📝 عذاب وجدان
🌀 توافقی نسبی وجود دارد در مورد این گزاره که «سنت مهم است». شناختن سنت سرمایه است. اما چرا؟ چرا تاریخ و سنت مهم است؟
⁃ برخی مهمترین دلیل اهمیت آن را فهم ریشهای از خودمان و وضع امروزمان میدانند.
⁃ برخی معتقدند تنها مرهمی بر زخم های ما اثر میکند که از سنت خودمان(ولو به نحو انتقادی) استخراج شده باشد.
⁃ برخی معتقدند فهم سنت و ریشهها به تقویت غرور و هویت و انسجام ما دربرابر دیگران میانجامد.
⁃ برخی در هر موردی چیزهایی از دل سنت بیرون میکشند که آنچه خود داریم از بیگانه تمنا نکنیم و به خودمان بازگردیم که همه چیز داریم.
⁃ برخی هم سنت را دلیل انحطاط میدانند که باید از آن گریخت. یا میگردند و چیزهایی در سنت پیدا میکنند و بریده از زمینه و زمانه آن را دستمایه تمسخر و خودتخریبی میکنند...
🌀 من به دلایلی معلوم تا مدتها با فاصله از سنت حرکت میکردم. سعی میکردم به دوری و دوستی برگزار کنم که سنت و تاریخ ماست و چیزهای دوستداشتنی کم ندارد. بدون آن بیمعناییم و خود را بهجا نخواهیم آورد و گریز و گزیری از آن نیست. به طور کلی هم صلح و آشتی بهتر است تا جنگ و درشتی.
🌀اما در این چندسالی که از نزدیکتر به مطالعه سنت مشغولم و اعتراف میکنم در بدایت امر برایم بسیار دشوار بود تصور میکنم میتوان از منظر دیگری هم به آن نگاه کرد.
🌀آگاهی از سنت درعینحال میتواند خاستگاهی برای ایجاد نوعی حساسیت اخلاقی باشد که شاید بتوان آن را «عذاب وجدان تاریخی» نام نهاد. مواجههای که گرچه به تاریخ بلند و سرمایههای باشکوهش با احترام مینگرد، اما درجستجوی گمشدهها هم هست و بابت خونها و طردها و حذفها و ندیدنها «عذاب وجدان» دارد. این به معنی ندیدن تکثر در اندیشهها و یکپارچه کردن همه سنت و اندیشه نیست، ولی مخالف باوری است که به قول دوست بزرگواری «عقل سرد» را بهترین ابزار تحلیل و توصیف سنت میداند (ولو کاربر همان «عقل سرد» خودش قربانی انواع حذفها و تبعیضها باشد.)
🌀تصور من این است که «عذاب وجدان» در بازکاوی سنت و تاریخ از گذشته دور تا امروز عاطفهای است که اگر بیمحابا از آن استفاده نشود، میتواند دریچههایی به روی «عقل سرد» بگشاید. بینشهایی که گرچه نمیتواند برای گذشتهها و درگذشتگان دور و نزدیک کاری از پیشببرد، میتواند نگاه و قضاوت ما را در تحلیل امروز و احساس تقصیر و مسئولیت در قبال آینده حساستر کند.
@neocritic
🌀 توافقی نسبی وجود دارد در مورد این گزاره که «سنت مهم است». شناختن سنت سرمایه است. اما چرا؟ چرا تاریخ و سنت مهم است؟
⁃ برخی مهمترین دلیل اهمیت آن را فهم ریشهای از خودمان و وضع امروزمان میدانند.
⁃ برخی معتقدند تنها مرهمی بر زخم های ما اثر میکند که از سنت خودمان(ولو به نحو انتقادی) استخراج شده باشد.
⁃ برخی معتقدند فهم سنت و ریشهها به تقویت غرور و هویت و انسجام ما دربرابر دیگران میانجامد.
⁃ برخی در هر موردی چیزهایی از دل سنت بیرون میکشند که آنچه خود داریم از بیگانه تمنا نکنیم و به خودمان بازگردیم که همه چیز داریم.
⁃ برخی هم سنت را دلیل انحطاط میدانند که باید از آن گریخت. یا میگردند و چیزهایی در سنت پیدا میکنند و بریده از زمینه و زمانه آن را دستمایه تمسخر و خودتخریبی میکنند...
🌀 من به دلایلی معلوم تا مدتها با فاصله از سنت حرکت میکردم. سعی میکردم به دوری و دوستی برگزار کنم که سنت و تاریخ ماست و چیزهای دوستداشتنی کم ندارد. بدون آن بیمعناییم و خود را بهجا نخواهیم آورد و گریز و گزیری از آن نیست. به طور کلی هم صلح و آشتی بهتر است تا جنگ و درشتی.
🌀اما در این چندسالی که از نزدیکتر به مطالعه سنت مشغولم و اعتراف میکنم در بدایت امر برایم بسیار دشوار بود تصور میکنم میتوان از منظر دیگری هم به آن نگاه کرد.
🌀آگاهی از سنت درعینحال میتواند خاستگاهی برای ایجاد نوعی حساسیت اخلاقی باشد که شاید بتوان آن را «عذاب وجدان تاریخی» نام نهاد. مواجههای که گرچه به تاریخ بلند و سرمایههای باشکوهش با احترام مینگرد، اما درجستجوی گمشدهها هم هست و بابت خونها و طردها و حذفها و ندیدنها «عذاب وجدان» دارد. این به معنی ندیدن تکثر در اندیشهها و یکپارچه کردن همه سنت و اندیشه نیست، ولی مخالف باوری است که به قول دوست بزرگواری «عقل سرد» را بهترین ابزار تحلیل و توصیف سنت میداند (ولو کاربر همان «عقل سرد» خودش قربانی انواع حذفها و تبعیضها باشد.)
🌀تصور من این است که «عذاب وجدان» در بازکاوی سنت و تاریخ از گذشته دور تا امروز عاطفهای است که اگر بیمحابا از آن استفاده نشود، میتواند دریچههایی به روی «عقل سرد» بگشاید. بینشهایی که گرچه نمیتواند برای گذشتهها و درگذشتگان دور و نزدیک کاری از پیشببرد، میتواند نگاه و قضاوت ما را در تحلیل امروز و احساس تقصیر و مسئولیت در قبال آینده حساستر کند.
@neocritic