ما به شما صدا دادیم!
🔹 فرض کنیم شما یک دانشجوی انسانشناسی ایرانیالاصل هستید که مایلید/ هدایت شدهاید تا موضوع پژوهشتان را درباره وطن اصلیتان انجام دهید. موضوع «قتلهای ناموسی» درگیری ذهن شما/ استادشما بوده است و شاید یکی از بستگان خودتان/ استادتان قربانی این قتلها بوده. شما به ایران میآیید، با گروهی از مردمان مبتلا به این مصیبت ارتباط میگیرید، مصاحبه میکنید، مصاحبهها را تحلیل میکنید و با یکی دوتا از نظریات مرجع تطبیق میدهید و در قالب پایان نامه یا کتاب در دانشگاه مقصد منتشر میکنید.
🔹 پژوهش شما میتواند به عنوان بخشی از پژوهشی بزرگتر که مثلا استادتان به آن مشغول است اطلاعات ذیقیمتی در اختیار پژوهشگران و دانشگاهیان قرار دهد: این قتلها آنقدرها که در بدایت امر به نظر میرسد ساده و تک بعدی نیستند و...
🔹 هرچه پژوهش شما زوایای مبهم بیشتری را روشن کند باارزشتر است چون کلیشههای ذهنی پژوهشگران غربی را به چالش گرفته و فهم دقیقتری از این پدیده به آنها میدهد تا از از ورای عینک خودمرکزپنداری ببینند. خیلی هم خوب و خیلی هم عالی.
🔹 برگردیم اینجا. موضوع «زنکشی» با اینکه به شدت مورد توجه افکار عمومی در ایران است و انتشار اخبار حول آن زنان و مردان ایرانی را عمیقاً آزرده و متاسف میکند، بهطور رسمی در بهترین حالت مورد تغافل است. این موضوع برای بخش زیادی از ایرانیان نه صرفاً موضوعی برای پژوهش و ساخت فیلم یا مستند است که به لحاظ وجودی با آن درگیرند، جهانشان را تاریک و ترسناک کرده و از اخبار آن درد میکشند. دانشگاهیان درباره آن کتاب مینویسند و کارگردانان بنام فیلم میسازند تا شاید کمک کنند این فرهنگ نادرست و غیر انسانی از میان برود، ولی توقیف میشوند و اجازه انتشار نمییابند. تلاشها برای ایجاد هرنوع حساسیت بیاثر میشود، قوانین اصلاح نمیشوند و این سنت ادامه پیدا میکند...
🔹حالا شمای ایرانیالاصلِ دانشگاهی برای ما چه کردهای؟ ادعا میشود که به عنوان یکی از ما به پیچیدگیهای فرهنگی ما «صدا» دادهای چون در داخل کشور صداها خاموش شدهاند. اگر کار قدرتمندی انجام داده باشی در داخل و خارج محل ارجاع پژوهشگرانی خواهی بود که به این مسئله میپردازند. موضوعی از جنس تفاوت در فرهنگ که باید درک شده و تاحد امکان موضوع قضاوت ارزشی نباشد، نه سرطانی که باید درمان شود. ما به ایجاد همدلی و درک تفاوتهای فرهنگی و به رسمیت شناختن آنها برای عمق و بعد دادن به درک مسطح و مقابله با اسلامهراسی و رشد افراطیگری نیاز نداریم، ما به ایجاد آگاهی و حساسیت عمومی نیازمندیم تا از نابود شدن زندگی های بیشتر جلوگیری کنیم.
🔹کار تو «صدا دادن به من» نیست، بلکه مرئی کردن تابیدگیهای فرهنگی به زبانی است که من حتی نمیتوانم بخوانم و اگر ترجمه شود، احتمالا اجازه نشر نخواهد یافت. و اصلا بهتر که نیابد وقتی ادبیات داخلی درباره آن اجازه نشر ندارد _چون احتمالا کار تو، بعد از اعمال ممیزی ارشاد، برای ساکت کردن و انکار عمق فاجعه استفاده میشود، نه صدا دادن.
ما که عینکهایمان را شکستهاند و سرنوشتمان این شده که هربار از عینک و با شماره چشم شمای غربی خودمان را ببینیم و بفهمیم کدام ارزشها قواره تنمان هست و کدام نیست.
@neocritic
🔹 فرض کنیم شما یک دانشجوی انسانشناسی ایرانیالاصل هستید که مایلید/ هدایت شدهاید تا موضوع پژوهشتان را درباره وطن اصلیتان انجام دهید. موضوع «قتلهای ناموسی» درگیری ذهن شما/ استادشما بوده است و شاید یکی از بستگان خودتان/ استادتان قربانی این قتلها بوده. شما به ایران میآیید، با گروهی از مردمان مبتلا به این مصیبت ارتباط میگیرید، مصاحبه میکنید، مصاحبهها را تحلیل میکنید و با یکی دوتا از نظریات مرجع تطبیق میدهید و در قالب پایان نامه یا کتاب در دانشگاه مقصد منتشر میکنید.
🔹 پژوهش شما میتواند به عنوان بخشی از پژوهشی بزرگتر که مثلا استادتان به آن مشغول است اطلاعات ذیقیمتی در اختیار پژوهشگران و دانشگاهیان قرار دهد: این قتلها آنقدرها که در بدایت امر به نظر میرسد ساده و تک بعدی نیستند و...
🔹 هرچه پژوهش شما زوایای مبهم بیشتری را روشن کند باارزشتر است چون کلیشههای ذهنی پژوهشگران غربی را به چالش گرفته و فهم دقیقتری از این پدیده به آنها میدهد تا از از ورای عینک خودمرکزپنداری ببینند. خیلی هم خوب و خیلی هم عالی.
🔹 برگردیم اینجا. موضوع «زنکشی» با اینکه به شدت مورد توجه افکار عمومی در ایران است و انتشار اخبار حول آن زنان و مردان ایرانی را عمیقاً آزرده و متاسف میکند، بهطور رسمی در بهترین حالت مورد تغافل است. این موضوع برای بخش زیادی از ایرانیان نه صرفاً موضوعی برای پژوهش و ساخت فیلم یا مستند است که به لحاظ وجودی با آن درگیرند، جهانشان را تاریک و ترسناک کرده و از اخبار آن درد میکشند. دانشگاهیان درباره آن کتاب مینویسند و کارگردانان بنام فیلم میسازند تا شاید کمک کنند این فرهنگ نادرست و غیر انسانی از میان برود، ولی توقیف میشوند و اجازه انتشار نمییابند. تلاشها برای ایجاد هرنوع حساسیت بیاثر میشود، قوانین اصلاح نمیشوند و این سنت ادامه پیدا میکند...
🔹حالا شمای ایرانیالاصلِ دانشگاهی برای ما چه کردهای؟ ادعا میشود که به عنوان یکی از ما به پیچیدگیهای فرهنگی ما «صدا» دادهای چون در داخل کشور صداها خاموش شدهاند. اگر کار قدرتمندی انجام داده باشی در داخل و خارج محل ارجاع پژوهشگرانی خواهی بود که به این مسئله میپردازند. موضوعی از جنس تفاوت در فرهنگ که باید درک شده و تاحد امکان موضوع قضاوت ارزشی نباشد، نه سرطانی که باید درمان شود. ما به ایجاد همدلی و درک تفاوتهای فرهنگی و به رسمیت شناختن آنها برای عمق و بعد دادن به درک مسطح و مقابله با اسلامهراسی و رشد افراطیگری نیاز نداریم، ما به ایجاد آگاهی و حساسیت عمومی نیازمندیم تا از نابود شدن زندگی های بیشتر جلوگیری کنیم.
🔹کار تو «صدا دادن به من» نیست، بلکه مرئی کردن تابیدگیهای فرهنگی به زبانی است که من حتی نمیتوانم بخوانم و اگر ترجمه شود، احتمالا اجازه نشر نخواهد یافت. و اصلا بهتر که نیابد وقتی ادبیات داخلی درباره آن اجازه نشر ندارد _چون احتمالا کار تو، بعد از اعمال ممیزی ارشاد، برای ساکت کردن و انکار عمق فاجعه استفاده میشود، نه صدا دادن.
ما که عینکهایمان را شکستهاند و سرنوشتمان این شده که هربار از عینک و با شماره چشم شمای غربی خودمان را ببینیم و بفهمیم کدام ارزشها قواره تنمان هست و کدام نیست.
@neocritic