آیی به تیکه ماهیچه ای که از دهن الکس در آورده بود زل زد و به یه گوشه پرتش کرد(*gags)
لبخند ایی محو میشه
-چیزی میخوای بگی؟
الکس دهنش رو باز میکنه که چیزی بگه ولی به جاش فقط یه صدای جیغ مانند ناهنجار بیرون میاد.....
-او....چیشده....؟:(.....گربه زبونتو خورده؟:)
الکس دوباره دهنش رو باز میکنه که چیزی بگه ولی فقط صدای جیغ مانند از دهنش بیرون میاد
- او و درمورد کشتنت....نه...من نمیکشمت....
ایی درحالی که یه چاقو رو روی لپ خودش گذاشته بود گفت...
لبخند دندون نمای ایی دوباره برگشت و با چاقوش یه خراش کوچولو ولی اونقدر عمیق که خون بیاد رو لپ خودش گذاشت
- من کاری میکنم که آرزوی مرگ کنی:)
*صدای جیغ(دخترونهXD) الکس و خنده های وحشیانه آیی تو تمام کوچه پیچید....
آیی به ارومی در رو باز کرد
"آیی....؟تویی...؟"
شما گفتید با یه صدای خیلی ضعیف...
-فکر میکردم خوابیدی...صبر کن داره گریه میکنی؟
ایی بهتون نزدیک میشه
"اره....یه کابوس بد دیدم....و-ولی چیز مهمی نبود"
ایی و طرف صورتتونو میگیره و با شصت هاش اشکاتونو پاک میکنه
-اما به نظر چیز مهمی می اومده
شما متوجه زخم روی گونش میشید
شما سعی میکنید بهش دست بزنید ولی ایی دستتونو میگیره
-نگران نباش چیز خاصی نیست...او راستی-
ایی یه دست لباس و یه کلید کنارتون روی تخت میذاره
-وقتی رفتم بیرون کلیدات رو پیدا کردم برا همین از تو خونت برات یه دست لباس اوردم
اما الکس کلیداتونو گرفته بود-
....
وای نه....
-هی
ایی چند ثانیه به چشاتون زل زد و بعد محکم بغلتون کرد
"ا-"
-هییسسسسس......من هیچ وقت بهت صدمه نمیزنم
"....ایی...."
-هم...؟
"تو که....تو که تنهام نمیذاری....؟"
ایی همینطوری که بغلتون کرده بود روی سرتونو میبوسه
-نه نمیذارم....هرگز نمیذارم
با حس کردن امنیت و آرامش
پلک هاتوت دوباره سنگین شد
شما در بغل ایی به خواب رفتید
(دوباره؟!:|*گند زدن به صحنه*)
---------
*flips the table*these stories are
SHIT(The following is a vine)
@KKK_corbin_arts : how was your story writing today sis? :3
me:*throws the pencil and papers away* AGH!!! I hate everybody! >:(
me:*cries in the shower*