✅ «رأی دادن» یا «رأی ندادن»: مسئلۀ اصلی این نیست!
🖋 وحید احسانی
با علم به این که «متنِ دربارۀ انتخاباتی که بعد از اتمام فرصت رأیدهی منتشر شود، حُکمِ ماهیقرمز بعد از تحویل سال را داشته و بازاری ندارد»، متن حاضر را به دلایلی که اینجا توضیح دادهام، بعد از اتمام زمان رأیدهی منتشر کردم.
بیشتر مردم ما، بخش عمدهای از توان، تمرکز، سرمایه و اوقات فراغت خود را به جنگودعواهایی اختصاص میدهند که حول موضوعاتی مانند «انتخابات»، «راهپیمای 22 بهمن»، «تشییع جنازۀ چهرههای معروف» و امثال آن شکل میگیرد.
جامعۀ ما حول محور موضوعات بالا به شدّت قطبی شدهاست. به عنوان مثال، در مورد انتخابات، طرفداران رأی دادن، قائلان به رأی ندادن را به «احساساتی و واکنشی عمل کردن، واقع بین نبودن، فکر نکردن به عواقب تصمیم خود و امثال آن» متّهم کرده و لذا معتقدند آنها با این کار خود در استمرار شرایط نامطلوب و تشدید آن (شامل تمام ظلمها و فلاکتها) سهیمند. قائلان به رأی ندادن نیز دستۀ مقابل را به «ترسو بودن، نان خور ظالمان بودن، خودخواه بودن و امثال آن» متّهم کرده و معتقدند آنها مانع اصلاح جامعه بوده و در ظلم و جنایتهای پیش آمده شریکند. به همین ترتیب، در مورد شرکت کردن یا شرکت نکردن در «راهپیمایی 22 بهمن»، «تشییع جنازۀ افراد مشهور و رسانهای» و غیره.
نگارنده امّا مسئله و مرزبندی را این گونه نمیبینم. بله، من نیز قبول دارم که سبک زندگی و رفتار بخشی از جامعه در جهت بهتر شدن اوضاع و سبک زندگی و رفتار بخش دیگری از جامعه در جهت استمرار بدیها و حتّی بدتر شدن اوضاع است. با این وجود، دستهبندی من بر اساس ملاکهای دیگری است.
به نظرم، هم در میان «شرکت کنندگان در انتخابات، راهپیمایی 22 بهمن و امثال آن» و هم در میان «کسانی که در این چنین برنامههایی شرکت نمیکنند» افرادی از دو دستۀ بالا وجود دارند.
من، بر اساس فهم و مطالعاتم (که مسلّما کامل نیستند) فکر میکنم مهمترین ملاکهایی که بر اساس آنها باید مردم را به دو گروه «مفید» یا «مضر» برای جامعه تقسیمبندی کرد به قرار زیرند (که البته ممکن است در اشتباه باشم):
1- میزان احساس نیاز به مطالعۀ آثار صاحبنظران دربارۀ چیستی، چرایی و راه درمانِ مسائل و مشکلات جامعه؛
2- سطح مهارتهای مدنی (مهارتهای گفتگو، همکاری، مدارا، تحمّل دیگری، گوشدادن، صبر، تفکّر نقادانه و غیره)، میزان توجّه به این مهارتها و میزان تلاش و تمرین عملی برای ارتقاء آنها در خود؛
3- این که برآیند زندگی هر نفر، در مجموع، بیشتر موجب حرکت بطن جامعه از حالت «اتمیزه و متفّرق بودن» به حالت «متشکّل و هماهنگ بودن» میشود یا به عکس، بیشتر موجب تشدید «اتمیزگی، تفرقه و ناهماهنگی» بطن جامعه میگردد.
نگارنده چه در انتخابات رأی بدهم و چه رأی ندهم، همچنین، چه در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنم و چه شرکت نکنم (در برخی انتخاباتها شرکت کرده و در برخی شرکت نکردهام، در برخی سالها در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کرده و در برخی سالها شرکت نکردهام)، به هیچ وجه، تمام افرادی که در رابطه با این پدیدهها به تصمیم ضدّ خودم رسیده باشند را «ضدّ توسعه»، «شریک ظلم و فلاکتها» و امثال آن ندانسته و تمام افرادی که مانند خودم تصمیم گرفتهاند را «مفید برای جامعه» ارزیابی نمیکنم.
مسلّماً، منظورم این نیست که در مورد رویدادهای مورد نظر، دو تصمیم متّضاد به طور توأمان میتوانند صحیح و مفید باشند؛ بدیهی است در رابطه با هر یک از این رویدادها، به هر حال، تصمیم درست یکی از دو شق قضیه (شرکت کردن در مقابل شرکت نکردن) بوده و شق دیگر اشتباه است. همچنین، واضح است که در رابطه با هر مورد از رویدادهای مذکور، اقدام کسانی که به تصمیم صحیح میرسند مفید بوده و اقدام کسانی که به تصمیم اشتباه میرسند مضر است. منظورم تأکید بر چند نکتۀ مهم است:
1- قرار نیست، افراد «توسعهگرا» و «مفید برای اصلاح جامعه»، معصوم و فاقد هر گونه اشتباه (و ضرر و زیان ناشی از آن اشتباه) باشند. انسان جایزالخطاست. انسانِ بدون اشتباه، انسان نیست، ربات است. کسانی هم که از انسانها توقّع «بیاشتباه بودن» دارند، ربات را بر انسان ترجیح میدهند.
2- آنچه مهم است، برآیند حاصل از مجموع رفتارها و سبک زندگی کلّی انسانها در زندگی است که تعیین میکند چقدر برای جامعه مفید یا مضر هستند و نه یک یا چند تصمیم خاص.
ادامه دارد 👇👇👇
🖋 وحید احسانی
با علم به این که «متنِ دربارۀ انتخاباتی که بعد از اتمام فرصت رأیدهی منتشر شود، حُکمِ ماهیقرمز بعد از تحویل سال را داشته و بازاری ندارد»، متن حاضر را به دلایلی که اینجا توضیح دادهام، بعد از اتمام زمان رأیدهی منتشر کردم.
بیشتر مردم ما، بخش عمدهای از توان، تمرکز، سرمایه و اوقات فراغت خود را به جنگودعواهایی اختصاص میدهند که حول موضوعاتی مانند «انتخابات»، «راهپیمای 22 بهمن»، «تشییع جنازۀ چهرههای معروف» و امثال آن شکل میگیرد.
جامعۀ ما حول محور موضوعات بالا به شدّت قطبی شدهاست. به عنوان مثال، در مورد انتخابات، طرفداران رأی دادن، قائلان به رأی ندادن را به «احساساتی و واکنشی عمل کردن، واقع بین نبودن، فکر نکردن به عواقب تصمیم خود و امثال آن» متّهم کرده و لذا معتقدند آنها با این کار خود در استمرار شرایط نامطلوب و تشدید آن (شامل تمام ظلمها و فلاکتها) سهیمند. قائلان به رأی ندادن نیز دستۀ مقابل را به «ترسو بودن، نان خور ظالمان بودن، خودخواه بودن و امثال آن» متّهم کرده و معتقدند آنها مانع اصلاح جامعه بوده و در ظلم و جنایتهای پیش آمده شریکند. به همین ترتیب، در مورد شرکت کردن یا شرکت نکردن در «راهپیمایی 22 بهمن»، «تشییع جنازۀ افراد مشهور و رسانهای» و غیره.
نگارنده امّا مسئله و مرزبندی را این گونه نمیبینم. بله، من نیز قبول دارم که سبک زندگی و رفتار بخشی از جامعه در جهت بهتر شدن اوضاع و سبک زندگی و رفتار بخش دیگری از جامعه در جهت استمرار بدیها و حتّی بدتر شدن اوضاع است. با این وجود، دستهبندی من بر اساس ملاکهای دیگری است.
به نظرم، هم در میان «شرکت کنندگان در انتخابات، راهپیمایی 22 بهمن و امثال آن» و هم در میان «کسانی که در این چنین برنامههایی شرکت نمیکنند» افرادی از دو دستۀ بالا وجود دارند.
من، بر اساس فهم و مطالعاتم (که مسلّما کامل نیستند) فکر میکنم مهمترین ملاکهایی که بر اساس آنها باید مردم را به دو گروه «مفید» یا «مضر» برای جامعه تقسیمبندی کرد به قرار زیرند (که البته ممکن است در اشتباه باشم):
1- میزان احساس نیاز به مطالعۀ آثار صاحبنظران دربارۀ چیستی، چرایی و راه درمانِ مسائل و مشکلات جامعه؛
2- سطح مهارتهای مدنی (مهارتهای گفتگو، همکاری، مدارا، تحمّل دیگری، گوشدادن، صبر، تفکّر نقادانه و غیره)، میزان توجّه به این مهارتها و میزان تلاش و تمرین عملی برای ارتقاء آنها در خود؛
3- این که برآیند زندگی هر نفر، در مجموع، بیشتر موجب حرکت بطن جامعه از حالت «اتمیزه و متفّرق بودن» به حالت «متشکّل و هماهنگ بودن» میشود یا به عکس، بیشتر موجب تشدید «اتمیزگی، تفرقه و ناهماهنگی» بطن جامعه میگردد.
نگارنده چه در انتخابات رأی بدهم و چه رأی ندهم، همچنین، چه در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنم و چه شرکت نکنم (در برخی انتخاباتها شرکت کرده و در برخی شرکت نکردهام، در برخی سالها در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کرده و در برخی سالها شرکت نکردهام)، به هیچ وجه، تمام افرادی که در رابطه با این پدیدهها به تصمیم ضدّ خودم رسیده باشند را «ضدّ توسعه»، «شریک ظلم و فلاکتها» و امثال آن ندانسته و تمام افرادی که مانند خودم تصمیم گرفتهاند را «مفید برای جامعه» ارزیابی نمیکنم.
مسلّماً، منظورم این نیست که در مورد رویدادهای مورد نظر، دو تصمیم متّضاد به طور توأمان میتوانند صحیح و مفید باشند؛ بدیهی است در رابطه با هر یک از این رویدادها، به هر حال، تصمیم درست یکی از دو شق قضیه (شرکت کردن در مقابل شرکت نکردن) بوده و شق دیگر اشتباه است. همچنین، واضح است که در رابطه با هر مورد از رویدادهای مذکور، اقدام کسانی که به تصمیم صحیح میرسند مفید بوده و اقدام کسانی که به تصمیم اشتباه میرسند مضر است. منظورم تأکید بر چند نکتۀ مهم است:
1- قرار نیست، افراد «توسعهگرا» و «مفید برای اصلاح جامعه»، معصوم و فاقد هر گونه اشتباه (و ضرر و زیان ناشی از آن اشتباه) باشند. انسان جایزالخطاست. انسانِ بدون اشتباه، انسان نیست، ربات است. کسانی هم که از انسانها توقّع «بیاشتباه بودن» دارند، ربات را بر انسان ترجیح میدهند.
2- آنچه مهم است، برآیند حاصل از مجموع رفتارها و سبک زندگی کلّی انسانها در زندگی است که تعیین میکند چقدر برای جامعه مفید یا مضر هستند و نه یک یا چند تصمیم خاص.
ادامه دارد 👇👇👇