Minerva


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


دنیا از نگاه یک جغد🦉
پیج اینستاگرام: arman.tolieh
ارتباط با من⏬
@arman_tolieh
چت ناشناس⏬
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-105619-W2yVQyQ

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


🎨 Digital Painting 🎨 dan repost
این مردم یا زر می‌خواهند یا خوشی... در پاریس عشق هوسی است و کینه چیز بیهوده ای. در آنجا انسان قوم و خویشی به جز اسکناس هزار فرانکی و دوستی به جز بانک رهنی ندارد.

#متن دختر زرین چشم، #بالزاک
▪️ نقاشی : در مولن روژ ، هانری دو تولوز #لوترک

@artistic_school


دیدم یه مدته همش سیاه و سفید و غمگینه گفتم یکم از زندگی رنگی انتزاعیمونم بزارم
4 شنبه هم برای روز مادر یه پست رنگی دیگه میزارم😂❤️
@photography_minerva

1.2k 0 14 25 44

تلاش ما برای ایجاد جهانی چهارچوب مند تنها موجب به بند کشیده شدن پرندگان آزاد و پرواز آزادانه مجرمان شد
@photography_minerva

1.9k 1 20 10 43

زندگی مثل یک پازل میمونه
بعضی جاهاشو خیلی سریع کنار هم میچینیم، حل میکنیم و رد میشیم میریم
بعضی وقت ها اینقدر همه چی تکراری و شبیه به هم میشه که سخت میتونیم مسیرو تشخیص بدیم
گاهی هم ممکنه قطعه اخرو گم کنیم بعد اون کل زمان و انرژیمونو بزاریم فقط برای پیدا کردن همون یه تیکه و فراموش کنیم زندگیمون تا همونجا 99 تا تیکه دیگه هم داشته
@photography_minerva

2.2k 0 33 71 47

قبل اینکه پست جدید بزارم میخواستم بگم برای هزار نفر شدن کانال دوتا برنامه ویژه دارم
یکیش یه برنامه حمایتی هفتگیه از کانال های دیگه 😁
یکیشم قراره راجب فروش تابلو عکس هام باشه😍
و یه سری خرده برنامه های ریز دیگه که یکم فضای اینجا متفاوت شه
پسسسس خیلی خوشحال میشم کانالو به 1 کا برسونید😍❤️

968 0 1 13 29

پنجره دریچه ایست رو به زندگی های پوشانده شده‌ی پشت پرده ها.
@photography_minerva

2.3k 0 16 10 48

از لحظه ای که چشم هامونو برای اولین بار باز میکنیم با فعل سانسور آشنا میشیم
فرقی نمیکنه کجا باشه!
میخواد تو تلویزیون باشه یا مانتیور تبلیغاتی مترو
پیش دوستات باشی، سر کار یا حتی روز عروسیت باشه هم فرقی نداره
به هر حال سانسور میشیم
اوایلش صدامونو قطع میکنن که البته بعد یکم دست و پا زدن دیگه عادت میکنیم بهش، تا به خودمون بیایم میبینیم تصویرمون، اعضای بدنمون، زندگیمون و هرچی که داشتیم هم سانسور شده
با خودمون میگیم خب چی شد که به اینجا رسیدیم اصلا هدفش چیه؟
این قدر سوال میپرسیم که یک آن با خود واقعیمون رو به رو میشیم و اونجاست که میفهمیم نه تنها زندگی خودمونو بلکه از همون روز اول سانسورچی زندگی دیگران هم خودمون بودیم!
@photography_minerva


هممون قابلیت های خودمونو داریم، برای کارای خاصی ساخته شدیم و حتی خودمونم میدونیم هدف زندگیمون چیه
ولی خیلی وقتا اینقدر مشکلات زیاد میشه، این قدر فشارها زیاده، این قدر خسته ای که دیگه فقط میدونی باید چیکار کنی ولی بهش عمل نمیکنی
دقیقا مثل همین بیل میشیم
جسممون از توانایی هامون جدا میشه
هرکیم مارو میبینه میگه تو که همه چی داری از چی مینالی، مشکلت چیه
ولی به اون بدن بی جون در حال مرگ نگاه نمیکنن که
@photography_minerva

2.6k 0 21 11 49

ما فقط درد و زجر و ناتوانی چهره هارو میبینیم نه عاملشو
فقط مشکلات ریز و درشت زندگیمونو میبینیم نه عاملشو
هروز به سر و جون هم میوفتیم، از هم میدزدیم، سر هم کلاه میزارم و بیشتر همدیگرو پایین میکشیم با خیال اینکه همه همینن دیگه؛ پس منم باید تا میتونم استفاده کنم وگرنه عقب میمونم از بقیه
ما سالهاست داریم فقط جلو پاهای خودمونو میبینیم، فقط به فکر فردای خودمون هستیم، همه چیز برامون شده رفع تکلیف بدون توجه به اینکه مسیرش چیه و اصلا حواسمون نیست عامل مشکلاتمون سالهاست با فاصله خیلی زیاد پشت سرمون نشسته و نظاره گر اعمال ماست
@photography_minerva

2.6k 0 23 19 52

@BiChatBot dan repost
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
سلام آرمان خوبی؟
امروز یه اتفاقی افتاد توی دانشگاه نجف آباد، که گفتم بهت بگم شاید بخوای بدونی و خب یا بخوای کاری کنی در برابرش.
امروز عکاسی داشتیم و وقتی استاد اومد سرکلاس گفت یکی از بچه های کلاس ها خیلی خوب عکس گرفته بود و چند تا عکسهاشو بهتون نشون میدم، بعد وقتی نشون داد، اولش اون آقاهه بود که سبیل های کلفتی داشت و تو میگفتی یه دفعه ازش تو تهران عکس گرفته بودی که کلاه داش مشتی هم داشت و اینا. من اول فکر کردم اینو جای دیگه ای هم دیدم، و گفتم شاید اشتباه میکنم
بعد یه عکس دیگه بود که این آقایی بود که موهای پریشونی داشت و تو گفتی خیلی بامزه بود ازش عکس گرفته بودی و گفته بود من خوشتیپم و اینا
اونجا بود که دیگه واقعا باورم شد اینا عکسهای توعه، و آخریش همون مانکن های لباس فروشی بود که یکیشون حالت طناب دار دور گردنش بود!
و خب خواستم بگم میدونم چقدر بابت کارهایی که انجام میدی وقت میزاری و ارزش قائلی و خب این واقعا کپی نبود رسما یه دزدی بود، و نمیدونم هم چه اقدامی میخوای بابتش بکنی ولی بنظرم بهتره که برای عکسهات نشونه ای بزاری تا خب اینقدر راحت دزدیده نشه.


اولین واکنش ذهنیم نسبت به این عروسک سر بریده این بود:
یعنی چه اتفاقی برای اون بچه افتاده؟
یک لحظه اتفاقی بوده و کاملا غیر عمد و تصادفی اینقدر دقیق سر عروسکش جدا شده ؟ یا نه از خشم بوده؟ از ناراحتی؟ از ترس؟ از اتفاقی که براش افتاده؟
یعنی ممکنه چی دیده باشه که حاضر شده برای یکم آروم کردن اعصابش سر عروسک مورد علاقه اش را جدا کنه و اونو پشت سرش رها کنه و بره؟
شایدم عروسکه شاهد اصلی بود و با دیدنش یاد خاطراتش میوفتاده!!
فقط امیدوارم باهاش خداحافظی کرده باشه و بعد برای همیشه تنهاش گذاشته باشه
@photography_minerva

2.7k 0 20 25 63

در خاک این وطن هر چه هست از پوست و استخوان تا مشتقات نفت در رنج است
در خاک این وطن مسئله جنس و جنسیت نیست
مسئله فقط سلب آزادیست
@photography_minerva

3.1k 0 25 20 78

به مناسبت انتشار اولین آلبوم میلاد عزیز و هنرمند خیابون ها یه پست بزارم
کسایی که رشت باشن صد در صد میشناسنش و حداقل یک بار صدای سازشو شنیدن
اولین بار 1 سال پیش زمستون بود که ازش عکس گرفتم(اخرین عکس این پست و البته بهم یه کارت هم داد برای یادگاری از طرف جامعه نوازنده های خیابانی که الان پیشم نیست عکسشو بزارم) و اون موقع هنوز تو فکر ساخت مجموعه ای از نوازنده ها نبودم
ولی دیدم خودم شخصا هر بار میرم قدم بزنم هرجا موسیقی ای باشه صبر میکنم و تا تهش گوش میدم
گفتم خب شاید نتونم موسقیشونو به همه نشون بدم ولی لاقل میتونم احساساتشونو موقع نواختن نشون بدم که و دیگه استارت مجموعم با اقا میلاد عزیز شروع شد😁
لینک دانلود آلبومشو میزارم براتون اگه به سازدهنی علاقه داشتید بسی گوش نوازه
https://fapool.ir/file/125713

#نوازنده‌های_شهر
@photography_minerva


با درود
در آذر سال ۱۳۵۱ در کافه تریای مدرسه عالی مدیریت گیلان درسی شعری که توسط دانشجویان ترتیب داده میشد
از استاد نصرت رحمانی شاعر رشت تبار دعوت شده بود و من هم که در گروه خبر و عکس فعالیت داشتم از ایشان عکس میکرفتم ، ایشان که در حال و هوای خود غرق بود با فلش های مکرر من ناراحت شد و از پشت تریبون کنار آمد و گفت « تو پدر منو در آوردی ، بسه دیگه عکس نگیر »!
من شرمنده شده و تا آخر برنامه گوشه‌ای نشستم .
نصرت رحمانی از شعار معروف دوره پهلوی بود که بعد از انقلاب در رشت در گذشت .!

(دکتر مجتبی احمدوند، فارغ التحصیل مدرسه عالی مدیریت گیلان-لاهیجان، سال 52-53)
@photography_minerva


اخراش ازش پرسیدم شغل اصلیشه یا نه
ایدی اینستاشو داد گفت خودت برو ببین چرا از من میپرسی😂
گفتم خب خودت بگو، گفت نه خودت ببینی بیشتر تعجب میکنی باحال تره🤣
من دیدم تعجبامم کردم
شما هم ببینید تعجب بکنید😁
kia_Qavami
(دیگه جا نشد اینجا نوشتم)

1.3k 0 19 18 20
15 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

977

obunachilar
Kanal statistikasi