میدونی؟ من بدبختم؛ بدبخت!
آخه کدوم آدم عاقلی اینقدر غرق میشه توی فیلم و کارتون که شب از فکر کردن به عذاب وجدان لوسین بعد از اینکه دنی از کوه افتاد پایین خوابش نبرده؟
یا کی کافی بود که خشایار با اون دهن کج و کولهش، بغض کنه و بگه: « ما نوکرتیم آقا غلام» که اشکاش بیاد پایین؟
یه دوستی دارم که حتی قسمتی که آرتور هم توو دستای مرلین مرد، گریه نکرد ولی من یادمه که جایی که تقریبا مطمئن بودم گلن نمیمیره، هزار بار سکانسش رو نگاه کردم و هر بار به حال مگی که تنها شده بود و باید بچهشو بزرگ میکرد گریه کردم و هنوز هم وقتی به زنده بودن احتمالی استر فکر میکنم و اینکه یه خانوادهی دیگهای رو ممکنه به خاک سیاه بنشونه، عصبی میشم.
حس میکنم این روزا که حال دیدن فیلم ندارم، در واقع دلیلش آستانهی پایین صبرمه. به واقع من دیگه تحمل هیجانات اضافیای که به خودم تحمیل میکنم رو ندارم نه چیز دیگهای.
@rubahdokht 🦊
آخه کدوم آدم عاقلی اینقدر غرق میشه توی فیلم و کارتون که شب از فکر کردن به عذاب وجدان لوسین بعد از اینکه دنی از کوه افتاد پایین خوابش نبرده؟
یا کی کافی بود که خشایار با اون دهن کج و کولهش، بغض کنه و بگه: « ما نوکرتیم آقا غلام» که اشکاش بیاد پایین؟
یه دوستی دارم که حتی قسمتی که آرتور هم توو دستای مرلین مرد، گریه نکرد ولی من یادمه که جایی که تقریبا مطمئن بودم گلن نمیمیره، هزار بار سکانسش رو نگاه کردم و هر بار به حال مگی که تنها شده بود و باید بچهشو بزرگ میکرد گریه کردم و هنوز هم وقتی به زنده بودن احتمالی استر فکر میکنم و اینکه یه خانوادهی دیگهای رو ممکنه به خاک سیاه بنشونه، عصبی میشم.
حس میکنم این روزا که حال دیدن فیلم ندارم، در واقع دلیلش آستانهی پایین صبرمه. به واقع من دیگه تحمل هیجانات اضافیای که به خودم تحمیل میکنم رو ندارم نه چیز دیگهای.
@rubahdokht 🦊