معمولا وقتی عکاسی میرم از قبل موضوع خاصی رو در نظر گرفتم. به فرض نوشته ای که از قبل تمومش کردم رو چند بار میخونم تا عمیقا به حالش دچار شم و تحت تاثیر همون حس و حال عکاسیم رو شروع کنم. گاهی وقت ها هم سوژه رو به حال خودش راحت میذارم. اجازه میدم تا هر اون چه که هست رو جلوی دوربین نشون بده و حین اش اون لحظاتی که از نظرم خاص تر هستن رو ثبت می کنم. مرحله ی بعد اینه که بشینم و برای تصاویری که به طور تصادفی ثبت شدن احساس تعریف کنم و بعد شروع کنم از نگاه اونها اون لحظه رو توصیف کردن.
اگرچه که این حالت دوم سختی های خودش رو هم داره٬ مثلا وقتی دختر نیستی و قراره از زبون یک دختر با ظرافت هایی که در جهان بینیش هست تجربه ی یک شکست رو شرح بدی باید تجربه های زیادی از درد دل کردن با اونها و حرف هاشون داشته باشی.
اما سخت تر از حرف زدن از زبون جنس مخالف اینه که برای حس و حالی که خودت در اش نیستی بشینی و صحبت کنی. مثلا لبخند سینا تو این عکس که تا بطن آروم یا راضی نداشته باشی٬ نمیتونی از ته دل براش چیزی بنویسی. بطن آروم که منجر به لبخند رضایت میشه٬ چیزی نیست که این روزها همگی تجربش کنیم.
#عکس_امیرعلی_ق
#روزنوشت
#امیرعلی_ق
@negah_ma