🔴سه نکته بر "سه قطره خون"🔴
#سه_قطره_خون
✏️به قلم: کامبیز باوفا
این نوشته نه صرفا درباره انیمیشن ساخته شده که تلاشی هنرورزانه وتصویرجویانه از صاحب اثر ممتد ازمتن "سه قطره خون" است، بلکه تاملی مضاعف و رویکردی ساختاری به فهم درست از مجسمه ایست که صادق هدایت به ساخت وپرداختی ازجهانبینی مختص خود درقالب داستان سرائی بدان همت گماشته است. تامل بیشتروبازخوانی متن قصه نهایتا امکان تطبیق انیمیشن با نوشته هدایت برای ارزیابی میزان توفیق دراقتباس رافراهم خواهد کرد.سه نکته پیش رو در این مقال ومجال:
- درست خوانی "سه قطره خون"
- مصورسازی متون سوررئالیستی
- مختصات انیمیشن ساخته شده نسبت به متن ادبی
1. درست خوانی "سه قطره خون":
داستانهای صادق هدایت درمداری ازسوادعمومی به حد کافی مجادله انگیزوتاویل پذیر بوده اند که بشود بارها وبارها شیفتگان ادبیات را درشطرنج مکاشفه به کیش ایهام ومات استفهام سرگرم وسیراب کرد. در این فرصت مختصر بدون غوردرخصائص خاص هدایت وبرای خوانشی مفیدازچیستی داستان، مفیدترین کار "گزاره نویسی" داستان است. لذا داستان را که خودچکیده ای است محاط دربرگردانهای شخصیتی (mirror imagery) از راوی(احمد) و محیط برفضای سیال درون-روائی (intradiegetic) از وی که نهایتا منتج به هم-دید سازی (هم هویت پنداری نویسنده-راوی داستان با شخصیت اصلی ) نیزمیشود، دوباره استخراج رئوس و گزاره نویسی می کنیم:
حلقه های موثرداستان با قاعده ترتیبی زیر:
زمان - مکان / کاراکترها یا رئوس مثلث که رابطه ها را تعریف ووقایع را تبیین میکنند / ماوقع - خروجی
• حلقه اول:
"خوب یادم است" - اطاق سیاوش (" آبی رنگ وتا کمرکش دیوارکبود" یا همان اطاق احمد درتیمارستان "همان اطاق آبی که تاکمرکش آن کبوداست")
مثلث: سیاوش / گربه نر (جفت نازی) / نازی (گربه ماده)
معاشقه نازی و گربه نر – سیاوش بازنده
• حلقه دوم :
"دیروز" - خانه سیاوش
مثلث: احمد (راوی: تاریادده - شاعر) / سیاوش / رخساره ( نامزد احمد)
معاشقه رخساره و سیاوش – احمد بازنده
• حلقه سوم:
"دیروز بود" - باغ تیمارستان
مثلث: عباس ( پیغمبرپندار- تارنواز - شاعر) / دخترجوان (با یکدسته گل - منظورنظراحمد)
مغازله دخترجوان و عباس – احمد بازنده
• حلقه چهارم:
"دیروزبود" – " جلو پنجره اش" (تیمارستان)
مثلث: ناظم / گربه ها / قناری
شکار قناری توسط گربه ها – ناظم بازنده
آنچه ازمرورچیدمان سه ضلعی های نامنتظم (که شاید کاربرد عدد"سه" در سه قطره خون را به این تثلیثها بشوددلالت کرد و اهمیتی هم ندارد) واز تناظر شخصیتها و مشخصات و رفتارهایشان بدست می آید اینکه داستان هدایت به مثابه نگاه راوی بازنده درآینه شکسته ایست که هر کنج از آن پاره ای از درون نهاد زخم خورده اش را باز می تاباند، این استنتاج حاصل تجمیع وتفریق خصائص ومشخصات ورفتارهای بازیگران (رئوس مثلثات) است که بازنویسی کردیم وبا تشخیص درست واتصال رئوس متناظر، اشتراکات به وضوح خودنمائی می کنند وپرده از راز به ظاهر"پریشان گوئی"های یک "روان پریش"(راوی) در "پریشان خانه" برمی افکنند:
شلیک گلوله به جفت نازی توسط سیاوش و به گربه گل باقالی توسط ناظم، تبحر در تارنوازی عباس و راوی و سیاوش، درخت کاج خانه سیاوش و درخت کاج درحیاط تیمارستان، سه قطره خون پای درخت کاج خانه سیاوش و تیمارستان، همسانی تصنیف عباس با شعر احمد، تناظر رخساره و نازی ودخترجوان وقناری، تناظر رخساره که با دسته گلی به همراه مادرش وارد اتاق میشود و دخترجوان گل بدست که به عیادت عباس آمده اند،تناظر خانه سیاوش با قفس ناظم که گوئی هر دو دامهائی برای گربه ها و احمد با طعمه هائی از جنس رخساره بوده اند...و بسیار تناظرات دیگر.
با برقراری این اتصالات گاه موازی، گاه متقاطع و درمواردی متنافر، زنجیره ای از استنتاجهای نسبتا قابل قبول از داستان به روایت احمد راخواهیم داشت وتدریجا درکمند مدعیات باورپذیرانه اش خواهیم افتاد.
ادامه دارد⬇️⬇️ @pilbancriticism
#سه_قطره_خون
✏️به قلم: کامبیز باوفا
این نوشته نه صرفا درباره انیمیشن ساخته شده که تلاشی هنرورزانه وتصویرجویانه از صاحب اثر ممتد ازمتن "سه قطره خون" است، بلکه تاملی مضاعف و رویکردی ساختاری به فهم درست از مجسمه ایست که صادق هدایت به ساخت وپرداختی ازجهانبینی مختص خود درقالب داستان سرائی بدان همت گماشته است. تامل بیشتروبازخوانی متن قصه نهایتا امکان تطبیق انیمیشن با نوشته هدایت برای ارزیابی میزان توفیق دراقتباس رافراهم خواهد کرد.سه نکته پیش رو در این مقال ومجال:
- درست خوانی "سه قطره خون"
- مصورسازی متون سوررئالیستی
- مختصات انیمیشن ساخته شده نسبت به متن ادبی
1. درست خوانی "سه قطره خون":
داستانهای صادق هدایت درمداری ازسوادعمومی به حد کافی مجادله انگیزوتاویل پذیر بوده اند که بشود بارها وبارها شیفتگان ادبیات را درشطرنج مکاشفه به کیش ایهام ومات استفهام سرگرم وسیراب کرد. در این فرصت مختصر بدون غوردرخصائص خاص هدایت وبرای خوانشی مفیدازچیستی داستان، مفیدترین کار "گزاره نویسی" داستان است. لذا داستان را که خودچکیده ای است محاط دربرگردانهای شخصیتی (mirror imagery) از راوی(احمد) و محیط برفضای سیال درون-روائی (intradiegetic) از وی که نهایتا منتج به هم-دید سازی (هم هویت پنداری نویسنده-راوی داستان با شخصیت اصلی ) نیزمیشود، دوباره استخراج رئوس و گزاره نویسی می کنیم:
حلقه های موثرداستان با قاعده ترتیبی زیر:
زمان - مکان / کاراکترها یا رئوس مثلث که رابطه ها را تعریف ووقایع را تبیین میکنند / ماوقع - خروجی
• حلقه اول:
"خوب یادم است" - اطاق سیاوش (" آبی رنگ وتا کمرکش دیوارکبود" یا همان اطاق احمد درتیمارستان "همان اطاق آبی که تاکمرکش آن کبوداست")
مثلث: سیاوش / گربه نر (جفت نازی) / نازی (گربه ماده)
معاشقه نازی و گربه نر – سیاوش بازنده
• حلقه دوم :
"دیروز" - خانه سیاوش
مثلث: احمد (راوی: تاریادده - شاعر) / سیاوش / رخساره ( نامزد احمد)
معاشقه رخساره و سیاوش – احمد بازنده
• حلقه سوم:
"دیروز بود" - باغ تیمارستان
مثلث: عباس ( پیغمبرپندار- تارنواز - شاعر) / دخترجوان (با یکدسته گل - منظورنظراحمد)
مغازله دخترجوان و عباس – احمد بازنده
• حلقه چهارم:
"دیروزبود" – " جلو پنجره اش" (تیمارستان)
مثلث: ناظم / گربه ها / قناری
شکار قناری توسط گربه ها – ناظم بازنده
آنچه ازمرورچیدمان سه ضلعی های نامنتظم (که شاید کاربرد عدد"سه" در سه قطره خون را به این تثلیثها بشوددلالت کرد و اهمیتی هم ندارد) واز تناظر شخصیتها و مشخصات و رفتارهایشان بدست می آید اینکه داستان هدایت به مثابه نگاه راوی بازنده درآینه شکسته ایست که هر کنج از آن پاره ای از درون نهاد زخم خورده اش را باز می تاباند، این استنتاج حاصل تجمیع وتفریق خصائص ومشخصات ورفتارهای بازیگران (رئوس مثلثات) است که بازنویسی کردیم وبا تشخیص درست واتصال رئوس متناظر، اشتراکات به وضوح خودنمائی می کنند وپرده از راز به ظاهر"پریشان گوئی"های یک "روان پریش"(راوی) در "پریشان خانه" برمی افکنند:
شلیک گلوله به جفت نازی توسط سیاوش و به گربه گل باقالی توسط ناظم، تبحر در تارنوازی عباس و راوی و سیاوش، درخت کاج خانه سیاوش و درخت کاج درحیاط تیمارستان، سه قطره خون پای درخت کاج خانه سیاوش و تیمارستان، همسانی تصنیف عباس با شعر احمد، تناظر رخساره و نازی ودخترجوان وقناری، تناظر رخساره که با دسته گلی به همراه مادرش وارد اتاق میشود و دخترجوان گل بدست که به عیادت عباس آمده اند،تناظر خانه سیاوش با قفس ناظم که گوئی هر دو دامهائی برای گربه ها و احمد با طعمه هائی از جنس رخساره بوده اند...و بسیار تناظرات دیگر.
با برقراری این اتصالات گاه موازی، گاه متقاطع و درمواردی متنافر، زنجیره ای از استنتاجهای نسبتا قابل قبول از داستان به روایت احمد راخواهیم داشت وتدریجا درکمند مدعیات باورپذیرانه اش خواهیم افتاد.
ادامه دارد⬇️⬇️ @pilbancriticism