گناه من سادگی بود dan repost
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌺🌺🌺🌺🌺
🌸🌸🌸🌸
🌺🌺🌺
🌸🌸
🌺
﷽
#حسی_میان_عشق_و_نفرت
#جلد_دوم_گناه_من_سادگی_بود
بهتش بیشتر و بیشتر شد
- من بچه دارم؟
کلافه نگاهش کردم
- تو نداری ولی من دارم.
ناباور زمزمه کرد
- اصلا بهت نمیخوره
- چی؟ سنم؟
آب دهنشو پر سر و صدا قورت داد بدون توجه به سوالم گفت:
- اون روز...چرا تصادف کردم چرا اون حرف هارو بهت زدم؟
دستمو گذاشتم رو قفسه سینش و وادارش کردم دراز بکشه
- واسه صحبت وقت زیاده استراحت کن.
پتورو کشیدم روش خواستم برم که دستمو گرفت.
سوالی برگشتم سمتش، با لحن خاصی زمزمه کرد
- من عاشق تو بودم؟
بی حرف نگاهش کردم من چه جوابی باید بهش میدادم؟
باید بهش میگفتم من تورو عذاب دادم؟ میگفتم وادادرت کردم پدر خودتو بکشی؟
باید میگفتم کتکت زدم؟
شکنجت کردم؟
باید میگفتم تورو خدمتکار خودم کردم؟ میگفتم با تهدید جون نامزدت به عقد خودم در اوردم؟
کلافه سرمو تکون دادم
هرچی بود مال گذشته بود نه الان. من خاک ریختم رو گذشته و آینده ساختم با کسی که یه روزی باعث نفرتم بود ولی الان بعد از پاره تنم بعد از نجوا تنها مرحم قلبم بود.
- عاشقم بودی.
-تو چی؟
چشم هامو بستم
- بودم، هستم و تا اخر عمرم هم عاشقت میمونم.
با چشمای خمار از خواب نگاهم کرد
- خیلی خستم
خم شدم و با طمانیمه بوسه ای به پیشونیش زدم
- استراحت کن، به زودی تمام این دردها تموم میشه و مثل گذشته یه زندگی شاد رو شروع میکنیم، سه نفره.
ادامه پارت بالا👆
🌺🌺🌺🌺🌺
🌸🌸🌸🌸
🌺🌺🌺
🌸🌸
🌺
﷽
#حسی_میان_عشق_و_نفرت
#جلد_دوم_گناه_من_سادگی_بود
بهتش بیشتر و بیشتر شد
- من بچه دارم؟
کلافه نگاهش کردم
- تو نداری ولی من دارم.
ناباور زمزمه کرد
- اصلا بهت نمیخوره
- چی؟ سنم؟
آب دهنشو پر سر و صدا قورت داد بدون توجه به سوالم گفت:
- اون روز...چرا تصادف کردم چرا اون حرف هارو بهت زدم؟
دستمو گذاشتم رو قفسه سینش و وادارش کردم دراز بکشه
- واسه صحبت وقت زیاده استراحت کن.
پتورو کشیدم روش خواستم برم که دستمو گرفت.
سوالی برگشتم سمتش، با لحن خاصی زمزمه کرد
- من عاشق تو بودم؟
بی حرف نگاهش کردم من چه جوابی باید بهش میدادم؟
باید بهش میگفتم من تورو عذاب دادم؟ میگفتم وادادرت کردم پدر خودتو بکشی؟
باید میگفتم کتکت زدم؟
شکنجت کردم؟
باید میگفتم تورو خدمتکار خودم کردم؟ میگفتم با تهدید جون نامزدت به عقد خودم در اوردم؟
کلافه سرمو تکون دادم
هرچی بود مال گذشته بود نه الان. من خاک ریختم رو گذشته و آینده ساختم با کسی که یه روزی باعث نفرتم بود ولی الان بعد از پاره تنم بعد از نجوا تنها مرحم قلبم بود.
- عاشقم بودی.
-تو چی؟
چشم هامو بستم
- بودم، هستم و تا اخر عمرم هم عاشقت میمونم.
با چشمای خمار از خواب نگاهم کرد
- خیلی خستم
خم شدم و با طمانیمه بوسه ای به پیشونیش زدم
- استراحت کن، به زودی تمام این دردها تموم میشه و مثل گذشته یه زندگی شاد رو شروع میکنیم، سه نفره.
ادامه پارت بالا👆