روم نمیشه از جلو آینه رد شم، یا اگه رد شم به خودم نگاه نمیکنم. میدونم چه وضعی دارم. زیر چشما گود و یه صورت پژمرده. من مدام دارم به خودم آسیب میزنم. لحظه به لحظه. کاش حالم بهتر بشه. کاش همه آرزوها و امیدی که داشتم با این حال خرابم دفن نشه. هنوز خیلی جوونم برای مدفون شدن زیر بار زندگی، کاش دوباره سرپا شم، آروم بگیرم و بفهمم این دنیا همونیه که مولانا میگه : دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ، ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ ...