حجم عظیمی از منابع که تاکنون در تولید انرژی بادی بلعیده شده فقط یک معنا دارد و آن اینکه دولت باید یارانه بدهد تا بتوان این مزارع بادی را ساخت. چنین یارانههایی موجب شده منابع کمیاب ما به طور ناکارآمدی مصرف شوند. طوری که ارزش منابعی که برای ایجاد انرژی بادی مصرف شدهاند بسیار بیشتر از خود انرژی تولید شده است. با این اوصاف، انرژی بادی نمیتواند پایدار باشد چراکه منابع کمتری را برای آینده در اختیار ما میگذارد.
2⃣ انرژی خورشیدی
آیا ما نباید از این موهبت طبیعی (خورشید) استفاده کنیم؟ بله اما تا جایی که ارزشش را داشته باشد. هزینههای وسایل و تجهیزات خورشیدی ناچیز نیست. تولید و نصب آنها مقدار زیادی انرژی و منابع را میطلبد، بسیار بیشتر از مقداری که برای منابع متداول (مثلا توربینهای گازی) لازم است. باید جایی را یافت که همیشه آفتابی باشد و از آنجا که پنلهای خورشیدی جای زیادی را میگیرند باید یک بیابانی را برایش در نظر گرفت تا انرژی خورشیدی را در مقیاس تجاری تولید کند. همچنین انرژی خورشیدی هم مشکل نوبتی یا تناوبی بودن را دارد. برای اوقاتی که آفتابی نیست یا شب است، اینجا هم یک منابع پشتیبان مشابه آنچه در توربینهای بادی گفته شد لازم است.
یک نمونه قابل تأمل، پروژه نیمهکارهای بود که بین لسآنجلس و سانفرانسیسکو توسط شرکت NRG انجام شد. این شرکت یک میلیون پنل خورشیدی برای تولید برق حدود صد هزار خانه نصب کرد و هزینه پروژه هم ۱/۶ میلیارد دلار بود که البته شرکت این هزینه را نمیپرداخت بلکه از طریق مالیاتهای اهالی کالیفرنیا شمالی(که اصلاً مصرفکنندهٔ این پروژه نبودند) تأمین میشد. این مالیات از طریق پرداخت ۵۰ درصد اضافهتر از نرخ برق در قبضها اعمال میشد. چنین یارانهای یک سیگنال آشکاری به ما میدهد و آن اینکه این پروژه جنبهٔ تبلیغاتی دارد. واقعیت این است که وقتی پروژهای یارانه میگیرد یعنی هزینههایش از منافعش بیشتر است. بنابراین این پروژه ثروت را از بین میبرد و این غیرقابل تحمل است.
همچنین ممکن است تصور شود انرژی خورشیدی تجدیدپذیر است چراکه اگر امروز از خورشید استفاده کنیم، فردا هم اشعههای خورشید را داریم. اما این تصور، منابعی که برای تولید پنلها مصرف میشود مثل آلومینیوم، سیلیکون، فولاد، بتن، مس و غیره را نادیده میگیرد. این شبکههای خورشیدی منابعی حدوداً ۳ برابر بیشتر از سایر منابع تولید برق مثل گاز طبیعی لازم دارند. پس این ادعا که انرژی خورشیدی تجدیدپذیر است هم به نظر چندان درست نمیآید.
اما هنوز یک مسئله وجود دارد که ممکن است استفاده از شبکههای خورشیدی را توجیه کند و آن مسئلهٔ آلودگی هوا و دیاکسیدکربن است که نقش مهمی هم در گرمایش زمین دارند. در اینجا به نظر میرسد که شبکههای خورشیدی برتری بزرگی نسبت به گازها دارند اما باز هم لازم است یادآوری شود که یک طرف انرژی خورشیدی همان آلومینیوم و شیشه و سایر مواردی است که باید تولید شود! باید گفت انرژی خورشیدی و بادی نه تنها پاکتر بلکه کثیفتر از گاز هستند.
💠 سیاستدانی خوب یا سیاستگذاری خوب؟
متأسفانه سیاستدانی تا حد زیادی وابسته به این شده که فرد بداند برای هدف مشخص چه هزینهها و منافعی وجود دارد و بهترین راه رسیدن به آن چیست. در حالیکه سیاستگذاری درست به این معناست که هزینهها و منافعِ خودِ هدف نیز به طور دقیق ارزیابی شوند. مثلاً ماشینهای الکتریکی را در نظر بگیرید، کربنی که در چرخهٔ تولید باتری گران و بزرگ این ماشینها ایجاد میشود به همان اندازهٔ ماشینهای بنزینی است. علاوه بر تولید این باتریها، مسئلهٔ شارژ آنها هم مطرح است، چرا که ۴۰ درصد برق مصرفی برای شارژ این ماشینها با زغالسنگ تولید میشود و در مجموع باید گفت نیروگاهها و زغالسنگها نسبت به بنزین، کربن و آلایندگی بیشتری هم منتشر میکنند. اما سیاستمداران صرفاً دنبال انجام دادن کاری برای محیطزیست هستند. اینجا سیاستدان خوب کسی است که این هدف را محقق کند ولی سوال این است که آیا این سیاستگذاری خوبی هم هست؟ یعنی واقعاً هزینهها و منافع خود این هدف سنجیده و ارزیابی شده؟ یا این موضوع از قبل بدون ارزیابی دقیق هدفگذاری شده و مسئله فقط بهترین و ارزانترین راه رسیدن به این هدف است؟ نویسنده در واقع میخواهد تفاوت دو مفهوم good politics و good policy را به ما گوشزد کند.
#EPI
@paresia
2⃣ انرژی خورشیدی
آیا ما نباید از این موهبت طبیعی (خورشید) استفاده کنیم؟ بله اما تا جایی که ارزشش را داشته باشد. هزینههای وسایل و تجهیزات خورشیدی ناچیز نیست. تولید و نصب آنها مقدار زیادی انرژی و منابع را میطلبد، بسیار بیشتر از مقداری که برای منابع متداول (مثلا توربینهای گازی) لازم است. باید جایی را یافت که همیشه آفتابی باشد و از آنجا که پنلهای خورشیدی جای زیادی را میگیرند باید یک بیابانی را برایش در نظر گرفت تا انرژی خورشیدی را در مقیاس تجاری تولید کند. همچنین انرژی خورشیدی هم مشکل نوبتی یا تناوبی بودن را دارد. برای اوقاتی که آفتابی نیست یا شب است، اینجا هم یک منابع پشتیبان مشابه آنچه در توربینهای بادی گفته شد لازم است.
یک نمونه قابل تأمل، پروژه نیمهکارهای بود که بین لسآنجلس و سانفرانسیسکو توسط شرکت NRG انجام شد. این شرکت یک میلیون پنل خورشیدی برای تولید برق حدود صد هزار خانه نصب کرد و هزینه پروژه هم ۱/۶ میلیارد دلار بود که البته شرکت این هزینه را نمیپرداخت بلکه از طریق مالیاتهای اهالی کالیفرنیا شمالی(که اصلاً مصرفکنندهٔ این پروژه نبودند) تأمین میشد. این مالیات از طریق پرداخت ۵۰ درصد اضافهتر از نرخ برق در قبضها اعمال میشد. چنین یارانهای یک سیگنال آشکاری به ما میدهد و آن اینکه این پروژه جنبهٔ تبلیغاتی دارد. واقعیت این است که وقتی پروژهای یارانه میگیرد یعنی هزینههایش از منافعش بیشتر است. بنابراین این پروژه ثروت را از بین میبرد و این غیرقابل تحمل است.
همچنین ممکن است تصور شود انرژی خورشیدی تجدیدپذیر است چراکه اگر امروز از خورشید استفاده کنیم، فردا هم اشعههای خورشید را داریم. اما این تصور، منابعی که برای تولید پنلها مصرف میشود مثل آلومینیوم، سیلیکون، فولاد، بتن، مس و غیره را نادیده میگیرد. این شبکههای خورشیدی منابعی حدوداً ۳ برابر بیشتر از سایر منابع تولید برق مثل گاز طبیعی لازم دارند. پس این ادعا که انرژی خورشیدی تجدیدپذیر است هم به نظر چندان درست نمیآید.
اما هنوز یک مسئله وجود دارد که ممکن است استفاده از شبکههای خورشیدی را توجیه کند و آن مسئلهٔ آلودگی هوا و دیاکسیدکربن است که نقش مهمی هم در گرمایش زمین دارند. در اینجا به نظر میرسد که شبکههای خورشیدی برتری بزرگی نسبت به گازها دارند اما باز هم لازم است یادآوری شود که یک طرف انرژی خورشیدی همان آلومینیوم و شیشه و سایر مواردی است که باید تولید شود! باید گفت انرژی خورشیدی و بادی نه تنها پاکتر بلکه کثیفتر از گاز هستند.
💠 سیاستدانی خوب یا سیاستگذاری خوب؟
متأسفانه سیاستدانی تا حد زیادی وابسته به این شده که فرد بداند برای هدف مشخص چه هزینهها و منافعی وجود دارد و بهترین راه رسیدن به آن چیست. در حالیکه سیاستگذاری درست به این معناست که هزینهها و منافعِ خودِ هدف نیز به طور دقیق ارزیابی شوند. مثلاً ماشینهای الکتریکی را در نظر بگیرید، کربنی که در چرخهٔ تولید باتری گران و بزرگ این ماشینها ایجاد میشود به همان اندازهٔ ماشینهای بنزینی است. علاوه بر تولید این باتریها، مسئلهٔ شارژ آنها هم مطرح است، چرا که ۴۰ درصد برق مصرفی برای شارژ این ماشینها با زغالسنگ تولید میشود و در مجموع باید گفت نیروگاهها و زغالسنگها نسبت به بنزین، کربن و آلایندگی بیشتری هم منتشر میکنند. اما سیاستمداران صرفاً دنبال انجام دادن کاری برای محیطزیست هستند. اینجا سیاستدان خوب کسی است که این هدف را محقق کند ولی سوال این است که آیا این سیاستگذاری خوبی هم هست؟ یعنی واقعاً هزینهها و منافع خود این هدف سنجیده و ارزیابی شده؟ یا این موضوع از قبل بدون ارزیابی دقیق هدفگذاری شده و مسئله فقط بهترین و ارزانترین راه رسیدن به این هدف است؟ نویسنده در واقع میخواهد تفاوت دو مفهوم good politics و good policy را به ما گوشزد کند.
#EPI
@paresia