزرگ سخن) و همهجا فقط همین بیت منسوب به شهید بلخی را شاهد آوردهاند. برای دریافتن توضیح برهان قاطع باید بدانیم که «تُخَمه» یا «تُخْمه» (از اصلِ عربیِ تُخَمَة) یعنی: «بوی بد شبیه تخممرغ گندیده از معده، هنگام آروغ زدن، که علت آن پُرخوری یا خوردن غذاهای ناسازگار است و خود نشانۀ ”ثقل گرم“ است؛ سوءهاضمه.» (فرهنگ بزرگ سخن) متأسفانه در فرهنگ سخن و در لغتنامۀ دهخدا، ذیل «ثقل»، فقط «ثقل سرد» را آورده و توضیح دادهاند که به نوعی اسهال اطلاق میشود. جز اینها، در یک فرهنگِ برخط (آنلاین) ترکیِ عثمانی به انگلیسی و برعکس، در برابر «خلاشمه» واژۀ انگلیسی «The Heartburn» را گذاشتهاند که در واژگان پزشکی فارسیِ امروز به آن «سوزش سر دل» میگویند: «احساس دردِ سوزشی در پشت جناغ یا ناحیۀ بالای شکم [که...] شایعترین عامل ایجادکننده[اش...] بازگشت اسید به مری است.» (ویکیپدیا، مدخل «سوزش سر دل») پس ظاهراً «خلاشمه» با «دل» در معنی «قلب» ارتباطی ندارد و «دل» را در مصراع اول باید «شکم» معنی کرد و، اگر انتساب این بیت به شهید بلخی اثبات شود، احتمالاً قدیمترین شاهد برای این معنی خواهد بود.
• با توجه به توضیحات بالا، بیت را میتوان اینگونه معنی کرد: هر کسی شکمش درد بکند و نالان شود [بایسته یا رایج است که] زخم گلو یا سوزش سر دلش را درمان بکند.
• علی صفری آققلعه در کتاب مستطاب اشعار فارسی پراکنده در متون تا سال ۷۰۰ هجری (ص ۴۷۴) فعلِ «بکند» در مصرع دوم را «نکند» ضبط کرده و در حاشیه هم نسخهبدلی برای این بیت نیاورده است، که البته از بیدقتی او ناشی نشده، بلکه یگانهصورتِ متفاوتی که برای این بیت میشناسیم ــــ با ذکر «داند» بهجای «بکند» ــــ در دو فرهنگ سروری و رشیدی آمده که هر دو تألیف قرن یازدهم قمری است و از دورۀ زمانی مبنا برای صفری در پژوهشش بسیار دور. بههرحال، حتی اگر بنابر شیوۀ رایج در متون قدیم ــــ که در زیر و زبرِ همۀ حروف نقطه گذاشته نمیشد ــــ مجاز باشیم «نکند» و «بکند» هر دو را محتمل بشماریم، باز هم، با توجه به معنیِ بیت، احتمال اینکه صورت دوم درست باشد بیشتر است.
t.me/mohsensalahirad
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتابنامه:
◦ اشعار فارسی پراکنده در متون (تا سال ۷۰۰ هجری)، گردآوری و پژوهش علی صفری آققلعه، ۲ ج، تهران، انتشارات دکتر محمود افشار با همکاری سخن، ۱۳۹۵
◦ برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی «برهان»، بهاهتمام محمد معین، ۵ ج، تهران، امیرکبیر، چ ۶، ۱۳۷۶
◦ شاعران بیدیوان، محمود مدبری، تهران، پانوس، ۱۳۷۰
◦ شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی، بهکوشش جلال خالقیمطلق و محمود امیدسالار، دفتر ششم، نیویورک، بنیاد میراث ایران، ۲۰۰۵ (۱۳۸۴ ش)
◦ فرهنگ برخط ترکی عثمانی به انگلیسی و برعکس، مدخل «خلاشمه»:
http://www.ingilizceosmanlica.com/osmanlica-ingilizce-sozluk-madde-27843.html
◦ فرهنگ بزرگ سخن، بهسرپرستی حسن انوری، ۸ ج، تهران، سخن، ۱۳۸۱
◦ لغتنامه، علیاکبر دهخدا
◦ ویکیپدیا، مدخل «سوزش سر دل»:
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%B2%D8%B4_%D8%B3%D8%B1_%D8%AF%D9%84