شعر و صدا از #فرامرز_پارسا
میان اشیاء و در آغوش سایه ها
لبها و زبانت را ریختی
با دامنی گلدار و سفید میان پاها
در خانه ها
در سنگها و سنگ ریزه ها
کنار صندلی ها و سایه
در پسرهای نوزده ساله
دهان را خورده بودی و لباسها را
خیابان طولانی بود و روسریت افتاده بود
در ماشین های روبروئی زنها بودند و بوی بنزین، و دخترهائی با مانتوهای کوتاه و چاک دار
در پسرهای نوزده ساله
کنار سوئیچ ها و اشیائی در خانه
در خوابهائی در من،دامنت را بالا داده بودی
اینطور هم نشد که تو را ببوسم یا کسی را
مشغله دستمالی بود و اجراح درونم
در یخچال ها و بشقاب ها و چاقو ها
با سینه بندها و لاک های سرمه ای
لاس میزدی و در دیگران استمناء
در خودم کرده بودم،در پسرهای نوزده ساله، و خورده بودم و رفته بودم
اجابت بود و استمناء
حمد و سپاس و شراب
خورده بودم
تکرار و تکرار و پریود کرده بودی
در وان، و آن قاب عکسهائی که قرمز بود
۹۸/۲/۲۲
@noisepoem
زل بزن، خیره، خیرهتر، گوش کن
میان اشیاء و در آغوش سایه ها
لبها و زبانت را ریختی
با دامنی گلدار و سفید میان پاها
در خانه ها
در سنگها و سنگ ریزه ها
کنار صندلی ها و سایه
در پسرهای نوزده ساله
دهان را خورده بودی و لباسها را
خیابان طولانی بود و روسریت افتاده بود
در ماشین های روبروئی زنها بودند و بوی بنزین، و دخترهائی با مانتوهای کوتاه و چاک دار
در پسرهای نوزده ساله
کنار سوئیچ ها و اشیائی در خانه
در خوابهائی در من،دامنت را بالا داده بودی
اینطور هم نشد که تو را ببوسم یا کسی را
مشغله دستمالی بود و اجراح درونم
در یخچال ها و بشقاب ها و چاقو ها
با سینه بندها و لاک های سرمه ای
لاس میزدی و در دیگران استمناء
در خودم کرده بودم،در پسرهای نوزده ساله، و خورده بودم و رفته بودم
اجابت بود و استمناء
حمد و سپاس و شراب
خورده بودم
تکرار و تکرار و پریود کرده بودی
در وان، و آن قاب عکسهائی که قرمز بود
۹۸/۲/۲۲
@noisepoem
زل بزن، خیره، خیرهتر، گوش کن