Noma’lum dan repost
به خواسته ی پدر #تعصبی م باید یا قید دانشگاه رو میزدم یا قبل دانشگاه رفتن #ازدواج میکردم اون با کسی که...
از استرس داشتم #هلاک میشدم اگه وقتی فهمید بره پایین به همه بگه چی ؟ آقاجون قطعا میکشه منو..
.-آرزو خانوم!
از جا پریدم و بدون مقدمه گفتم:
+نظرتون در مورد دانشگاه و ادامه تحصیل چیه؟
یه لحظه ثابت نگام کردو گفت
-مشکلی نداره چطور مگه؟
+اگه من بخوام ادامه تحصیل بدم دانشگاه برم شما مشکلی ندارید؟
...-نه اصلا
انگار گوشام درست نمیشنید ناباور نگاش کردم
+...مطمعنی؟
...-آره من مشکلی با درس خوندنت ندارم
نفس راحتی کشیدم و بعد از مدت ها یه لبخند واقعی اومد رو صورتم
#متین خیره نگام کردو گفت
...-میشه بدون چادر ببینمت ؟
حالا که خواستمو قبول کرده بود روم نمیشد بگم نه بلند شدم #چادرمو بیرون آوردم صورتم از #خجالت_داغ کرده بود و مطمعن بودم سرخ شدم بااینکه بقول مامان استخونی بودم ولی باسن و سینه پری داشتم سریع نشستم روی تخت و سرمو انداختم پایین
...-آرزو
+...ب...بله
...-ماکه محرمیم روسریتم بردار
باتعجب نگاش کردم و رفتم عقب
+...نه نمیشه
اومد جلو دستمو گرفت انگار #آتیش وصل کردن بهم ماتم برد
...-آروم باش عزیزم
حتی نمیتونستم دستمو بیرون بکشم از دستش
...-هیچکس قرار نیست بفهمه ما قراره تا چندوقت دیگه #عقد کنیم الانم که محرمیم و...
https://t.me/+k3zOGfwzrK4yZGY0
https://t.me/+k3zOGfwzrK4yZGY0
https://t.me/+k3zOGfwzrK4yZGY0
از استرس داشتم #هلاک میشدم اگه وقتی فهمید بره پایین به همه بگه چی ؟ آقاجون قطعا میکشه منو..
.-آرزو خانوم!
از جا پریدم و بدون مقدمه گفتم:
+نظرتون در مورد دانشگاه و ادامه تحصیل چیه؟
یه لحظه ثابت نگام کردو گفت
-مشکلی نداره چطور مگه؟
+اگه من بخوام ادامه تحصیل بدم دانشگاه برم شما مشکلی ندارید؟
...-نه اصلا
انگار گوشام درست نمیشنید ناباور نگاش کردم
+...مطمعنی؟
...-آره من مشکلی با درس خوندنت ندارم
نفس راحتی کشیدم و بعد از مدت ها یه لبخند واقعی اومد رو صورتم
#متین خیره نگام کردو گفت
...-میشه بدون چادر ببینمت ؟
حالا که خواستمو قبول کرده بود روم نمیشد بگم نه بلند شدم #چادرمو بیرون آوردم صورتم از #خجالت_داغ کرده بود و مطمعن بودم سرخ شدم بااینکه بقول مامان استخونی بودم ولی باسن و سینه پری داشتم سریع نشستم روی تخت و سرمو انداختم پایین
...-آرزو
+...ب...بله
...-ماکه محرمیم روسریتم بردار
باتعجب نگاش کردم و رفتم عقب
+...نه نمیشه
اومد جلو دستمو گرفت انگار #آتیش وصل کردن بهم ماتم برد
...-آروم باش عزیزم
حتی نمیتونستم دستمو بیرون بکشم از دستش
...-هیچکس قرار نیست بفهمه ما قراره تا چندوقت دیگه #عقد کنیم الانم که محرمیم و...
https://t.me/+k3zOGfwzrK4yZGY0
https://t.me/+k3zOGfwzrK4yZGY0
https://t.me/+k3zOGfwzrK4yZGY0